جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
مستند «72 ساعت» سازمان اوج چقدر در روایت سید‌ شهدای مقاومت موفق عمل کرده است؟
«72ساعت» می­‌توانست اثری قابل قبول باشد اما با ضعف‌های تکنیکی فراوان، به هیچ وجه انتظارات را برآورده نمی­‌کند.
کد خبر: ۱۲۶۹
۱۷ دی ۱۴۰۰ | ۲۰:۱۹

رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه طاهره حسنلو : در روزهای منتهی به دومین سالگرد شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی، پس از آن همه تاکید و توصیه و سفارش و تعریف از شخصیت چند وجهی این شهید بزرگ و جایگاه ویژه و متمایز ایشان نسبت به سایر شهدا و با توجه به ظرفیت­‌های گسترده تولید آثار تصویری و هنری و حمایت­‌های مالی همه جانبه، چه مخاطبان حرفه­ای و چه مخاطبان عام منتظر نتیجه فعالیت­‌های سازمان­‌های مربوطه بودیم.

اما نتیجه کار تولید 2 اثر مستند توسط «سازمان اوج» و یک مستند 70 دقیقه­‌ای توسط «مکتب سلیمانی» بود که تا به این لحظه از میان دو مستند اوج، «72ساعت» که به روایت سه روز پایانی حیات شهید سلیمانی می‌پردازد بیشتر مورد توجه سازمان­‌ها و مخاطبین قرار گرفته­‌ است.

مستندی حدودا 70 دقیقه­‌ای که در روزهای منتهی به دومین سالگرد، در استان­‌های متعدد اکران­‌های گسترده‌ای داشت و پس از کش و قوس­‌های فراوان تماشای آن برای مخاطبان پلتفرم‌های VOD ممکن شده، اما هنوز بر قاب رسانه‌­ی ملی نقش نبسته ­است.

قصه‌ای که جا ماند


روایت ناقص

سرمایه­‌گذاری تبلیغیِ روی ظرفیت­‌های تصویری این مستند، تا قبل از نشستن روی صندلی سالن اکران، انتظار تماشای یک اثر فاخر با بالاترین کیفیت و کم‌ترین نقص را ایجاد می­کند. با توجه به نام انتخاب شده، مخاطب منتظر مشاهده سه روز منتهی به شهادتِ سپهبد سلیمانی است. یعنی آنجاست تا روایت ببیند. تا قصه بشنود؛ همانطور که شوقی، کارگردان مستند، اثرش را اثری قصه­‌گو معرفی کرده­است. قصه­­‌ای که روایتش با نقص­‌ها و کج کارکردی‌های فراوانی روبروست.

 

ضعف تکنیکی در پرداخت و سردرگمی مخاطب

شخصیت شهید سلیمانی، کاراکتر کسی است که از یک پیرزنِ چوپان در روستایی دورافتاده تا جراح فوق تخصص ایرانی ساکن در فلان کشور اروپایی دلداده اوست. این گستردگی مخاطب کار روایت را سخت و ظریف می­کند. بنابراین شاید اشتباه‌­ترین آغاز برای روایت، وارد شدن در بطن مشکلات سیاسی و امنیتیِ داخلی عراق در روزهای منتهی به ژانویه 2020 باشد. وارد شدنی ناگهانی، بدون پیش زمینه و حتی چند خط توضیح ساده که ما را از همان ابتدا با یک سردرگمی خاص مواجه می­کند.

اولین وظیفه نویسنده و کارگردان مستند، شناخت مخاطب است؛ اینکه چه کسی قرار است رو‌به‌روی اثر شما بنشیند و قصه شما را گوش دهد. اهمیت مخاطب‌شناسی با توجه به شخصیتی که قرار است روایت شود، منجر به چگونگی بازگو کردن قصه­‌ می­‌شود.

حضور تصاویر و شخصیت­‌های آشنا و توضیحات آن­ها درباره شرایط، به مرور به فهم فضای مستند کمک می­‌کند. اما از آنجایی که با شخصیت­‌های امنیتی رو به رو می‌شویم که تصویر کاملی از آن­ها ارائه نشده‌ ­است کار سخت می‌شود. شخصیت­‌هایی که تعددشان باید به اعتبار روایت بیفزاید اما نوعِ غلط مصاحبه‌گیری، سبک فیلمبرداری و نحوه معرفی در جهت عکس عمل کرده و ذهن مخاطب را آشفته می­‌کند.

برای برقراری ارتباط بهتر با مخاطب، راوی یا باید نقشی اساسی و ماندگار داشته باشد، یا اگر نقش او کوتاه است، کارگردان به وسیله تکنیک­‌های تصویری او را در ذهن مخاطب ماندگار کند.

یک قاب ثابت یا تصویری با نشانه­‌ای خاص می­تواند این قلاب را ایجاد کند. در این شرایط تصویر به کمک مخاطبی می­‌آید که هیچ تصوری از یکی از فرماندهان جبهه مقاومت ندارد و صدای شخصیت­‌ها نیز آنقدر متمایز نیست که بتواند به این ترتیب برای خود نشانه‌گذاری کند.

کارگردان در ابتدا با تصویر بسته­‌ی انگشتر شخصیت­‌ها به مخاطب آدرس می‌دهد که شیوه­ای معمول و صحیح است. اما در ادامه با عوض کردن این قاب، آدرسی که به مخاطب داده را از او می­‌گیرد و حتی با تکرار نمایش نام شخصیت­‌ها نیز به کمک او نمی­‌آید.

به این ترتیب شاهد راویان متعددی هستیم که تعدد و نوع فیلمبردای و تدوین غلط اجازه نمی­‌دهد تا مخاطب با آن‌ها ارتباط برقرار کند. مشخص نیست هر روایت از زبان کدام راوی و با چه جایگاهی بیرون آمده­ است. به همین دلیل از اواسط مستند مخاطب مجبور است تنها به روایت­‌های افرادی که در اثنای کار، گم­شان کرده است توجه کند و همین موضوع درک اهمیت برخی از نقل‌­ها را برای او سخت می­کند.

توجیه نشدن راویان امنیتی برای روایتِ ساده‌­تر یکی دیگر از مشکلات مستند است. به دلیل حضور این شخصیت‌ها در بطن اتفاقات، برخی توضیح­‌ها برای خود این افراد واضح اما برای مخاطب ابهام‌آمیز است. این نقص می‌توانست با یک توضیح ساده برای راویان برطرف شود تا ماجرا را با توجه به مخاطب خارج از این فضا روایت کنند.

حالا در میان این روایت­‌های پرکد صدای بوق­های مداوم برای پنهان‌سازی اسامی شخصیت­‌ها را اضافه کنید که مجددا با یک توجیه ساده برای استفاده از اسامی مستعار می­‌توانست حل شود تا مخاطب با شنیدن سه صدای بوق در یک جمله­‌ی یک خطی بیش از این با سردرگرمی مواجه نشود.

عدم ارزش­‌گذاری اتفاقات نیز از مشکلات اصلی کار است. در حالی که هر اتفاق به سبب اهمیتْ باید پرداخت بیشتری دریافت کند، ماجرای فرعی ایستادن ماشین سردار در پای هواپیمای عراقی از زبان سه نفر روایت می‌شود اما لحظه شهادت، به عنوان لحظه اوج قصه، بسیار کوتاه و تنها در قالب صحبت‌های یک نفر روایت می‌­شود.

در پایان مستند کارگردان با گنجاندن صحبت‌های نوری المالکی، نخست وزیر پیشین عراق سعی می‌کند تا نقش تخصصی شهید در مناسبات عراق را شرح دهد. صحبت­هایی که اگر به شیوه­ای مناسب­تر و در ابتدای مستند گنجانده شده بود، بسیاری از گره­‌ها را باز می­‌کرد.

 

فرصت‌سوزی در کشمکش‌های بیهوده

«72ساعت» به عنوانِ دهمین مستند ساخته شده از زندگی سردار سلیمانی، می­‌توانست اثری قابل قبول باشد اما پس از دو سال به هیچ وجه انتظارات را برآورده نمی­‌کند. اثری نه چندان خوب که فعلا در گیر و دار کشمکش‌های سهم‌خواهانه، فرصت پخش از قاب رسمی تلویزیون و شبکه‌های منطقه و ارتباط با میلیون‌ها مخاطب مشتاق را نیز از دست داد.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: