رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-سجاد میرزائی: یکی از موارد رایج درحاشیه دانشگاه برای دانشجویان علوم انسانی و حتی فنی مهندسی و پزشکی، شرکت در دوره های علوم انسانی و اسلامی با هدف شناخت سنت و تجدد و گشودن راه حل مسئله است. اما به راستی با وجود نهاد دانشگاه چه نیازی به برگزاری این همه دوره است؟!
در فضای غربی، ابتدائا سنت اسکولاستیک مدارس کلیسایی بعنوان نهاد علم رسمیت داشت. نهادی که بعد از رنسانس تدریجا در نهاد مدرن دانشگاه هضم شد و نهاد دانشگاه بعنوان نهاد علم تثبیت شد. وارد شدن این نهاد به ایران درحالی اتفاق افتاد که هنوز حوزه علمیه نهاد رسمی علم در ایران بود و نتیجتا تعارض بین این دو نهاد، منجر به تضعیف یکدیگر شد. تا جایی که هم حوزه جنبه عمومی خود را از دست داد و محدود به علوم اسلامی بمعنای خاص شد و هم دانشگاه با توجه به ماهیت مدرن خود نتوانست به حل و فصل مسائل جامعه بپردازد. بنابراین در چنین شرایطی در اثر تغییر و تحولاتی خصوصا بعد از انقلاب فرهنگی، تدریجا مقوله حاشیه ای برای جبران خلاهای دانشگاه در ابعاد مختلف شکل گرفت و آن دوره های علوم انسانی و اسلامی بود.
هدف از این دوره ها «فارغ از مصادیق مثل طرح ولایت، گفتمان نخبگان علوم انسانی، اسلام ناب، والعصر و...» بطور کلی از این قرار است: آشنایی با فضای کلی علوم انسانی، شکستن کلیشه ها و گشودن افقهای جدید، سوق دادن افراد به سمت مسئله محوری که درواقع سیر انتزاع به انضمام را دربرمی گیرد و افراد را به سمت تبدیل شدن به نیرویی در زمینه علوم انسانی و اسلامی به طور عام و در رشته تحصیلی شان بطور خاص می برد.
آشنایی دانشجویان با فضای کلی علوم انسانی از این جهات مهم است:
دانشجویان علوم انسانی نوعا در نهاد مدرسه براثر تمرکز بر کنکور و امتحانات، غالبا التفات به این فضای کلی مطالعاتی و اندیشه ای علوم انسانی پیدا نکرده اند اما در دانشگاه خیلی از دانشجویان فنی مهندسی و پزشکی هم علاقه مند به پیدا کردن دید کلی نسبت به این فضا هستند. همچنین این علوم از جهت حل مسائل خرد و کلان جامعه خصوصا در حکمرانی و نیاز به پرورش نیروی متخصص اهمیت دارد.
اما هدف عمده این دوره ها را می توان در 3 سطح زیر خلاصه کرد:
1- به چالش کشیدن فضای ذهنی رایج و گشودن افقهای جدید برای مطالعه و تحقیق، امری است که در این فضای آشنایی کلی با علوم انسانی محقق می شود. اهمیت این نکته آنجایی است که تصوری سطحی نسبت به علوم انسانی وجود دارد مبنی بر اینکه همه چیزهای لازم گفته شده و راه تحقیق جدید در علوم انسانی هم بسته است هم نیازی نیست. لذا این دوره ها با کنار زدن این تصور اشتباه، مخاطب را تشویق به مطالعه و تحقیق در این علوم می کنند.
2- همچنین آشنا کردن مخاطبانی که علوم انسانی را صرفا از یک زاویه دید یا رویکرد می بینند با زاویه دیدها و رویکردهای دیگر جهت تحقق آزاداندیشی علمی، از دیگر موارد اهمیت دوره هاست.
3- از سوی دیگر سوق دادن افراد به سمت مسئله محوری درواقع سیر انتزاع به انضمام را دربرمی گیرد و افراد را به سمت تبدیل شدن به نیرویی در زمینه علوم انسانی و اسلامی بطور عام و در رشته تحصیلیشان بطور خاص می برد. مخاطبان بعد از فراگیری سطحی از علوم انسانی «چه مبانی مشترک رشته ها چه مبانی اختصاصی رشته خود»، برحسب شرایط، ابتدا به شناسایی مسائل خرد و کلان محیط زندگی و کار خود پرداخته و براساس توانایی و ظرفیت و اولویت بندی به حل این مسائل می پردازند. بدیهی است که مسائل کلان و ریشه ای که منشأ مسائل خرد و جزئی هستند، اولویت بیشتری برای بررسی دارند. دو هدف قبلی برای تامین این هدف لازمند اما همانها بدون تحقق این هدف سوم ابتر هستند و اثر عملی خود را نمی گذارند.
به نظر می رسد در کنار همه مزایای این دوره ها و با فرض همت گماشتن حداکثری برگزارکنندگان و اساتید و شرکت کنندگان که هدف اول و دوم را تامین کند، مشکل مهم این دوره ها در تحقق هدف سوم است.