ترامپ در آسیا؛ طبل جنگ در حیاط خلوت آمریکا
این «دیپلماسی قایقهای توپدار» قرن بیست و یکمی، بهانه «جنگ با مواد مخدر» را کنار زده و هدف واقعی را نشانه گرفته است: نیکلاس مادورو.
پیام واشنگتن به کاراکاس واضح و تهدیدآمیز است: یا کنارهگیری کن، یا منتظر اقدام نظامی باش.
همانطور که سناتور دموکرات مارک کلی به صراحت گفت: «شما یک گروه رزمی کامل را برای ترساندن چند قاچاقچی جابجا نمیکنید؛ این یا برای ارعاب یک کشور است یا برای آغاز عملیات رزمی.»
درحالیکه دولت ترامپ سعی دارد ونزوئلا را «مرکز ترانزیت فنتانیل» جا بزند (علیرغم اینکه شواهد، مکزیک و چین را مقصران اصلی میدانند)، شاهینهای کاخ سفید نیت خود را پنهان نمیکنند.
لیندسی گراهام متحد نزدیک ترامپ، آب پاکی را روی دست همه ریخت و تأیید کرد که حملات زمینی در ونزوئلا «یک احتمال واقعی» است.
پیام او ساده بود: «ترامپ تصمیم گرفته که مادورو باید برود.»
این اظهارات، گزارشها درباره برنامهریزی برای هدف قرار دادن تأسیسات کوکائین در عمق خاک ونزوئلا را تأیید میکند.
اما این نمایش قدرت نظامی، یک چالش بزرگ در داخل دارد: قانون اساسی.
در آمریکا، کنگره جنگ را اعلام میکند، نه رئیسجمهور. منتقدان، از جمله سناتور رند پال هشدار میدهند که این اقدام یکجانبه، عملا به رئیسجمهور «چک سفید» میدهد تا هر زمان و هرکجا که خواست، جنگی را آغاز کند.
به نظر میرسد دولت ترامپ، با نادیده گرفتن «قانون اختیارات جنگی»، مصمم است تا ثابت کند که برای اقدام نظامی، نیازی به مجوز کنگره ندارد و شروطی مانند «پاسخ به حمله مسلحانه» تنها تشریفاتی دستوپاگیر هستند.
طنز ماجرا اینجاست که چگونه میتوان یک مداخله نظامی جدید را به پایگاه رایی فروخت که با شعار «پایان دادن به جنگهای خارجی بیپایان» به ترامپ رای دادهاند؟
پاسخ در «اولویت با آمریکاست» نهفته است، اما با یک پیچیدگی: این یک جنگ برای «دموکراسی» نیست، بلکه بخشی از سیاست داخلی است.
هدف اصلی، نه آزادی ونزوئلا، بلکه توقف سیل مهاجران ونزوئلایی در مرز جنوبی آمریکاست. برکناری مادورو، یک پیروزی در جبهه «امنیت مرزها» تلقی خواهد شد و اینگونه، جنگ برای پایگاه رای ترامپ توجیهپذیر میشود.
اما این تمام ماجرا نیست. این اقدام نظامی، گردگیری از یک دکترین قدیمی و خطرناک است: «دکترین مونرو». این بار در نسخه «ماگاییشده» (MAGA-fied).
هدف نه بیرون راندن استعمارگران اروپایی قرن نوزدهم، بلکه یک جنگ نیابتی تمامعیار علیه رقبای ژئوپلیتیک امروزی، یعنی چین و روسیه است.
واشنگتن آمریکای لاتین را حیاط خلوت انحصاری خود میداند و دولت ترامپ، با هدایت چهرههای تندرویی چون مارکو روبیو و استفان میلر مصمم است نفوذ پکن و مسکو را در این منطقه بخشکاند.
فشار فقط روی ونزوئلا نیست؛ اعمال تعرفه تلافیجویانه علیه برزیل، پیشنهادات مالی مشروط به آرژانتینِ خاویر میلی و دشمنی آشکار با دولت چپگرای کلمبیا، همگی قطعات یک پازل بزرگتر هستند.
هدف نهایی؟ تسلط کامل بر منطقه و البته، نفت. یک دولت جدید و همسو در ونزوئلا (کشوری با ذخایر عظیم نفتی) جایزه بزرگ این بازی است.
واشنگتن به وضوح «ماریا کورینا ماچادو» رهبر اپوزیسیون و برنده جایزه صلح نوبل را به عنوان جانشین ایدهآل مادورو برگزیده است.
در نهایت، ادعای «ترویج دموکراسی» در ونزوئلا، آنهم از سوی دولتی که خود نتایج انتخابات ۲۰۲۰ در آمریکا را زیر سوال برده، بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه است.
این اقدام، بیش از آنکه تلاشی برای آزادی باشد، یادآور تاریخچه تاریک مداخلات نظامی و تغییر رژیمهای مورد حمایت آمریکا در آمریکای لاتین است؛ تاریخی که اغلب با فاجعه به پایان رسیده است.