رسانه تحلیلی تصویری بهمن؛ ترور سردار سلیمانی تنها به جهت حذف یک شخصیت برجسته دارای اهمیت بالا نبود. او معمار و زیربنای شبکهای بود که انتظار میرفت در فقدان او، دچار معضل عملکرد شود. همین فرض نیز مشوقی برای جبهه عربی-عبری-غربی برای ارتکاب به این عمل بود. این ایجاد هماهنگی و رهبری تنها در مقیاس منطقه منظور نیست. در هر واحد و جزء هم این عمل به خوبی توسط سردار ایجاد میشد. ارتباطی که سردار سلیمانی بین گروههای عراقی ایجاد میکرد، گروه های عراقی توانایی ایجاد آن را بین خود نداشتند.
باز این بخشی از ظرفیت سردار سلیمانی بود. بخش عمدهای هم اساسا مربوط به ایران و دستگاه سیاسی آن است. هماهنگ کردن ساختار تصمیمگیری کشور بر محور تصمیمات خود و همچنین جذب منابع مالی سوی دیگر تواناییهای ایشان بود. به عبارتی میتوان حدس زد که دشمن از ناحیه ترور سردار سلیمانی حتی به موازیگری دستگاههای و سازمانهای جمهوری اسلامی در مسائل جبهه مقاومت و اعوجاج یا کندی تصمیمگیری در مورد آن هم چشم طمع داشته است.
البته تا این زمان و پس از گذشت دو سال، میزانی آتشی که به روی آمریکا گشوده میشود بیشتر شده و کمتر نشده است. یمن به تازگی امارات را نیز هدف قرار داده و وضعیت در سایر مناطق جبهه مقاومت در ثبات نسبی است. بنا به ارزیابی تحلیلگران غربی، این یک فقره هم کنار بقیه تحلیلهای اشتباه غرب قرار گرفت. ترامپ اخیرا گته بود که در ماجرای ترور سردار سلیمانی، اسرائیل(نتانیاهو) از او سوءاستفاده کرد.
اما انکار هر گونه تغییر هم چندان صحیح و مطابق با واقع نیست. به هر حال کاراکتر حاج قاسم سلیمانی بیبدیل بود و افراد هم به نسبت هم تفاوت هایی دارند. اساسا همان واقعه ترور خود میتواند تحلیل تصمیمگیران ایرانی را از میدان تغییر دهد و شروع دگرگونی هایی باشد.
در همینجا میتوان نگاهی به مصاحبهی قیس خزعلی، دبیرکل جبهه عصائب اهل حق انداخت. وی در گفتگو با بیبیسی فارسی گفت که :« روش اداره ارگانهایی که با پرونده عراق سروکار دارند بعد از شهادت سردار سلیمانی به طور چشمگیری تغییر کرد. آقای قاآنی با نخستوزیر و شخصیتهای دیگر از احزاب مختلف دیدار کرده و این پیام را داده که ایران برای عراق تصمیم نمیگیرد.منافع ایران هرچه باشد، تصمیم مقاومت در عراق است به خصوص که پیچیدگیهایی در وضعیت ایران وجود دارد.تصمیم آیت الله خامنهای برای محور مقاومت تغییر نکرده هرچند داخل ارگانهای جمهوری اسلامی در این باره تغییراتی در جریان است اما این تغییرات بر ما اثری ندارد.حتی اگر «جانشین قاسم سلیمانی کمک به مقاومت را قطع کند این تأثیری بر امکانات گروههای مقاومت نخواهد داشت».
صریحا میگویم حتی اگر گفتوگوهای وین به نتیجه برسد عملیات مقاومت عراق متوقف نخواهد شد.تنها طرفی میگوید نیروهای رزمی آمریکایی عراق را ترک کردهاند و فقط نیروهای مستشاری ماندهاند طرف عراقی است.چارچوب هماهنگی کاملا متحد است و به اعتراف همه اعضا بهترین تجربه از سال ۲۰۰۳ بوده که بخش بزرگی از نیروهای شیعه را مسنجم کرده است.تبریک گفتن یا نگفتن رئیس پارلمان ایران تأثیری بر مواضع ما درباره جلسه اول مجلس ندارد و این اثبات استقلال ماست.وجود مرجعیت عالی شیعه که حکم سوپاپ اطمینان را دارد مانع از نزاع شیعی ـ شیعی خواهد شد.نیروهای چارچوب هماهنگی در حال بررسی گزینههای تحریم روند سیاسی یا رفتن به اپوزیسیون هستند.
مدیریت سردار سلیمانی و دوران پس از او
این تغییرات در اداره جبهه مقاومت بعد از دیدار آقای شمخانی با مصطفی الکاظمی و دیدار سردار قاآنی با مخالفان کاظمی حدس زده میشد. به صورت کلی تحلیل حوزه امنیت، آنهم در این سنخ، کورمال کورمال راه رفتن در راهی ناهموار است اما بعید نیست پس از سردار سلیمانی، رابطه ایران با جبهه مقاومت از خط یک رویکرد وارد رویکردهای چندگانه شود. حتی اگر این اتفاق تا الان هم رخ نداده باشد، باید به مثابه یک تهدید در سیاستگذاری امنیت جمهوری اسلامی، جدی قلمداد شود.
شیوه اداره منطقه توسط سردار سلیمانی به نحوی بود که میتوان آن را تمرکزگرا نامید. آنچه که مربوط به قلمرو مقاومت میشود الزاما از کانال ایشان رد میشد. تحرکات اجزای جبهه مقاومت هم در هماهنگی با ایشان صورت میگرفت. لذا یکی دیگر از احتمالات دوران پس از ایشان، افزایش استقلال نسبی واحدهای مقاومت است. این تغییر موقعیت واحدها در نسبت با فرماندهی ایران الزاما تهدید نیست.
طبعا ایجاد رابطه مستقیم و بالا به پایین مزایایی برای ایران دارد. من جمله اینکه از اجرای سریع و بی مانع فرامین و برنامهها اطمینان حاصل شود. اما در وضعیت احتمالی پیش رو هم مزایای نهفته است. اول اینکه این گروهها در فضای رسانهای سنگین، کمی از زیر بار برچسب ایران فراغت پیدا میکند. دوم، با کسب استقلال نسبی، امکان و تهور مضاعفی برای تهدید و انهدام منافع دشمن در منطقه بدست میآورند. اینگونه مسئولیتی هم که از حیث بین المللی و سیاسی دامنگیر ایران میشود، کاهش پیدا میکند.
اگر عقلانیت و مدیریت میدان در کل جبهه مقاومت پخش شود، خطر سردرگمی در مواقع دریافت ضربه های سنگین از دشمن از یک جزء به جزء دیگر متقل نمیشود و واحدها ابتکار عمل خود را حفظ میکنند.
با وجود اینهمه، موازیگری و رهبری چندگانه از جانب ایران در اداره جبهه مقاومت و همچنین افتادن تدبیر این جبهه در روالهای بروکراتیک تصمیمگیری و اجرا، سم مهلک برای این جبهه خواهد بود. مقاومت در ایران باید یک نماینده، یک مسئول و یک فرمان داشته باشد.