رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-سجاد میرزائی: شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و شهید آیت الله مرتضی مطهری، دوتن از متفکران و نظریه پردازان انقلاب اسلامی ایران هستند که از قضا هردو عملا چهل ساله بعد از انقلاب و تحولات آن را در اثر شهادت زودهنگام توسط منافقین ندیدند. این روزها که بحث از علم دینی و علوم انسانی اسلامی در مجالس و محافل علمی رواج یافته، نگاهی به برخی آثار کمتر دیده شده این دو متفکر که در آن روزگار قبل از انقلاب مطالبی در راستای اسلامی سازی علوم انسانی مطرح کردند، خالی از لطف نیست.
آثاری که محل بحث ما هست عبارتند از: «نسبت علوم انسانی و علوم اسلامی» گفتاری در 1356 در مدرسه حقانی، «کوششی نو در راه شناخت تحقیقی اسلام» طرح تاسیس مرکز تحقیقات اسلامی مکتب امیرالمومنین در 1349، «طرح علمی موسسه تحقیقاتی مسائل اسلامی» دو گفتار بعد از بازگشت از ماموریت تبلیغی هامبورگ در 1349 از شهید بهشتی و مقاله «حوزه و روحانیت» طرح تاسیس یک مدرسه علمیه از کتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران» شهید مطهری. در کتاب اول بحث مبنایی نسبت علوم انسانی و اسلامی طرح شده و در سه اثر دیگر برنامه های عملیاتی و انضمامی تبیین می شود.
در سلسله مطالبی در نظر داریم نگاهی اجمالی به این آثار داشته باشیم. در این قسمت کتاب «نسبت علوم انسانی و علوم انسانی» را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
قسمت اول: نسبت علوم انسانی و علوم اسلامی
متن کامل کتاب را از اینجا ببینید.
الف: استقبال از علوم انسانی و اسلامی
شهید بهشتی در این کتاب از پرسش دانشجویان و طلاب در مورد رسالت و وظیفه تحصیلی آنها سخن می گوید. مثلا به پرسش هایی درباره تغییر رشته از فنی مهندسی و پزشکی به علوم انسانی یا حوزه علمیه یا مطالعات علوم انسانی اشاره می کند. شهید بهشتی علت بیان این پرسش ها را اصالت یافتن مطلوبیت ذاتی علم و کنار رفتن رویکرد مدرکی و معیشتی صرف نسبت به تحصیلات می دانست. آنچه در این گفتار آمده پاسخهایی عمومی به این مسائل است.
ب: رابطه علوم انسانی و علوم اسلامی
در این کتاب شهید بهشتی بیان می دارد که علوم طبیعی، علومی هستند که در زمینه شناخت طبیعت و اشکال و تطورات و پدیدهها و روابط این پدیدهها تا مرز انسان کاوش میکنند. این علوم شامل شیمی، فیزیک، زیست شناسی، زمین شناسی و شاخه های اینها هستند که میکوشند موجودات عالم طبیعت را آنچنان که هستند بشناسند. همچنین این علوم از ابزار ریاضیات بهره مند هستند و از شناخت بدست آمده از این علوم طبیعی در فنون استفاده می شود.
شهید بهشتی تاکید دارد علوم انسانی متولی شناخت انسان -این اعجوبه خلقت- است و مسائل کمی و کیفی مختلفی را در این زمینه بررسی می کند. بهشتی بر این باور است که ادیان و مذاهب الهی و بشری، غیر از مسائل مربوط به انسان، درباره مبدأ و معاد و هستی هم سخن می گویند و عملا علوم دینی جزو علوم انسانی محسوب می شوند. به باور شهید بهشتی زمینه های علوم اسلامی و علوم انسانی -یعنی انسان و متعلقات او- مشترک هستند. اما در علوم اسلامی برخلاف علوم انسانی متعارف غیراسلامی که صرفا از راه تجربه شناخت پیدا کرده و پیش بینی و جمع بندی می کند، قبل از تمامی راههای معرفتی، راه معرفتی وحی(کتاب و سنت) بررسی می شود.
البته در اینجا شهید بهشتی می بایست غیر از دین و مذهب از فلسفه ها و عرفان های مدعی شناخت انسان هم سخن می گفت. چراکه هم ادیان و مذاهب الهی و بشری ادعای شناخت انسان دارند و هم این فلسفه ها و عرفان ها.
ج: سیر پیشنهادی شهید بهشتی
شهید بهشتی ابتدا از مرحله قبل از وحی برای خداشناسی و مرحله شناخت عمومی وحی سخن می گوید. اما در مرحله بعد از وحی که فهم مباحث تخصصی کتاب و سنت در زمینه های مختلف مقصود است و نیازمند حصول روش اجتهادی اصیل و ارزنده جهت استنباط از کتاب و سنت، ملزوماتی دارد شامل: قواعد عربی کتاب و سنت و مکالمه عربی معاصر توأمان، آشنایی با محیط نزول قرآن و صدور سنت پیامبر و ائمه، مسائل رهبری و راهبری و مراحل یک نهضت، آشنایی با ملل و نحل در تفسیر قرآن و در اعتبارسنجی و تفسیر سنت به عنوان معاصرین صدور قرآن و سنت، علوم طبیعی (شیمی،فیزیک،زیست شناسی و زمین شناسی) درحد متعارف، روانشناسی عمومی، زیبایی شناسی عمومی، دین شناسی عمومی (فلسفه دین)، مردم شناسی، تاریخ تمدن بشری، انسان شناسی تطبیقی مکاتب مختلف و جهان بینی های ناشی از آن و اسلام، حقوق (جزا و جرم شناسی، اساسی، مدنی و...) برای شناخت پایه بیشتر مسائل فقهی، اقتصاد عمومی و مکاتب اقتصادی لااقل تاریخ عقاید اقتصادی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، تسلط بر یک یا دو زبان خارجی، ایضا ملل و نحل اسلامی و غیراسلامی، روش شناسی انتقادی مذاهب فقهی.
شهید بهشتی همه اینها را برای این می گوید که طلاب و دانشجویان (در اینجا طلاب مدرسه حقانی بطور خاص)، تنبلی و بی حوصلگی و توجیه در کار عمیق علمی را کنار بزنند، از دشمنان عقب نیافتند، از حواشی بی ثمر دوری کنند، سعی کنند در همین وضعیت موجود کار را پیش ببرند و در این راه، زحمت سالیان تحصیل و مطالعه همراه با نیت صحیح را به جان بخرند.
آنچه در این کتاب و در سه اثر دیگر -که در قسمت های بعدی بررسی خواهیم کرد- آمده، درواقع طرح زمینه سازی علمی و آموزشی و تربیت نیروی انسانی هم در جهت استمرار فعالیت علمی هم در جهت اجرای طرح ها و برنامه های تولید شده جهت اجرا در اداره کشور بوده است و قصدی بر ارزیابی عملی آنچه در این دو جهت اتفاق افتاده نداریم. اما به نظر می رسد که طرح متفکرین انقلاب پس از ۴۰ سال صرفا به تشکیل موسسات آموزشی آنهم برای دفاع از حوزه دیانت در برابر علوم انسانی غربی منجر شده است و سطح توقع از این مباحث نباید دریافت راه حل های انضمامی برای حکمرانی باشد. همانطور که در متن پیش رو مطالعه کردید، در نهایت بحث شهید بهشتی بیان طرحی برای فهم مباحث تخصصی کتاب و سنت در زمینه های مختلف است که برای این منظور نیز در ادامه بحث خود تشکیل یک موسسه آموزشی را پیشنهاد می دهند.