جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
سیاق مذاکره ایران در پرونده اتمی چیست و چرا کم‌فایده است؟
ایران با اینکه نتیجه اقتصادی از مذاکرات می‌خواهد اما با منطق اقتصادی مذاکره نمی‌کند. تمرکز بر ابعاد حقوقی توافق، فرایند مسئله را سخت و پیچیده می‌کند. شاید درخواست بیاینه سیاسی از کنگره آمریکا را بتوان جدیدترین نمونه از عوارض این شکل مذاکره دانست.
کد خبر: ۱۹۲۱
۰۱ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۱:۰۶

رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - رضا باقری : میتوانم دوران گذشته‌ای را به یاد بیاورم که در آن مردم به هنگام سفر یا مهمانی طولانی، از ناحیه‌ی همسایه یا هم‌محله‌ای ناباب و دست‌کج در نگرانی می‌افتادند. حالا اگر طلا و پول‌های خود را با خود حمل می‌کردند، در باب تلویزیون رنگی و گران‌قیمت یا ضبط استریو چاره خاصی نداشتند. این‌جا بود که عموما ترفندی رندانه به کار می‌گرفتند و وسیله گران‌قیمت خود را در خانه‌ی همان همسایه نابابی به امانت می‌گذاشتند که از جانبش بیم دزدی داشتند. به نوعی عامل شر را مسئول رفع شر می‌کردند. سازوکاری ایمن تر از هر قفل و زنجیر!

از این خاطره کوچک و این زیرکی عامیانه تا وین و جلسات مذاکره احیای برجام راه زیادی نیست. ماجرا مربوط به مذاکرات تولد برجام است. این موجود از بدو ایجاد خود دچار عارضه‌هایی مادرزادی بود که اکنون احیای آن را با مشکل مواجه کرده است. پس از گذشت تقریبا یک دهه «مسئله مذاکره» واضح است که تیم دولت اعتدال دچار فقر جدی در احصاء نیازهای ایران و تشخیص صحیح خواسته‌های اصلی و مهم بود. معضلی که ساده‌ترین نشان آن، صورت تیم مذاکره کننده اعم از تعداد و ترکیب مذاکره کنندگان بود. کلیشه ملال آوری شده که بگوییم:«مسئله آمریکا فنی و هسته ای بود و اویی که مسئله‌اش اقتصادی بود، ایران بود؛ حال آنکه یک شخصیت اقتصادی بیشتر در تیم نبود و آن هم از قضا جاسوس!». ملال آور است منتها در تبیین ادعای فوق، خلاصه ترین و واضح ترین دلیل.

استراتژی مذاکره

تیم مذاکره کننده بی‌خبر از پیچیدگی‌های مالی و اقتصادی، صرفا کلماتی را به تصویب رساند که گرهی از کار باز نمی‌کرد بلکه بر اساس چیزی که اکنون در وین شاهدیم، گره کوری بر آینده توافق هم شد. پیچیدگی‌هایی از قبیل fatf، cft، یوترن و ....

اگر تمام موانع تجارت خارجی بررسی و ظرافت‌های مالی و بانکی شناخته نشده بود لااقل می‌شد با تغییر رویکرد مذاکره و امتیازگیری، سود خود را تضمین کنیم. مذاکرات از تیم ظریف تا تیم باقری، رویکرد رفع مطلق تحریم‌های اتمی و برداشتن موانع تجارت خارجی را دنبال می‌کند.

مثلا ما به دنبال فروش مقداری مشخص از نفت خود بودیم و در مذاکرات هم درصدد کسب جواز فروش نفت. این شیوه دو پیامد مهم برای ما داشته است. اول اینکه در ادوار ابتدایی مذاکرات، به سبب فهم بسیار محدود مذاکره کنندگان از هزارتوی تحریم و سلسله موانع تجارت و انتقال پول، بسیاری از موارد احصا نشده، طبیعتا طرح نشد که بخواهد حل‌وفصل هم بشود.

فرضاً ما در مذاکرات اجازه مبادله با یک بانک آسیایی می‌گرفتیم اما تا بعد از توافق اصلا درکی از میزان مشکلاتی که به بهانه fatf قراربود تا برای ایران ایجاد شود نداشتیم. احتمالا طرف غربی هم با خیال راحت از اینکه عواید این امتیازدهی به ایران از راه‌های مختلفی مثل همین fatf به صفر می‌سد، با خیال راحت این امتیاز بی ارزش را داده و امتیاز ارزشمندی هم گرفته است.

اما اکنون به نظر تیم فعلی هم از جهت تخصص خود و هم از ناحیه تجربه‌ی پرهزینه کشور، به این ظرافت‌ها تا حد بیشتری آشناست. آنها می‌خواهند پوسته تحریم را بشکافند و لایه‌های زیرین تحریم را به بحث بگذارند. اما مشکل جدیدی رخ می‌دهد و آن هم اینکه این مذاکرات از صفر شروع نشده و قرار است بر اساس برجام و متن توافق 1394 پیش برود. رفع مسائل زیربنایی تحریم که اصلا ذکری از آنها در برجام نشده، سخت و نظر به اخبار وین، غیرممکن است. مذاکره کنندگان بایستی شیوه امتیازگیری را عوض کنند.

همانگونه که گفته شد تا الان سیاست ایران، رفع موانع و تحریم بوده است. این دو اگر چه در بیان یکسان گرفته می‌شوند اما کمی متفاوتند. رفع تحریم الزاما رفع موانع به صورت مطلق نیست. مثلا در یک فقره ما به سبب عدم امکان مبادلات بانکی خود که در سال، شامل رقم مشخصی هست، به دنبال امکان باز کردن ال‌سی و رفع تحریم یوترن و ... هستیم. به عبارتی ما می‌خواهیم یک مسابقه تنیس داشته باشیم اما درخواست می‌کنیم که کل مجموعه ورزشی آزادی، اعم از زمین فوتبال و سالن کشتی و .... را قُرق کنیم.

ایران به جای تمرکز بر رفع موانع باید بر تضمین امکان رفع نیازهای خود تمرکز کند. ما بنا به تشخیص بانک مرکزی، وزارت اقتصاد یا هر نهاد مربوط دیگری، سالانه مقدار مشخصی مبادلات بانکی نیاز داریم. باید ضمانت آن را بگیریم. بایستی خواسته های روشنی داشته باشیم و نه بر موانع که بر خواسته‌ها و نیاز‌های خود پافشاری کنیم.

استراتژی مذاکره

این کار سه فایده بزرگ دارد:

اول- نیاز نیست برای چند مسئله پیچیده و ده‌ها مانع کوچک و بزرگ از قبیل کنوانسیون های مالی و ساختارها و قوانین قدیم و جدید تحریمی مذاکره کنیم و ضمن هدررفت وقت، بابت اخذ جواز در هر کدام، امتیازی به دشمن بدهیم.

دوم- بی ارتباط با مورد اول نیست و آن انتقال نگرانی‌های ناشی از کژکارکردهای توافق از ایران به آمریکا است. به عبارتی ما حل و فصل کل فرایند را به آمریکا سپرده‌ایم و با ایستادن در انتهای زنجیره‌ی موانعی که بر سر راه ایران قرار دارد، تنها با دیدن نتیجه، روند بهره‌برداری آمریکا از امتیازهایش را آغاز می‌کنیم.

سوم- نگرانی خاصی هم از بابت ظرافت‌هایی که احصا نکرده‌ایم و یا موانع ریز و درشتی که بعد از توافق قرار است ایجاد شود نخواهیم داشت. کتباً و بر اساس توافق، برجام برای ما زمانی محقق می‌شود که نیاز ما محقق شده باشد. چیزی را هم به روح برجام(!) نسبت نمی‌دهیم و از یک مفهوم خیالی و پرمناقشه، طلبکار نمی‌شویم. با یک مذاکره مبتنی بر تامین خواسته ها (ونه رفع موانع) روح برجام به عینیت و جسم آن برمی‌گردد و یکی می‌شود.

خلاصه اینکه، مهم نیست یوترن و کاتسا و ... چه هستند و چه خواهند شد؛ شما به چه نیاز دارید؟ و چقدر؟ همان را بخواهید!

می‌توان به نحوی اظهارات وزیر امور خارجه مبنی بر طلب بیاینه سیاسی کنگره را بروز همین نگاه حقوقی و قرارداد محور دانست؛ شزح مفصل آن را می‌توانید در اینجا بخوانید.

 

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: