جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
مخوف‌ترین و نفرت‌انگیزترین نهاد حکومتی ایران در سال‌های دهه ۱۳۵۰ سازمانی بود که با دستور محمدرضا شاه پهلوی اجازه تشکیل یافت.
کد خبر: ۳۴۰۹
۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۱:۵۱
به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، به نقل از ایسنا، دهم بهمن ماه شصت و پنجمین سالگرد تصویب لایحه تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک - در مجلس سنا در سال ۱۳۳۵ است.

سازمان مخوف و ترسناک ساواک که به شکنجه‌گاه نیرو‌های انقلابی و ضد نظام سلطنت پهلوی مبدل شد از بدو تاسیس تا تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ که محمدرضا پهلوی در واکنش به شدت اعتراضات عمومی دستور انحلالش را صادر کرد به مدت ۲۲ سال نبض و گلوگاه امنیت داخلی و اطلاعات خارجی کشور را زیر نظر مستقیم شاه و دفتر نخست وزیری در دست داشت.

این سازمان علاوه بر مبارزه با فعالیت‌های جاسوسی و نفوذی، در سرکوب عناصر ضد رژیم شاه فعالیت گسترده‌ای داشت به نحوی که مردم جرات انتقاد و اعتراض حتی در بین فامیل و دوستانشان را هم نداشتند.

ساختار سازمانی ساواک مشتمل بر ۱۱ اداره بود که قدرتمندترین و خشن‌ترین اداره آن اداره کل سوم بود که قدرت و اختیارات بسیار زیادی در توقیف، بازجویی، شکنجه و قتل مبارزان داشت. بخش‌هایی تخصصی این سازمان به تدریج از سال ۱۳۴۲ تشکیل شد و چارت سازمانی آن توسعه یافت و بیش از ۳۹۰۰ افسر و کارمند تمام‌وقت و شمار نامشخصی خبرچین پاره‌وقت با این سازمان همکاری داشتند.

اداره یکم مسول کار‌های استخدامی، اداره‌های دوم، هفتم و هشتم مسؤول اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی، اداره سوم مسؤول امنیت داخلی، اداره چهارم مسؤول حفاظتِ اطلاعات، اداره پنجم مسؤول امور فنی، اداره ششم مسؤول امور مالی، اداره نهم مسؤول تحقیق و پژوهش، اداره دهم مسؤول آموزش و اداره یازدهم مسؤول بازرسی و رسیدگی به شکایات و پیگیری تخلفات بود.

اداره کل سوم مهم‌ترین و مقتدرترین اداره ساواک بود. از قسمت‌های مختلف اداره سوم می‌توان به واحد روحانیت یا واحد تعقیب و مراقبت اشاره کرد. اداره سوم در برخورد با عناصر ضد نظام سلطنت فعالیت گسترده‌ای داشت. بودجه ساواک به‌طور رسمی از طرف دولت در سال‌های ۱۹۷۳–۱۹۷۲ بالغ بر ۲۵۵ میلیون دلار و در سال ۱۹۷۴–۱۹۷۳ به ۳۱۰ میلیون دلار افزایش یافت.

روزنامه نیوزویک در سال ۱۳۵۲ در گزارشی مدعی شد که حدود سه میلیون نفر در ایران به اشکال مختلف به عنوان خبرچین با ساواک همکاری می‌کردند.

ساختمان اداری این سازمان در خیابان سلطنت‌آباد یا خیابان پاسداران فعلی قرار داشت.

تا قبل از تأسیس ساواک، اداره اطلاعات شهربانی کشور، مسؤولیت برقراری امنیت کشور را برعهده داشت. روش اداره اطلاعات شهربانی بیشتر معطوف به صبر و تحمل بود، اما روش ساواک بسیار بی‌رحمانه و خشن بود. علت آن هم به سیستم آموزشی ماموران شهربانی و ساواک مربوط بود.

براساس اسناد منتشر شده از سوی کتابخانه کنگره امریکا ماموران ساواک در سال ۱۳۵۳ زیر نظر ماموران کارکشته موساد و سیا آموزش دیده و سازماندهی شدند.

قانون ساواک
قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک – سه ماده به این شرح داشت:

۱-ساواک وابسته به نخست‌وزیری است، رئیس آن را شاه منصوب می‌کند و عنوان معاونت نخست‌وزیر را دارا است.

۲-وظیفه ساواک کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد است.

۳-مأموران ساواک در جرائم مربوط به آن‌ها جز ضابطان قضایی به‌شمار می‌روند و طبق سیستم دادگاه‌های نظامی که برای رسیدگی به جرائم سیاسی برپا شده عمل می‌کنند.

سایه‌روشن‌های مخوف‌ترین سازمان امنیتی کشور در عصر پهلوی

موسسان
۲۸ شهریور ۱۳۳۵ لایحه تأسیس ساواک در دولت حسین علاء تدوین و برای تصویب به نوزدهمین دوره مجلس شورای ملی ارایه شد. این لایحه در ۱۰ بهمن ماه همان سال پس از موافقت‌ها و مخالفت‌های فراوان به تصویب دومین مجلس سنا رسید و به دولت ابلاغ شد.

اسدالله علم وزیر وقت کشور لایحه تاسیس ساواک را به نمایندگی از دولت حسین علاء در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۳۵ در صحن علنی دومین دوره مجلس سنا، تقدیم هیات رییسه این مجلس کرد و هیات رییسه این مجلس نیز لایحه مذکور را اعلام وصول کرد.

در جریان مذاکرات مربوط به تصویب قانون ساواک، عیسی صدیق نماینده پنج دوره مجلس سنا در موافقت با پیشنهاد اسدالله علم گفت: «باید جهت اطلاع مردم قرائت شود؛ اگر مردم نظریاتی داشته باشند، در جراید منتشر می‌کنند، ولی بعد از آنکه در کمیسیون مذاکره و گزارش آن تنظیم شد، دیگر دست در آن نمی‌شود برد». وزیر کشور نیز در جواب به این درخواست صدیق از انتشار قانون سه ماده‌ای ساواک در روزنامه‌های همان روز سخن گفت.

ساواک در روزنامه‌ها
در روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۳۵ خبری منتشر شد، مبنی بر اینکه تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور به تأیید هیأت دولت رسیده است.

در سرفصل این روزنامه نوشته شد: «امروز در جلسه هیأت وزیران تصویب‌نامه مربوط به اجازه تأسیس سازمان امنیت به تصویب رسیده و دولت اجازه داده است که مطالعه برای تأسیس این سازمان شروع شود، معاونین سازمان امنیت در فرمانداری نظامی مشغول کار شدند و هفته آینده لایحه اختیارات سازمان امنیت برای مقابله با اخلالگران و جاسوسان، را با قید فوریت تقدیم مجلس می‌کند و به مجرد تصویب این لایحه قانونی، مأموران سازمان وظایف خود را به اجرا بگذارند. مجلسین باید قانون اختیارات آن را به تصویب برسانند تا رسماً مشغول کار شود.... این اداره جزو نخست‌وزیری است و رییس دولت در مقابل مجلسین سنا و شورای ملی مسؤول این سازمان خواهد بود.

قبل از تاسیس رسمی ساواک، خبر این اقدام در روزنامه‌ها منتشر شد و چند ماه بعد قانون آن به تصویب مجلس سنا و مجلس شورای ملی رسید.

در ۱۹ مهر ۱۳۳۵ نیز خبر دیگری منتشر شد مبنی بر اینکه مقدمات تأسیس سازمان فراهم شده است: در جلسه دیروز هیأت دولت مورخ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۳۵ لایحه سازمان امنیت مطرح و تصویب و به مجلس فرستاده شده است.

همچنین در خبری دیگر چنین منتشر شد: «در جلسه هیأت وزیران لایحه سازمان امنیت به‌تصویب رسیده و در روز یکشنبه تقدیم مجلس می‌شود.... این لایحه به امضای حسین علا نخست‌وزیر، اسدالله عَلَم وزیرکشور، عباسقلی گلشائیان وزیر دادگستری و سرلشکر احمد وثوق وزیر جنگ می‌باشد و به احتمال قوی به قید فوریت تقدیم مجلس می‌شود.

اطلاع داریم که ... نظیر کلیه سازمان‌های امنیت ممالک شرقی جهان است و لایحه قانونی آن تدوین شده است ... هدف سازمان تأمین امنیت سیاسی کشور است و وظیفه آن مبارزه با عناصر مخرب و جاسوسان خارجی می‌باشد و اختیار دارد که بر طبق موازین قانونی و در صورت بروز مخاطره اقدامات احتیاطی و فوری بعمل آورد، تا از پیشروی اخلالگری که امنیت عمومی را در هم می‌ریزد، جلوگیری شود.»

نویسنده قانون
به گفته عیسی پژمان، آخرین نماینده ساواک در عراق مأموریت تدوین لایحه سازمان اطلاعات و امنیت کشور بر عهده سرلشکر حسن پاکروان، رییس رکن دو ارتش گذاشته شد.

با پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگون شدن دولت دکتر محمد مصدق از طریق عملیات آژاکس، محمدرضا شاه پهلوی به قدرت بازگشت و به کمک دولت انگلیس و آمریکا روز به روز به تحکیم پایه‌های قدرتش پرداخت.

لایحه تشکیل ساواک با وجود مخالفت‌هایی که با آن شد، اما به دلیل گره خوردن استقرار رژیم پهلوی با این اقدام، به تصویب رسید و فعالیت خود را به ریاست تیمور بختیار، فرمانده نظامی تهران رسما آغاز کرد.

خاطره یک ساواکی
بیژن جزنی، از دانشجویان دانشگاه پلیس و افسر اداره اطلاعات شهربانی کشور در خاطره‌ای از تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور گفت: «من مدت‌ها مسؤول گروهان‌های کنترل اغتشاشات بودم. تا قبل از تاسیس گارد شهربانی مسؤولیت برقراری نظم در هنگام شلوغی و اغتشاش یا ازدحام با دانشگاه پلیس بود و ما برای این کار از دانشجویان دانشکده پلیس استفاده می‌کردیم. ما در تمام آن مدت حتی فشنگ هم جز یک بار آن هم به صورت هوایی، مصرف نکردیم. اگر اسلحه‌ای هم همراه دانشجویان ما بود، به خاطر ظاهر قضیه بود. به این عنوان که اسلحه انفرادی جزو لباس هر پلیس است و همراهش است.

به یاد می‌آورم یک بار با گروهانم اطراف دانشگاه تهران ماموریت داشتم، در زمانی که سران جبهه ملی در آنجا متحصن شده بودند. ما یک ماه به طور شبانه‌روزی از دانشگاه مراقبت می‌کردیم و مراقب اوضاع بودیم و در این مدت کوچک‌ترین برخوردی با دانشجویان پیدا نکردیم.

روابط دانشجویان دانشگاه پلیس با دانشجویان دانشگاه تهران و آن‌هایی که به اصطلاح ازدحام می‌کردند و یا حتی اغتشاش می‌کردند، خیلی دوستانه بود. پلیس تا حد زیادی پلیس مردمی بود. علتش هم این بود که ما تربیت می‌شدیم و تربیت می‌کردیم تا قادر باشیم با هر برخورد غیرمترقبه‌ای مواجه بشویم و این مواجهه همه در قالب قانون باشد.

به نظر من اشتباهی که از همان اول در تاسیس ساواک صورت گرفت این بود که تیمور بختیار مسؤول تاسیس و اولین رییس ساواک شد. تیمسار بختیار به طورکلی افسر بسیار خشنی بود. او از ایل بختیاری بود و ذاتا آدم و افسر خیلی خشنی بود، بیش از حد.

نکته دوم این بود که آن‌ها اولین کاری که کردند این بود که پرسنل ساواک را از ارتش انتخاب کردند. بیشتر درجه‌دار‌هایی که کارمند ساواک شدند، تربیت پلیسی یا امنیتی نداشتند. تربیت آن‌ها نظامی بود. نظامیان برای نبرد و جنگ تربیت می‌شدند و به همین دلیل مناسب کار در شهر و برقراری امنیت در شهر نیستند.

تا زمانی که فعالیت مسلحانه و تروریستی چریک‌ها آغاز نشده بود، شهربانی به خوبی از عهده برقراری امنیت و مبارزه با خرابکارها، چریک‌ها یا هر اسم دیگری که روی آن‌ها است، بر می‌آمد. هنگامی که این وظیفه به ساواک محول شد، ساواک متاسفانه برای کسب قدرت بیشتر، شروع به دخالت در همه زمینه‌ها کرد. برای خود وظیفه تعیین می‌کرد یا تقاضای موظف شدن می‌کرد به این معنا که لوایح را به مجلس می‌برد و این لوایح نیز تصویب می‌شد.

به عنوان نمونه می‌توان به دخالت ساواک در انتخابات اشاره کرد. تا قبل از تاسیس ساواک، دستگاه‌های امنیتی در مسئله انتخابات مجلس شورای ملی دخالتی نداشتند، ولی دیگر این اواخر وضع به گونه‌ای شده بود که ساواک باید تعیین می‌کرد که چه کسی صلاحیت دارد کاندیدا بشود.

فکر تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری فکر بدی نبود، ولی لازمه کمیته مشترک این بود که یک هماهنگی آموزشی، فکری، ذهنی و تربیتی نیز وجود داشته باشد.

اما آنچه در کمیته مشترک روی داد این بود که یک افسر شهربانی که فردی تحصیل‌کرده بود، لیسانس داشت و چند دوره تخصصی در دانشکده پلیس را دیده بود، باید با کسانی همکاری می‌کرد یا خود با کسانی هماهنگ می‌کرد که پایه تحصیلی آن‌ها مشخص نبود. اغلب آن‌ها درجه‌دارانی بودند با تحصیلات کم که فاقد روحیه و تربیت پلیسی بودند.

این نکته، نکته مهمی است. وقتی ما از روحیه پلیسی سخن می‌گوییم یعنی اگر به یک پلیس فحش داده شود یا توهین شود، او می‌داند که اشکالی ندارد، کسی ممکن است مست باشد، ناراحتی خانوادگی یا ناراحتی‌های دیگری داشته باشد، اما به هر حال این فرد هموطن است بنابراین پلیس به خاطر چنین برخوردی، دست به اسلحه نمی‌برد.

درمورد ساواک هم من معتقدم که ساواک خشونت بسیار و بی‌حد به خرج داد. شهربانی هیچوقت این کار را نمی‌کرد. زمانی که کمیته مشترک تشکیل شد، مدیران وقت شهربانی، مدیران ضعیفی بودند و ضعف آن‌ها باعث شد که افسرانی که از شهربانی با ساواک همکاری می‌کردند، در اختیار ساواک قرار بگیرند.

اشتباهات رژیم ضربه‌های جبران‌ناپذیری به ایران زد. طبقه تحصیلکرده مملکت که از قساوت‌های ساواک صدمه دیده بودند، با مذهبی‌ها و آیت‌الله خمینی و طرفدارانش همراه شدند. شاید اگر عملکرد ساواک درست می‌بود، طبقه روشنفکر و تحصیلکرده چراغ‌دار مذهبیون نمی‌شد و با تیشه به ریشه کشور نمی‌زد.»

عملیات‌های برجسته
سازمان اطلاعات و امنیت کشور طی سال‌های حیاتش عملیات‌های بی‌شماری را انجام داد که مهمترین آن‌ها ترور سپهبد تیمور بختیار، نخستین رییس ساواک در استان دیاله عراق مرداد ۱۳۴۹، کمک به سرکوب واقعه سیاهکل در بهمن ۱۳۴۹، حمله به خانه‌های تیمی سازمان مجاهدین خلق ایران و دستگیری بنیان‌گذاران و بیشتر کادر‌های آن در شهریور ۱۳۵۰ و حمله به پایگاه‌های چریک‌های فدایی خلق در ۲۶ و ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۵ است.

شیوه‌های شکنجه
شلاق زدن، کتک زدن، شوک الکتریکی، ریختن آب جوش روی بدن، بستن وزنه‌های سنگین و کندن، آویزان کردن از سقف یا نرده‌های زندان، ریختن روغن داغ روی بدن، سوزاندن بدن فرد با سیخ داغ یا شعله فندک، شمع و چراغ الکلی، کشیدن دندان و ناخن با ابزار‌ها و دستگاه‌های مخصوص، مجبور کردن زندانی به راه رفتن پس از شلاق خوردن، توهین کردن و استفاده از الفاظ رکیک، فحش و تهدید کردن و ایجاد یأس و ناامیدی در زندانیان با پخش صدای «آه و ناله» در فضای زندان از روش‌های مرسوم در ساواک بود.

علاوه بر این روش‌های شکنجه ماموران ساواک از یک وسیله ابداعی برای شکنجه زندانیان استفاده می‌کردند. دستگاهی به نام آپولو که سر فرد را وارد یک مخزن فلزی می‌کردند و هم‌زمان به پا‌های وی شلاق می‌زدند یا از شوک الکتریکی استفاده می‌کردند و هنگامی که زندانی از درد فریاد می‌کشید صدای او به گوش‌های خودش باز می‌گشت و این عمل ناراحتی و درد را در فرد دو چندان می‌کرد.

با وجود این روش‌های غیرانسانی، فقدان وضعیت بهداشتی و درمانی مناسب نیز یکی دیگر از حربه‌های ساواک برای افزایش درد و رنج متهمان بود. در بسیاری از موارد زندانیانِ آسیب دیده از شکنجه به‌طور کاملاً غیر بهداشتی تحت معالجه قرار می‌گرفتند و آن‌هایی هم که به بیمارستان‌ها منتقل می‌شدند از خدمات درمانیِ مناسب بهره نمی‌برند. همچنین بنا به گزارش‌های متعدد سازمان عفو بین الملل بسیاری از زندانیان و متهمان ساواک زیر شکنجه‌ها این سازمان دوام نمی‌آوردند و جان خود را از دست می‌دادند.

سایه‌روشن‌های مخوف‌ترین سازمان امنیتی کشور در عصر پهلوی

رؤسای ساواک
درجه‌های نظامی رؤسا مربوط به آغاز تصدی‌شان هستند.

سرلشکر تیمور بختیار از فروردین ۱۳۳۶ تا ۲۴ اسفند ۱۳۳۹، سرتیپ حسن پاکروان از ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ تا بهمن ۱۳۴۳، سپهبد نعمت الله نصیری از بهمن ۱۳۴۳ تا ۱۷ خرداد ۱۳۵۷ و سپهبد ناصر مقدم از خرداد ۱۳۵۷ تا ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ ریاست ساواک را بر عهده داشتند.

فرجام
با اوج گرفتن اعتراضات عمومی در آبان و آذر ۱۳۵۷ شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر پهلوی در اولین اقدامات دولت ۵۵ روزه اش دستور انحلال ساواک را داد. او حتی نعمت الله نصیری رییس پیشین ساواک که در آن زمان سفیر ایران در پاکستان بود را به ایران فراخواند و به زندان انداخت.

با پیروزی انقلاب اسلامی، نصیری دادگاهی شد و با حکم حجت الاسلام خلخالی رییس دادگاه انقلاب اعدام شد.

منابع:

علوی‌کیا، تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد

اعترافات شکنجه شدگان، یرواند آبراهامیان، ص ١۵٢

ساواک، کریستین دلانوآ (عبدالحسین نیک گوهر)، ص ١٨۶ و ۱۸۸

فرد هالیدی-۱۳۵۸-ایران: دیکتاتوری و توسعه- ترجمهٔ علی طلوع و محسن یلفانی. تهران: علم
نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: