جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
شاعران و ادیبان کشور‌های فارسی‌زبان در محفل ادبى «قاسم هنوز زنده‌ست» سنگ تمام گذاشتند
محفل ادبى «قاسم هنوز زنده‌ست» بزرگداشت مقام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانى با حضور ادیبان و استادان و هنرمندان کشورهاى فارسى‌زبان در گروه بین‌المللى «هندیران» برگزار شد.
کد خبر: ۸۲۹
۱۳ دی ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۱

محفل ادبى «قاسم هنوز زنده‌ست» بزرگداشت مقام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانى با حضور ادیبان و استادان و هنرمندان کشورهاى فارسى‌زبان در گروه بین‌المللى «هندیران» برگزار شد.
شاعران و ادیبان کشورهاى فارسى‌زبان در محفل ادبى‌ای که با عنوان «قاسم هنوز زنده‌ست» به مناسبت بزرگداشت مقام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانى برگزار شد و گروه بین‌المللى هندیران میزبان آن بود، اشعاری در رابطه با مقام این شهید خواندند.

فاطمه طارمی اینگونه در رثای حاج قاسم شعرخوانی کرد:
بر هر که کشیده است غم بی‌پدری را
انگشتریت داده نوید خبری را.
چون باد که از دشت گل سرخ گذشته
داری ز دمشق عطر گل خون جگری را
آری خبر آمد ز سر دار به سردار
در خون بزن اینبار قنوت سحری را
در معرکه عشق به رقص آمده رستم
آتش زده انگار ز سیمرغ پری را
نامرد به گرد حرم زینب کبری‌ست
آغاز کن‌ای مرد در آتش سفری را
رفتی که در آغوش خدا جای بگیری
بعد از تو چشیدیم غم دربدری را

سیدسکندر حسینی‌بامداد سروده خود را اینگونه خواند:
قلب‌ها آتش گرفته چشم‌ها خون ریخته
ماه در وقت نمازت اشک گلگون ریخته
خون تو تفسیر بیداری‌ست مانند حسین
راز‌های شوم را از پرده بیرون ریخته
در عراق و شام آیینه!، تماشا می‌شوی!
نقشی از تو در مثال فاطمیون ریخته
دشت سرخ است از جنون عشق تو در هر قدم
تا ببینی در دل این خاک مجنون ریخته
غیرتت هرگز نمی‌گنجد میان صد کتاب
از سر هر تار مویت نیز مضمون ریخته
عشق تو در رقص آورده است موج و رود را
در خیابان‌ها خروش و خشم کارون ریخته
قدس از خونت شکوفه می‌دهد با اینکه در
بین آتش شاخه‌های سبز زیتون ریخته
کربلا آغوش واکرده به قاسم باز او
در رگ گل‌ها دوباره چشمه خون ریخته

محمدمهدى عبداللهى شاعر دیگر این محفل بود که اینگونه سرود:
از فتنه پاییز بر این باغ، پیام است
این حادثه سرخ سرآغاز قیام است
سبز است قیامى که در این چله رنگین
در معرکه‌ها سرخ ولى گام به گام است
هر چند که تلخ است به دل، داغ شهیدان
در فصل شهادت فقط ایام به کام است
این نهضت امید در آیینه تاریخ
در سایه خورشید، پر از شور مدام است

علیرضا قزوه شعر پیش رو را قرائت کرد:
چشمه بود و رود بود و شط... رفت و دریا شد سلیمانی
با شهادت، چون نگینی سرخ... تازه پیدا شد سلیمانی
حاج قاسم، چون سیاوش بود... تاروپودش آب و آتش بود
بر سر اهریمنان شوم تیغ برا شد سلیمانی
کاوه آهنگر دوران، در کمانش تیر آرش داشت
روز هیجا در صف پیکار پرچم ما شد سلیمانی
تکه تکه جان خود را داد... پای عشق و دین و ایرانش
قاسم ما شور اکبر داشت... ارباً اربا شد سلیمانی
مالک اشتر تو بودی تو، حافظ کشور تو بودی تو
عده‌ای بارند و خار، اما یار مولا شد سلیمانی
حاج قاسم پرچمش بالاست، حاج قاسم نور چشم ماست
آن که خود «سردار دل‌ها» بود... روح دل‌ها شد سلیمانی

بخشی از ابیات وحیده افضلی در رثای سردار دل‌ها نیز اینچنین بر زبان این شاعر جاری شد:
ما قلب‌های پیش‌پا افتاده‌ای هستیم
مستانِ بی‌جام و بدون باده‌ای هستیم
دست از سر لیلای قصه برنمی‌داریم
دیوانه‌های تا ابد دلداده‌ای هستیم
ما را شما گرچه شبیه مور می‌بینید
ما پادشاهانِ سلیمان‌زاده‌ای هستیم
باران چرا در چشم‌های ما فراوان است؟
چون بغض‌های در گلو آماده‌ای هستیم
مثل شما اهل ریا و رنگ و رندی؟، ... نه!
ما عاشقانِ سخت، اما ساده‌ای هستیم

غلامعلی حداد‌عادل دیگر شاعر این محفل ادبی بود:
ماه آسمانی شد قاسم سلیمانی
شد ز پرتو رویش آسمان چراغانی
مرد فاتح میدان در نبرد با شیطان
مرد روز‌های سخت، ورطه‌های طوفانی
دشمن ستمکاران، دوستدار مظلومان
بند بند رفتارش آیه‌های قرآنی
فخر امّت اسلام، پاره تن ایران
اسوه مسلمانی، قهرمان ایرانی
افتخار ملت بود، سرو راست‌قامت بود
کوه استقامت بود، شیرمرد کرمانی

شعر حمیده پارسافر نیز از این قرار است:
بر سرت بوسه‌های «عشق» خوش است، بازگرد‌ای بلای تو به سرم
سینه‌ام شعله شعله می‌سوزد، این همه درد را کجا ببرم؟‌ای نگاهت پر از صلابت و مهر، آسمان‌ها مبارکت سردار!
میهمان حسین فاطمه باش! در کنار مدافعان حرم
مثل قلب غروب غمگینم، سخت در حیرتم که پر زده‌ای
ارباً اربا شدی سبک بروی... خم شد از داغ رفتنت، کمرم
تا ابد استوار می‌مانیم، راه سبزت ادامه خواهد داشت
از دلم لحظه‌ای نخواهی رفت، مقتدای همیشه‌ام! پدرم!
با تمام وجود دلتنگم، با تمام وجود، چشم به راه...
جمعه‌های پس از تو بیشتر از، جمعه‌های گذشته منتظرم

سمانه رحیمی شاعره دیگر این محفل بود:
دل، نگاهش به دَمِ روضه بارانی‌هاست
صورت شهر، از این غصه چراغانی‌هاست
دلمان گرم نفس‌های پر از مهر تو بود
رفتنت نقطه آغاز پریشانی‌هاست
عکس انگشتری‌ات روضه به پا کرد و هنوز
نام تو زمزمه سرخ غزل‌خوانی‌هاست
شهر، این شهر دل آشوب به دریا پیوست
بعد تو منتقمت لشکر طوفانی‌هاست
خون تو معجزه هر نفس ایران شد
مثل این معجزه در عشق، فراوانی‌هاست
عَلَمت مانده برافراشته تا برگردی
بعد تو میهنمان ملک سلیمانی‌هاست

کبری حسینی بلخی اینگونه شعرخوانی کرد:
عراق در غم و بازار شام ویران بود
تمام خطه خاورمیانه حیران بود
شیوع یک تب وحشی، به شکل باد سیاه
رسیده بود و جهان، هیکل هراسان بود
عرب در آتش این فتنه جوان، می‌سوخت
به روی تابه چنان برْه‌های بریان بود
خلیفه بر سر بازار رقه، فرمان داشت
و در سرش هوس خطه خراسان بود
چه مادران که به تیر خلاص جان دادند
چه کودکان که ز شب تا سپیده گریان بود
فسرده بود به جادو جهان رعنا را
دوای درد در انگشتر سلیمان بود
به حکم حضرت جان، مهر فتح در دستش
شکفته بر لب او آیه‌های قرآن بود
آن‌که در انگشترش نقش سلیمانی بود
در نظرگاه ولایت اشتر ثانی بود
بعد از این تا سالیان سال سنت می‌شود
نام فرزندان ما قاسم سلیمانی بود
شیرمردان خدایی جنگ، رودررو کنند
چاه کندن حیله دیرین شیطانی بود

شعر سیدحکیم بینش نیز از این قرار است:‌ای زنده‌تر از زنده‌تر از زنده‌تر از ما
لبخند تو عاشق کند آینه‌ها را
سردار سرافراز‌تر از تو به جهان کو؟
«سرباز ولایت» نفست فاتح دل‌ها...
انگشت سلیمانی تو کور نموده است
چشم جمل فتنه این دور و زمان را
هم نقطه پایان به غم و غصه گل خوب
هم سجده شکرت به دل معرکه زیبا
در خط نگاهت همه جا فاطمیون‌اند
سربند سر‌شان همه یا زینب کبرا
در آن سحر جمعه که جان همه لرزید
انگشتریت شد خبر اول دنیا
حالا که مسیر گل سرخ است مشخص
باید خودمان را برسانیم به دریا

محمدعلى مجاهدى نیز اینگونه شعر خواند:
در کوچ پرستو‌ها در همهمه گل می‌کرد
در شور قناری‌ها با زمزمه گل می‌کرد
در دامن دلتنگی بی واهمه گل می‌کرد
در حنجره سرخش یا فاطمه گل می‌کرد.
چون عطر نجیب یاس در پنجره‌ها جاری است
با نعره یا عباس در حنجره‌ها جاری است
گلبانگ اذان او از مأذنه می‌رویید
مانند گل خورشید از روزنه می‌رویید

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: