رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه - طاهره حسنلو: این روزها در هر کانال تلگرامی، صفحات اینستاگرام و اکانتهای توییتر، انتقادهای گوناگونی را نسبت به مسائل سیاسی و حاکمیتی میبینیم و میخوانیم. مطالبی که به نظر میرسد با خواندنشان مخاطبان کم کم به مرز اشباع و ناامیدی نزدیک میشوند.
مرز اشباع نیز لزوما به معنای غنای این محتواها نیست بلکه بیشتر به دلیل بیسر و سامانی و غیرهدفمند بودن منتشرکنندگان این انتقادات است. مواجه روزمره و افراطی مخاطب نسبت به انتقادهایی که هدفی را دنبال نمیکنند و درصد بالایی از آنها مرزهای خودتحقیری و تمسخر را پشت سر گذاشتهاند و شاید دقیقا به همین هدف منتشر میشوند، باعث از دست رفتن کارکرد واقعی «نقدِ سیاسی» میشود.
فضای انتقادات سیاسی دیگر مثل گذشته بسته و محدود نیست و منتقدان از عرصه تخصصی و آکادمیک به گروههای مختلف با پایگاههای متفاوت اجتماعی، گسترش یافتهاند. زبان نقد محدود به شیوه خاصی نیست و عرصههای انتشار نیز متعدد و سهل الوصولند اما اثرات این انتقادات کمرنگ و در موارد بسیاری بیرنگ جلوه میکنند.
در چنین شرایطی بازنگری در این موضوع که چگونه میتوان اصالت را به نقد سیاسی بازگرداند یا اصولا یک منتقد سیاسی دست به قلم باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا در هر دو سطح کلان سیاسی و عامه، موثر واقع شود، ضروری و راهگشاست.
احیاگر طنز بهمثابه نقد سیاسی
یکی از شیوههای نقد سیاسی که میتوان به آن به عنوان یک مکمل در روند تغییرات سیاسی در نظر گرفت، طنز سیاسی است که در تاریخ ایران سبقه نسبتا پرباری دارد.
از نمونههای شاخص این راه و روش که میتوان او را یکی از نوابغ تحول شیوهی طنزنویسی پس از انقلاب دانست، کیومرث صابری فومنی، معروف به گل آقا است.
گلآقایی که پیش از تبدیل شدن به این لقب نامآشنا میتوان او را شخصیتی سیاسی دانست که در برههای احساس کرد برای پیشبرد اهداف کشتی انقلاب حالا باید از عرشه سیاست پایین بیاید و در زیربنای آن مشغول امری ظریف شود که اهمیت جایگاه و ظرافت آن تنها پس از فقدان شخصیت و منش او بر همگان آشکار شد.
طنزنویس به مثابه میانجیگر سیاسی
در دههی سازندگی و سالهای حساس پس از پایان جنگ تحمیلی که فضای سخت مدیریت کشور، راه را برای انتقادهای سیاسی صریح ناهموار کرده بود، کیومرث صابری با حضوری رندانه در مطبوعات به وسیلهی زبان طنز سعی داشت تا از یک ناامیدی اجتماعی جلوگیری کند. یأسی که به علت فشارهای اجتماعی و اقتصادی و فقدان راهی برای ابراز اعتراضی آن از سوی مردم، بعید به نظر نمیرسید. کما اینکه جرقههای این تنگنا و فشار اجتماعی در بهار 71 در قالب اعتراضات خیابانی، کم کم بروز یافت.
صابری در این برهه در نقش یک میانجیگر سیاسی که حرفهای زیادی برای گفتن داشت، سعی کرد با زبانی لیّن، بدون آنکه بخواهد توجهات را از طریق تخریب و توهین جلب کند، به دغدغهها و مشکلات مردم بپردازد.
او به خوبی این موضوع را دریافته بود که بالا رفتن شعلهی نقد و افزایش تنش در نقد سیاسی، تنها به نفع افرادی تمام خواهد شد که حرفی برای گفتن ندارند و از هوچیگری سود میبرند و با فرونشستن گرد و خاکهاست که تازه میتوان صدایِ نقد واقعی به دور از تخریب را به گوش جامعه هدف رساند.
دوراندیشی که امثال ابراهیم نبویها و بسیاری از اهالی مطبوعات در آن زمان با توجه به بالاگرفتن درگیریهای سیاسی و جو حاکم بر جامعه درک نکرده و با عدم رعایت ظرافت به سراغ مصرف کیمیایی رفتند که طرز استفاده از آن را نمیدانستند.
به همین دلیل میتوان گفت دوره طنزنویسی سیاسی در گلآقا ماند و تمام شد. گلآقایی که شخصیتهایی چون علی اکبر ولایتی، مرحوم حسن حبیبی، غلامحسین کرباسچی و محمد هاشمی و ... از گزند طنزش در امان نبودند و در تمام دوران فعالیتش روی لبهی تیغ حرکت میکرد.
تکرار تجربه موفق توفیق
بیمهابا و بیچارچوب قلم نمیزد اما قلمش را اسیر دست جناح و دسته خاصی نیز نکرده بود. با استفاده از شخصیت کاریزماتیک خود در عین حفظ روابط دوستانه با سیاستمداران به نقد جدی سیاست میپرداخت.
صابری به واقع توانسته بود روحیهی سیاستمدارانه خود را ابزاری برای یک نقشآفرینی موثر و هنرمندانه در عرصهای کند که قبلاً نمونه کوچکتری از آن را در «توفیق» تجربه کرده بود.
بررسی این الگوی موفق در سبک طنز سیاسی ما را متوجه مولفههای اصیلی میکند که امروزه در میان خیلِ عظیم منتقدان سیاسی کمتر قابل مشاهده است. گلآقا با درک عمیق از ادبیات، خوش ذوقی ذاتی، هنر و خلاقیت و داشتن تحلیل نسبت به اوضاع سیاسی زمانِ خود، با دغدغه و داشتنِ نگاهی منحصر به فرد به سراغ مسائل میرفت.
خاموشی یک ستاره
عدم تکرار شخصیتی با ابعاد تاثیرگذاری او شاید این نکته را بر همگان عیان کرد که طنزنویسی سیاسی چیزی فراتر از کنار هم آوردن جملات کنایه آمیز با اشارات واضح و گاه تخریب شخصیتهای سیاسی نامطلوبِ نویسنده است. ظرافتی در طنز سیاسی ناظر به اصلاح و نقد سیاسی است که صابری رندانه آن را درک کرده بود.
این نگاه یکی از دستاوردهای انقلاب بود که در بحبوحهی افزایش تنش و دوگانگیها اجتماعی و سیاسی پس از دوم خرداد، قربانی سیاستبازیها شد، به گونهای که خود صابری نیز دریافت که گلآقا با آن مرام و مسلک و روش در آن فضا ازنفس افتاده و بنابراین با دستان خودش هفتهنامهای محبوب با آن تیراژ فوقالعاده را تعطیل کرد.
صابری نقل میکند که قلمش را در سفر حج به کنار کعبه برد و آن را با خدا معامله کرد تا جز در راه اعتلای کشور و دینش گام بر ندارد و از خدا خواست تا قلمش را از انحراف حفظ کند. هنرمندی که فرزند زمانهی خود بود اما برای تامین منافع شخصی، هیچگاه سوار امواج سیاسی نشد و باز به قول خودش فرزند نسلی بود که عادت دارند كه در مقابل موج بايستند؛ حتی اگر اين موج سينهاش را بشكند.