رسانه بهمن، گروه سیاست - علی مزروعی: اپیزود اول: ماجرای گوهر عشقی در شرایطی فضای شبکههای اجتماعی و رسانههای فارسی زبان در ماه گذشته را اشغال کرده بود که هم زمان با آن شورای حکام سازمان ملل درحال تدوین قطعنامهای حقوق بشری علیه ایران بود. هم زمان با دست به دست شدن روایت گوهر عشقی در رسانهها، علی علیزاده، چهره رسانهای مستقر در لندن، در صفحات شخصیاش در فضای مجازی نسبت به سکوت بخشی از جامعه که آنها را وفاداران به نظام میخواند در مقابل ماجرای حمله دو موتور سوار به گوهر عشقی اعتراض میکند و مینویسد: «چگونه میتوان نسبت به عکس چهره مجروح گوهر عشقی بیتفاوت بود و همچنان خود را معتقد به انسانیت دانست.»
روایت جعلی گوهر عشقی اما یک هفته بعد با گزارشی که صدا و سیما از واقعیت آن تهیه کرده بود زیر سوال رفت. علیزاده چند روز درمقابل این روایت سکوت کرد و در برابر مطالبه عمومی برای عذرخواهی نوشت که همچنان بر کلمه به کلمه متن پیشین خود معتقد است و بر موضعش اصرار دارد.
او در موضعگیری دومش ابتدا گزارش صدا و سیما را فاقد استاندارهای اولیه خوانده و میگوید این گزارش قابل «صحتسنجی» و «اثباتپذیری» نیست. سپس در شرایطی که همزمان با تدوین یک قطعنامه حقوق بشری علیه ایران در شورای حکام سازمان ملل، ماجرای گوهر عشقی نیز ابعاد رسانهای بین المللی پیدا کرده و در راستای مشروعیت بخشی به این قطعنامه مورد استفاده گرفته بود، علیزاده دروغگویی و سناریوسازی گوهر عشقی علیه نظام را امری ثانوی عنوان میکند. او باوجود اثبات مدعای دروغ گوهرعشقی باز هم بر حمله به افرادی که نسبت به این مدعا سکوت کرده بودند پافشاری میکند.
اپیزود دوم
در کمتر از یک ماه از گذشت ماجرای گوهر عشقی، تصاویر حضور مهدی مهدویکیا در مسابقهای نمادین که اخیرا در حاشیه در حاشیه «عرب کاپ» بین ستارگان عرب و ستارگان جهان برگزار شد، فضای رسانهها را غبارآلود میکند. این بازی که به مناسبت وارد شدن جام عرب به تقویم فیفا و تبلیغ برای این جام برگزار میشد، با حاشیههای بسیاری همراه بود. به دلیل اینکه آورام گرانت مربی اسراییلی هدایت تیم ستارگان جهان را بر عهده داشت، سه بازیکن سابق الجزایری در این بازی حضور نیافتند. سرمربی تیم ملی الجزایر نیز بعد از قهرمانی در عرب کاپ، جام را به مردم فلسطین و ساکنان غزه تقدیم کرد. اما مهمترین حاشیه این اتفاق نقش بستن پرچم رژیم صهیونیستی بر روی پیراهن های دو تیم بود. تعدادی از بازیکنان عرب حاضر در این بازی، پرچم اسرائیل روی پیراهن خود را خط خطی کرده و سپس آن را پوشیدند. اما پرچم روی پیراهن مهدویکیا مخدوش نشده بود. این بار اما این رسانههای معاند نیستند که فضا را در دست میگیرند بلکه فضای داخلی کشور به تصاویر لباس مهدوی کیا واکنش نشان میدهد. تا جایی که چند تن از نمایندگان مجلس نسبت به این اقدام معترض شده و حتی در خبرگزاری فارس کمپینی برای برکناری مهدویکیا از سرمربی گری تیم ملی امید شکل میگیرد.
چند روز بعد از برگزاری این مسابقه تصاویری از مهدوی کیا در رسانهها منتشر میشود که نشان میدهد او در ابتدای بازی به روشهای مختلف سعی میکند تا مانع از دیده شدن پرچم رژیم صهیونیستی بر روی پیراهنش شود. در تصاویر دیگری نیز مشاهده میشود که مهدویکیا پرچم روی پیراهنش را مخدوش کرده است. با این وجود اما همچنان کمپین برکناری مهدویکیا در خبرگزاری فارس در جریان است.
منتقدان غیرمنصف
موضعگیری مبتنی بر اطلاعات ناقص و عدم عذرخواهی از موضع نادرست، اشتباهاتی است که در هر دو مصداق گفته شده مشترک است. نتیجه چنین رویکرد انتقادی باعث میشود تا رسانه از چارچوبی عادلانه خارج شده و به منتقدی غیرمنصف تبدیل شود.
علی علیزاده و خبرگزاری فارس هر دو درحالی دفاع از مظلوم (گوهر عشقی و مردم فلسطین) را به عنوان هدف خودشان معرفی میکنند که در این شیوه عدالتخواهی اتفاقا چیزی که قربانی شده است، عدالت است.
در ماجرای گوهر عشقی هم زمان با تدوین قطعنامه علیه ایران، علیزاده که خود ایران را مظلوم خطاب میکند در پازل جوسازی رسانهای ظالم قرار گرفته است. در ماجرای مهدوی کیا نیز او درحالی که پرچم رژیم صهیونیستی را مچاله و مخدوش کرده است مورد هجمه قرار میگیرد.
رسانه از آنجایی که قشری از جامعه را به عنوان مخاطب خود دارد و به میانجی آنها کنش انجام میدهد نمیتواند از زیر بار مسئولیت اجتماعی خود شانه خالی کرده و صرفا دیده شدن هرچه بیشتر را هدف قرار دهد. عدم پذیرش اشتباهات، اخلاق حرفهای رسانه را نقض کرده و به مرور از رسانه «مرجعیت زدایی» میکند.
دو قطبی کاذب و تخریب سرمایه اجتماعی
آسیب دیگری که این شیوه عدالتخواهی به دنبال دارد، ترسیم یک دوقطبی غیر واقعی در اجتماع است. درحالی که یک نفر هم میتواند اسطوره ورزش کشورش را دوست داشته و هم به آزادی مردم مظلوم فلسطین از چنگال رژیم صهیونیستی ایمان داشته باشد، موضعگیری غیرمنطقی و تقابلی با زننده گل پیروزی به یاد ماندنی در برابر امریکا، بسیاری از طرفداران او را به گرداب یک دو قطبی کاذب و انتخاب یکی از دو کرده و هیچ آورده اجتماعی ندارد.