جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
محمدرضا سرشار:
یکی از علت‌هایی که باعث شده نقد در جامعه ما از جایگاه خوبی برخوردار نباشد، کوتاه بودن پیشینه نقد ادبی در جامعه‌مان است؛ به این معنا که اگر به دوران طولانی چندهزار ساله ادبیات کشورمان مراجعه کنیم، مشاهده می‌شود نقد ادبی به معنای واقعی وجود نداشته است.
کد خبر: ۲۲۱
۰۳ دی ۱۴۰۰ | ۲۲:۰۸

به گزارش رسانه بهمن و به نقل از روزنامه فرهیختگان، یکی از مشکلات جدی ادبیات مقاومت فقدان نقد و پژوهش پیرامون آثار تولیدی در این حوزه است که همواره محل بحث خیلی از کارشناسان و بزرگان ادبیات معاصر است. شاید یکی از دلایلی که خیلی از منتقدان و پژوهشگران در این حوزه ورود نمی‌کنند به‌خاطر یکسان‌انگاری نقد ادبی با زیرسوال بردن اصل فرهنگ مقاومت است که به نظر برداشت درستی نیست. محمدرضا سرشار از جمله کسانی است که درکنار گویندگی و نوشتن به این موضوع پژوهش و نقد ادبی هم توجه جدی دارد و معتقد است فضای ادبی و به‌ویژه ادبیات مقاومت از نبود نقد و پژوهش در رنج است. «در مسیر تندباد: بررسی بیست سال ادبیات داستانی دفاع مقدس ویژه کودکان و نوجوانان» یکی از معدود آثار پژوهشی در حوزه ادبیات دفاع مقدس است که درطول 20 سال، آثار منتشرشده برای کودکان و نوجوانان را مطالعه و بررسی کرده‌ است. این کتاب با شکل و طرحی جدید از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده ‌است. با محمدرضا سرشار پیرامون جایگاه پژوهش و نقد ادبی در ادبیات معاصر و نحوه نگارش کتاب، گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

نقد آثار ادبی یکی از روش‌هایی است که کتاب‌های خوب را در فضای ادبی و رسانه‌ای برجسته‌ترمی‌کند. به نظر شما ما چرا در زمینه نقد و پژوهش ادبی ضعف‌های جدی داریم؟

یکی از علت‌هایی که باعث شده نقد در جامعه ما از جایگاه خوبی برخوردار نباشد، کوتاه بودن پیشینه نقد ادبی در جامعه‌مان است؛ به این معنا که اگر به دوران طولانی چندهزار ساله ادبیات کشورمان مراجعه کنیم، مشاهده می‌شود نقد ادبی به معنای واقعی وجود نداشته است. این درحالی است که در جایی مانند یونان باستان در دو هزار و 500 سال پیش، نقد ادبی بسیار دقیقی نوشته می‌شد. نقد ادبی به معنای درست و امروزی کلمه حدود دهه 20 در کشورمان رایج شد، البته آن هم به شکل‌های ابتدایی. ناگفته نماند که در این دوران نقدها با نقد ادبی شش‌دانگ فاصله داشتند و بیشتر نقدهای توصیفی بودند.

شکل فنی نقد از اواخر دهه 40 به بعد، آن‌هم به‌صورت تک‌ستاره‌هایی در آسمان ادبیات ما رایج شد. اگر بخواهم دو چهره حوزه نقد ادبیات مربوط به قبل از انقلاب اسلامی را نام ببرم باید به عبدالعلی دستغیب و محمود کیانوش اشاره کنم. بعد از انقلاب اسلامی در این عرصه رشد و پیشرفت کردیم اما هنوز با جوامعی که ادبیات قدیمی و قوی دارند، فاصله داریم. متاسفانه برخی نمی‌توانند نقد را با تخریب یک اثر تفکیک کنند. این گروه تصور می‌کنند که نقد آثار یعنی تخریب آنها، نمی‌دانند که نقد درباره آثار یک شخص صورت می‌گیرد و به شخصیت صاحب اثر مربوط نمی‌شود، بلکه در مراحل بعد به آنها کمک می‌کند تا مسیر را بهتر و راحت‌تر پیدا کنند.

مشکلات موجود در عرصه نقد جزء مشکلات فرهنگی است. مشکلات فرهنگی نیز چیزی نیستند که با دستورالعمل حل شوند، بلکه باید به تدریج مسیر برون‌رفت از این مشکلات را هموار کرد. به این معنا که در وهله نخست، فرهنگ نقد و پژوهش را در جامعه با برگزاری دوره‌های آموزشی به‌ویژه ایجاد رشته نقد در دانشگاه‌ها ترویج کنیم. همچنین باید نشریاتی با محوریت نقد وجود داشته باشند. در راستای ترویج فرهنگ نقد در جامعه باید از منتقدان با صلاحیت حمایت‌های مادی و معنوی صورت بگیرد؛ چراکه نقد در اغلب موارد فقط یک‌بار چاپ می‌شود و چندان حق‌الزحمه‌ای عاید منتقد نمی‌شود بنابراین لازم است با اجرای چنین حمایت‌هایی، زمینه ترغیب منتقدان را فراهم کرد. به نویسندگان توصیه می‌کنم از نقد نترسند. نقد خدمت به نویسنده است. نقد ولو مغرضانه و اشتباه کمک می‌کند حداقل اسم آثار بر سر زبان‌ها بیفتند و به گوش مخاطبان برسد. نویسندگان باید آگاه باشند، فقط کتاب‌هایی وارد تاریخ ادبیات می‌شوند که نقد شده باشند.

 

چرا به سمت کارهای نقد و پژوهش ادبی رفتید؟

در حوزه نقد و پژوهش ادبی نگاه‌های بسته بسیار است. در اواخر دهه 60 که نقد ادبی را به فعالیت‌های خود افزودم، برخی دوستان جوان به من توصیه می‌کردند که آثار نویسندگان خودی را نقد نکنم اما در عوض آثار نویسندگان غیرخودی را به‌شدت نقد کنم یا اینکه توصیه می‌کردند آثار نویسندگان خودی را خیلی نرم نقد کنم. درحالی‌که نقد ادبی هم به نویسنده و هم به جریان ادبیات کمک می‌کند، من بارها در جواب این دوستان می‌گفتم که این گونه نقد کردن آثار (نقد نرم) نویسندگان خودی، خدمت به آنان نیست. من به‌عنوان یکی از نیروهای ادبی متعهد به ارزش‌های نظام جمهوری اسلامی ایران تصور می‌کنم بیشترین حجم نقد در عرصه بعد از انقلاب اسلامی را دارم. به همین منظور حتی از سوی دوستان خودی بسیار آسیب دیدم و اکنون با من به دلیل نقدی که بر آثارشان نوشته‌ام، قهر هستند. درحالی که نقدهای من مغرضانه نبودند، بلکه خوبی و بدی را به اندازه درکم از اثر، ارائه کرده‌ام.

 

نوشتن کتاب «در مسیر تندباد» چه مسیری را طی کرد؟

در زمینه کارهای ادبی و داستان‌نویسی نمی‌توان کار سفارشی قبول کرد و بسته به قلم و استعداد فرد آثارش با اقبال مواجه می‌شود اما در زمینه کارهای پژوهشی این‌گونه نیست. فرد به خودی خود نمی‌تواند کار پژوهشی انجام دهد و سازمان‌های متولی باید در این موضوع ورود کنند و از آنها برای سیاستگذاری‌های کلی استفاده کنند. من در سال‌های  78 و 79 مدتی بود که وارد فضای نقد ادبی و پژوهش شده ‌بودم. دفتر ادبیات بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس از من خواستند که این پژوهش را انجام دهم.

همه آثار منتشرشده با موضوع دفاع مقدس برای گروه سنی کودک و نوجوان را درطول 20 سال از 59 تا 79 از جنبه‌های مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار دادم و این آثار را از چهار بعد دیدگاهی، سالشماری، موضوعی و شکلی، تحلیل و تشریح کردم. قرار بود این فرآیند ادامه پیدا کند که متاسفانه این‌طور نشد. کتاب در سال 80 برای بار اول منتشر شد. بسیاری از آثاری که می‌خواستم مطالعه کنم در کتابخانه موجود نبود و خودم شخصا برای تهیه آنها اقدام می‌کردم.

 

به نظر شما وجه تمایز ادبیات داستانی دفاع مقدس با ادبیات جنگ سایر کشورها برای گروه سنی کودک و نوجوان چه بود؟

هنگامی که بحث از ادبیات جنگ می‏شود، در وهله نخست، به ذهن کسانی که نگاهی صرفا اومانیستی و غربی به زندگی و هستی دارند، تصاویری توأم با خشونت، خون، دود، آتش، ویرانی، وحشت، مرگ، بیماری، آوارگی و فقر متبادر می‏شود. اگر بلافاصله با استناد به ‏اصول و تحلیل‌های روان‏شناختی کلا آن را برای روحیه حساس، لطیف و شکننده کودکان و نوجوانان نامناسب تلقی کنند و جز نوعی ویژه از آن را که صرفا تصویرگر تلخی‌ها، تیرگی‌ها و خسارت‌های جنگ و مبلغ صلح و سازش است، تایید نکنند. این درحالی است که آموزه‏های دینی و ملی و توصیه‏های اندیشمندان و بزرگان ما در این زمینه این‌گونه نیست و در آنها دیدی همه‏جانبه‏تر و منطقی‏تر به این موضوع مشاهده می‏شود که با واقعیات جاری در زندگی بشر، در گذشته و حال، همخوانی‏ای به‏مراتب بیشتر دارد.

اگر این آموزه‏ها و توصیه‏های متفاوت نیز نبود، تماس بی‏واسطه مردم ما با جنگ تحمیلی هشت‏ساله و گرفتاری‏مان در درگیری‌های خائنانه و تجزیه‏طلبانه و معطوف به براندازی داخلی، آشکارا، به دیرباورترین افراد نیز نشان داد که واقعیت‌ها چیزهای دیگری هستند و آموزه‏های اومانیستی غربیان، مقوله‏ای دیگر. عمل به آن آموزه‏ها و توصیه‏ها، اگر هم در مورد کودکان و نوجوانان کشورها و جامعه‏های غیر درگیر در جنگ، خسارت‌های آشکاری برجا نمی‏گذاشت و به احساس کمبود منجر نمی‏شد، در ارتباط با کودکان و نوجوانان کشور ما در آن دوران طولانی هشت‏ساله دفاع‌مقدس و تا سال‌ها پس از آن، چگونه می‏توانست پاسخگو باشد؟! کودک و نوجوانی که حتی شب‏ها، از هول حمله توپخانه‏ای و موشکی یا بمباران هواپیماهای جنگی دشمن، خواب راحت نداشت و در روز نیز هر لحظه باید گوش به زنگ آژیرهای حمله هوایی و موشکی دشمن به خانه و مدرسه‏اش می‏بود، چگونه می‏توانست خالی بودن ادبیات ویژه خود را از این واقعیت‌های جاری هرروزه بپذیرد!؟ کودکان و نوجوانانی را که شاهد جای خالی پدر، برادر، عمو، دایی، پدربزرگ، آموزگار و دیگر نزدیکان و آشنایان خود در راه دفاع از آب و خاک و ناموس و استقلال و شرف و آزادی و دین‌شان بودند، چطور می‏شد با ادبیات گل و سنبل و موش و خرگوش و مانند آنها فریب داد و سرگرم کرد؟ وقتی نسل کودک و نوجوان ما، روز و شب با واقعیت‌های دشوار و طاقت‏فرسای جنگ در تماس و درگیر و حتی در آن محاط بود، چه‏سان می‏شد دم از تاثیر مخر‏ب ادبیات جنگ برای آنان زد!؟

گروهی از نویسندگان ما که اکثریت نزدیک به همه آنان را افراد متعهد تشکیل می‏دادند، به همراه معدودی از کسانی که اگر هم تقید و تعهد چندانی نداشتند اما لااقل بویی از آزادگی و وطن‏دوستی به مشامشان رسیده بود، آستین‌ها را بالا زدند و وارد این عرصه شدند. داستان‌های اولیه اینان در مورد جنگ تحمیلی، غالبا، ابتدا زینت‏بخش مطبوعات و مجله‌های ویژه کودکان و نوجوانان شد و سپس به‏تدریج به صورت کتاب در دسترس کودکان و نوجوانان قرار گرفت.

 

به نظر شما نویسندگان آثار دفاع مقدس برای کودک و نوجوان دنبال چه اهدافی بودند و چقدر در این مسیر موفق بوده‌اند؟

تازگی فوق‏العاده موضوع و فضای جنگ تحمیلی، بزرگی و شدت ماجراها، بار دراماتیک بالا و هیجان بسیار زیاد نهفته در آن رویدادها، صرفنظر از هرگونه جنبه محتوایی و ارزشی کار به موضوع دفاع مقدس چنان ارزش بالای داستانی می‏داد، که غفلت از آن از سوی هر داستان‏نویسی، به منزله پشت پا زدن آشکار به بخت حرفه‏ای و از دست دادن یک موقعیت کاملا ناب و استثنایی بود.

 در دوران دفاع مقدس و نقطه‏عطف تاریخی که هر ایرانی باشرفی بر خود فرض می‏دانست که بنابر وظیفه دینی، ملی، یا انسانی‏اش به سهم خود در این مورد اقدامی صورت دهد، نویسندگان نیز نقش شایسته خود را ایفا کنند. به عبارت دیگر با آثار داستانی‏شان به مقاومت جانانه مردم خود تا دفع تجاوز دشمن و پشیمان کردن او از گستاخی‏اش یاری برسانند. از سوی دیگر با استفاده از ابزار هنر و ادبیات، صدای مظلومیت مردم خود را به گوش آزادگان جهان برسانند و وحشی‌گری دشمن متجاوز و حامیان او را به آنان نشان دهند.

نویسندگان از طریق ثبت ازخودگذشتگی‌ها و دلاوری‌های مردم متعهد کشورشان، به این عظمت‌ها شهادت دهند و از این طریق آن را به نسل‌های بعد منتقل کنند. این نویسندگان با کودکان و نوجوانان آسیب‏دیده از جنگ همدردی می‌کنند و به آنان درکنار آمدن با شرایط جدید و دشوار و حل اصولی و تدریجی مشکلات‌شان یاری می‌رسانند.

این کتاب‌ها می‌توانند با نشان دادن صحیح و همه‏جانبه موقعیت ویژه‏ای که کشور در آن قرار داشت، جایگاه کودکان و نوجوانان را در آن شرایط، برای آنها آشکار کرده و کمک کنند تا با درک صحیح شرایط مذکور، نقش تاریخی درخور خود را برعهده گیرند.

این آثار تا حدی تلاش داشتند که با استفاده از حس و حال کاملا ویژه و الهی پدیده‏آمده در جبهه و جنگ، این فرهنگ ناب و خاص را، در ابعادی متناسب، در میان کودکان و نوجوانان رواج دهند و از این طریق به اعتلای معنوی مخاطبان خود کمک کنند. با بهره‏گیری از روحیه ماجراجویی و قهرمان‏طلبی کودکان و نوجوانان، ضمن استفاده صحیح از دریای بیکران وقایع و حوادث هیجان‏انگیز جنگ تحمیلی، داستان‌هایی جذاب، توام با الگوها و درونمایه‏هایی ارزشمند برای آنان تدارک ببینند.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: