رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه: علمای اهل سنت جایگاهی برای صحابه قائل هستند که این جایگاه را قابل خدشه نمی دانند.
کتب اهل سنت بر اساس مبانی خود، خلفا را -اگر خلیفه عدل بدانند- معصوم تلقی می کنند. به عنوان مثال ابن تیمیه می گوید هر کسی با خلیفه برخورد کند جایگاهش جهنم است. اهل سنت در مورد ابوبکر و عمر حرف های دیگری هم زده اند. مثلا هیثمی می گوید خدا نمی خواهد که ابوبکر در زمین اشتباه کند.
مسئله دوم این است که حتی اگر فرض کنیم میان حضرت صدیقه طاهره(س) و خلفا یک درگیری پیش آمده و حتی اگر اهل سنت قبول کنند که عمر و ابوبکر اشتباه کرده اند، آیا از حیث کلامی می توان آنها را متوجه حقانیت اهل بیت کرد؟ چراکه آنها معتقدند قاتل و مقتول هر دو در بهشت اند و هر دو ثواب برده اند.
مثلا مطرح می کنند اصحاب پیامبر در فتنه اولی حضور داشتند که در این جریان هم خونریزی شد و هم اموال غصب شد، اما آنها اجتهاد کرده اند. لذا مذهب اهل سنت برپایه احسان ظن به صحابه است. آنها می گویند صحابه مجتهد بوده اند، لذا در این ماجرا تاویل کرده اند، اما قصد دنیا نداشته اند و گناهی مرتکب نشده اند.
لذا اگر ما شهادت حضرت زهرا(س) را مستقیما به دست ابوبکر و عمر ثابت کنیم، اهل سنت بر این باور است که این دو اجتهاد کرده اند و گناهی مرتکب نشده اند.
آنها شخصی مانند ابن ملجم را نیز در حکم صحابی می دانند. ابن ترکمانی می گوید همه اجماع داریم که ابن ملجم اجتهاد کرده است، لذا برای او هم قائل به ثواب هستند و ما حتی ابن ملجم را نمی توانیم در شهادت حضرت علی محکوم کنیم.
بنابراین با این نوع رویکرد اهل سنت با مسئله چگونه باید برخورد کرد و مسئله چگونه باید روشن شود؟
اول اینکه بحث از شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) از زمان اهل بیت وجود داشته است و ائمه ما بر شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) به دست ابوبکر و عمر تصریح کرده اند. حال سوال اینجاست که اهل سنت ائمه ما را دروغگو می دانند یا راستگو؟
چندین نفر از علمای اهل سنت مساله شهادت حضرت صدیقه(س) را از قول ائمه ما نقل کرده اند. یعنی پذیرفته اند که ائمه ما در مورد شهادت حضرت زهرا(س) چنین بیان و عقیده ای داشته اند.
حجت الاسلام حامد کاشانی در مورد این اعتقاد اهل سنت و در مقام پاسخ می گوید: «آیا صدیقه طاهره(س) سیده نسا اهل الجنه از قول بخاری و مسلم هست یا نیست؟ آیه تطهیر در مورد حضرت زهرا(س) از مسلمات است. اگر به این قائل باشند میگوییم ایشان با خلیفه قهر کردهاند و در این قهر از دنیا رفته است.
خلیفه گفته بود شما از میراث پیامبر ارث نمیبرید و به یک روایت از قول پیامبر اشاره میکند که گفت من خودم از پیامبر شنیدهام. حضرت زهرا این را قبول نکرد و این چند معنا دارد. در اینجا دو اشکال پیش میآید، یکی اینکه حضرت زهرا(س) به چه دلیلی روایت را نپذیرفت؟ چطور سیده نسا اهل بهشت روایت صحیح را نپذیرفت؟ اگر بگوییم حضرت زهرا(س) روایت صحیح را نپذیرفته است پس ایشان چگونه سیده نسا اهل بهشت هستند؟ از طرفی چرا پیامبر اهمال کرده بود؟ اگر این حرف نرسیدن ارث به حضرت زهرا(س) درست بود چرا پیامبر این را به صدیقه طاهره(س) نگفته بود؟ پیامبر که به مرگ ناگهانی از دنیا نرفته است، چند روز در بستر بیماری بود و سخن می گفت، آیا این اهمال و مسامحه بی توجیه را میتوان به پیامبر نسبت داد؟ پس در این فرض که اگر حرف خلیفه درست بوده باشد، یک اشکال بزرگ به نبوت پیامبر بوجود میآید که چرا جلوی اختلاف را نگرفت.
یک بحث دیگر این است که نعوذ بالله حضرت زهرا(س) عالماً و عامداً به دنبال اموال مردم بود! آیا این را کسی میتواند به یک صحابه عادی نسبت دهد؟ در حالی که حضرت زهرا(س) سیده نسا اهل الجنه است. اتفاقا فرض سوم این است که پیامبر این حدیث را نگفته بود و حضرت زهرا(س) وثاقت خلیفه را قبول نکرد. برای همین قهر کرده است. لذا روایت را دروغ حساب کردند که خود صدیقه طاهره با آیات قرآن هم دروغ بودن آن را ثابت کردند که «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ». تا سالها بعد اهل بیت از این موضوع کوتاه نیامدند و در مواقع مختلف به آن اشاره داشتند. یعنی وثاقت طرف مقابل را قبول نکردند. در منابع اهل سنت وجود دارد که امیرالمومنین در زمان خلیفه دوم باز در مورد فدک بحث می کنند. «أَرَی تُرَاثِی نَهْباً» میراث ما را غارت کردند. ولو شهادت حضرت زهرا از منابع اهل سنت استفاده نشود، همین مسئله نارضایتی صدیقه طاهره(س) منهدم کننده مبانی آنان است. بالاخره باید یکی از این این سه فرض را بپذیرند.
این مسئله نارضایتی حضرت زهرا(س) که در منابع آنها به خاطر اغراضی که بحث مفصلی دارد، نقل شده، نمیتوانند پاسخی به آن بدهند. لذا در منابع جدید به فکر چاره افتادند که مثلا بن باز میگوید بعضی از جملاتی که در صحیح بخاری آمده درست نیست! یعنی حاضر شده به صحیح بخاری اتهام برند! برای اینکه میفهمند نمیتوانند این مسئله را حل کنند.»