جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
روزنامه ایران در گفت‌وگویی نوشت: تقریباً تردیدی نیست که «اسطرلاب» ابداعی ایرانی است. هرچند این نام از یونانی به پارسی وارد شده است. اصولاً تاریخ تحول نجوم در دوران پیشامدرن در ایران‌زمین طی شده و اسطرلاب یکی از دستاوردهای آن است.
کد خبر: ۹۲۳
۱۴ دی ۱۴۰۰ | ۱۰:۱۴

به گزارش رسانه بهمن، روزنامه ایران ۱۴ دی به گفت وگو با دکتر شروین وکیلی درباره جایگاه «اسطرلاب» در نظام هویتی ایرانیان پرداخت و نوشت: «اسطرلاب» قرن‌ها یگانه ابزار محاسباتی بوده و ایرانیان بهترین متون علمی را درباره آن نوشته‌اند و کامل‌ترین نمونه‌هایش را ساخته‌اند.  در میان روایت‌های مختلف تاریخی و علمی درباره‌ مظاهر و پدیده‌های تمدنی، در کشور ما متأسفانه توجه چندانی به ابعاد فرهنگی و هویتی آن نمی‌شود. نمونه بارز آن «اسطرلاب» است که به رغم سابقه زیاد و کارنامه پرباری که ایرانیان در زمینه دانش و مهارت ساخت آن داشته‌اند، در غباری از بی‌اعتنایی تا انکار و جعل واقعیت به فراموشی سپرده شده است. درست شبیه به بسیاری از پدیده‌های فرهنگی و تاریخی دیگر، همسایگان ما از غفلت‌هایمان نهایت استفاده را می‌برند و هر بار که فرصت نصیب‌شان می‌شود، تکه‌ای از میراث‌های ارزشمند ایرانیان را به نام خود می‌کنند.

موارد و مثال‌های زیادی در ذهنمان مانده اما میراث‌هایی که سایه خطر بر سرشان سنگینی می‌کند، بیشترند. نمونه‌اش «اسطرلاب» است که قرن‌های متمادی یگانه ابزار محاسباتی بوده است و ایرانیان هم از قضا بهترین متون علمی را درباره آن نوشته‌اند و کامل‌ترین نمونه‌هایش را ساخته‌اند. در گفت‌وگو با دکتر شروین وکیلی، جامعه‌شناس و اسطوره‌شناس، سعی کرده‌ایم «جایگاه اسطرلاب به‌مثابه یکی از نشانه‌های فرهنگی ایران» را واکاوی کنیم. این جامعه‌شناس معتقد است اسطرلاب نماد هویتی ایرانیان است که اگر درست و واقعی بازنمایی شود، منبع قدرت خواهد بود. به باور وکیلی، دارندگان هویت‌های نیرومندتر، منابع را از کسانی که هویتی سست‌تر دارند، می‌ربایند. او تأکید می‌کند ایرانی بودن خاستگاه اسطرلاب، آن را در قلمرو فرهنگی و تمدنی ایران و بخشی از عناصر و نمادهای برسازنده هویت ایرانیان می‌نشاند.

جناب دکتر وکیلی، موضوع گفت‌وگوی ما درباره اسطرلاب و ارتباط آن با نظام‌های هویتی و معنایی ایرانیان است. شاید بهتر باشد از این زاویه به بحث ورود کنیم که چرا عناصر فرهنگی و هویتی برای کشورها و مردمانشان مهم است؟

ما همگی خود را بر اساس شباهت‌ها و تفاوت‌هایی که با دیگران داریم تعریف می‌کنیم. اساساً هویت، شبکه‌ای از همانندی‌ها و ناهمسانی‌ها است که از سویی مرزبندی میان «من» و «دیگری» (و همچنین ما و دیگران) را تعریف می‌کند و از سوی دیگر به من/ ما انسجام درونی می‌بخشد. هویت در این معنا، مهم ترین رکن حضور و هستی داشتن یک موجود تشخص‌یافته و مستقل است از این رو است که همچون منبعی بزرگ و مهم نگریسته می‌شود. اگر هویت داشته باشید، قدرت اقتصادی و سیاسی، تشخص و شأن به دنبال آن می‌آید. اگر همه اینها را داشته باشید، ولی بی‌هویت باشید، همه را از دست خواهید داد. قاعده تاریخ آن است که دارندگان هویت نیرومندتر، منابع را از آنان که هویتی سست‌تر دارند، می‌ربایند. به این خاطر است که عناصر و نمادهای برسازنده هویت تا این اندازه اهمیت دارند.
 

اگر کسی فاقد هویت باشد یا هویتش عناصر کارآمدی نداشته باشد، چه می‌شود؟‌

همه افراد هویت خاص خود را دارند. هویت داشتن برای آدمیان چیزی است مثل استفاده از زبان یا جای‌گیری در شبکه روابط انسانی؛ یعنی برخورداری از هویت وضعیتی پایه‌ای و بسیار بنیادی که خدشه در آن نوعی بیماری و عارضه است و غیاب آن بسیار نادر و استثنایی. بنابراین هرکس برای خود هویتی دارد. نکته اینجا است که هویت‌ها بسته به تاریخ و جغرافیا تعریف می‌شوند و برخی در تاریخ نو آمده‌اند و در جغرافیا حاشیه‌نشین. اینها اگر بتوانند خود را بر اساس همان هویتی که دارند بخوبی تعریف کنند، هویت‌شان بسیار پسندیده و ارزشمند از آب درمی‌آید و اگر نتوانند، توسط هویت‌های مهاجم دیگر مسخ می شوند  و ناگزیر می‌شوند عناصر دیگران را بربایند و چیزی جعلی را با آن تزئین کنند. برای مثال، به کشور بوتان نگاه کنید که تا همین چند وقت پیش اصولاً وجود نداشت و تازه در قرن نوزدهم به دنبال مداخله انگلستان در هندوچین به وجود آمد. مردم بوتان بر اساس آنچه  دارند (که اندک هم هست)، در عین حاشیه‌نشینی جغرافیایی و تازه‌وارد بودن به تاریخ، هویتی برای خود پدید آورده‌اند که پذیرفتنی و دلنشین است.

در مقابل به کشورهای تازه استقلال یافته‌ای بنگرید که تا ۳۰ سال پیش مستعمره روسیه شوروی بودند. به هویت جعلی که اینها برای خود برساخته‌اند توجه کنید. این مناطق اخیر، اتفاقاً بخشی از کهن‌ترین تمدن تاریخ یعنی ایران هستند، یعنی نه حاشیه‌نشین هستند و نه نوآمده، اما از سوی استعمارگران هویتی جعلی به آنها تحمیل شده و آن را هم پذیرفته‌اند. نتیجه چنین تحولاتی، شکل‌گیری گفتمانی است آمیخته به دروغ که تنها برای ساده‌لوح‌ترین و کم‌دانش‌ترین افراد قانع‌کننده است.

 

در همین ارتباط، اسطرلاب را به عنوان یکی از این نمادهای فرهنگی در نظر بگیرید. این یکی از ابزارهای محاسباتی کهن است که بنا به برخی روایت‌ها ریشه برخی از انواع آن به ایران می‌رسد. گرچه این ابزار در کشورهای مسلمان بسیار کاربرد داشت، گفته می‌شود ایرانیان در دوره‌ای بهترین اسطرلاب‌سازان جهان بوده‌اند. خاستگاه این ابزار و ارتباط آن با نظام هویتی ایرانیان چه چیزی به ما می‌گوید؟

تقریباً تردیدی نیست که «اسطرلاب» ابداعی ایرانی است. هرچند این نام از یونانی به پارسی وارد شده است. اصولاً تاریخ تحول نجوم در دوران پیشامدرن در ایران‌زمین طی شده و اسطرلاب یکی از دستاوردهای آن است. هم متون مرجع نجوم قدیم و هم بسیاری از نمونه‌های یافت شده از اسطرلاب، همگی از ایران‌زمین آمده‌اند. نه تنها در این مورد، که درباره هر فرآورده تاریخی‌ دیگری، کافی است متون و اشیا را روی محور زمان و مکان جاگذاری کنیم تا دریابیم کانون تحول فلان پدیده کدام قلمرو فرهنگی و تمدنی بوده است.

 

تعبیر «جام‌جم» که عده‌ای آن را همان «اسطرلاب» می‌دانند، در شاهنامه و دیگر متون ادبی بارها آمده است. بررسی‌های شما از نقش و جایگاه اسطرلاب در فرهنگ و ادبیات ایرانی چه چیزی را نشان می‌دهد؟

درباره «جام‌جم» باید این را بگویم که چندین لایه متفاوت مفهومی وجود دارد. از سویی کهن‌ترین شکل آن که در شاهنامه هم بدان اشاره شده، ابزاری نجومی است که مخترعش گویا مردی بابلی به نام «کیدینو» بوده که ازجمله شهروندان دولت هخامنشی محسوب می‌شده است. در خاندان این شخص، اخترشناسان نامداری ظهور کردند و از دوران کمبوجیه فرزند کوروش در پیوند با دربار ایران فعال بوده‌اند. آخرین فرد شناخته‌شده از خاندان کیدینو را اسکندر به قتل رساند و در کتاب «اسطوره‌شناسی آسمان شبانه» به طور مفصل درباره‌اش شرح و توضیح داده‌ام. همین ایده ابزار نجومی در اساطیر ایرانی به صورت «جام جمشید» یا «جام کیخسرو» درآمد و به ابزاری جادویی تبدیل شد که آینده یا جاهای دوردست را می‌شد در آن دید.

این از اشاره‌ای طالع‌بینانه مشتق شده است. گوی بلورینی که در افسانه‌های اروپایی غیب‌گویانی اغلب شرقی بدان خیره می‌شوند، از همین‌جا وام‌گیری شده است. سومین دلالت «جام‌جم» فلسفی و عرفانی است و به نماد پیمانه مربوط می‌شود که در آیین مهر علامت پیمان و تعادل و دادگری بوده است. در این معنا در عرفان ایرانی جام‌جم «سرشت غایی انسان» دانسته شده است که برای دست یافتن به آن باید سیر و سلوک کرد. در این میان اگر برداشت من را درباره جام‌جم جویا می‌شوید، به همان رباعی‌ای که «بابا افضل کاشانی» گفته اشاره می‌کنم:

در جستن جام‌جم جهان پیمودم
روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو وصف جام‌جم پرسیدم
آن جام جهان نمای جم، من بودم

 

با این حساب شما معتقدید باید به اسطرلاب به عنوان بخشی از میراث و هویت تاریخی ایران‌زمین توجه کرد؟

بی‌شک باید چنین کرد. اسطرلاب هم برای فهم نجوم قدیم ابزاری مهم و تعیین‌کننده است و هم در فهم تاریخ علم اخترشناسی جایگاهی بی‌مانند دارد. به باور من، اسطرلاب نمونه‌ای بارز از آن عناصری است که هویت را برمی‌سازد و شفاف می‌کند. ارزیابی شما از منطق و خط روایی بازگشت به المان‌ها و مظاهر تاریخی و فرهنگی در میان همسایگان ما و عملکرد ما که باید وصف «بی‌خیالی» بر آن نهاد، چیست؟ در این زمینه می‌توان ترکیه را مثال زد که رئیس‌جمهور آن در ملاقات با مقامات رسمی و بلندپایه کشورهای جهان نمونه‌ای از اسطرلاب را هدیه می‌دهد، اما در کشور ما هر وقت سخن از اسطرلاب می‌رود، در ذهنمان رمالی و جادوگری نقش می‌بندد!

حقیقت آن است که کشورهای همسایه ما در تعلق خاطر به اسطرلاب برحق هستند، یعنی هم در کشور ترکیه امروزی که به‌ ادعای شما رئیس‌جمهور آن به دیگران اسطرلاب هدیه می‌دهد و هم در منطقه امارات امروز که اسطرلاب را یکی از نمادهای ملی‌اش قرار داده، مردمان از دیرباز با اسطرلاب آشنا بوده‌اند. نکته مهم اما اینجا است که آن مردمان بخشی از حوزه تمدن ایرانی بوده‌اند، زبان ملی و دیوانی‌شان پارسی بوده و خود را ایرانی می‌دانسته‌اند.

 

در این صورت به باور شما آیا باید ارزش‌های ذاتی و مکشوف پدیده‌هایی مثل اسطرلاب را که گفته می‌شود حدود هزار کاربرد هم داشته، در برابر تلقی و برداشت عمومی از دو سه کاربرد غیرعلمی آن نادیده انگاشت؟ اگر پاسخ‌تان منفی است، برای غلبه بر این نگرش چه باید کرد؟

البته که منسوب کردن هزار کاربرد به اسطرلاب کمی اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. آنچه ما می‌دانیم این است که استفاده اصلی از اسطرلاب برای رصد ستارگان بوده و مثل چرتکه چیزی بین جدول ریاضی و رایانه‌های ساده بوده است. کاربرد خرافی‌اش که نزد رمال‌ها و طالع‌بینان می‌بینیم هرگز نزد اخترشناسان، جدی گرفته نمی‌شده و از «ابوریجان بیرونی» تا «ابن‌صوفی» همه در این مورد کنایه‌هایی دارند.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: