به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن به نقل از جهان نیوز، حسین فردوست از کودکی نزدیکترین دوست محمدرضا پهلوی و محرم اسرار او بود. فردوست تا آخرین روز حکومت پهلوی از صمیمیترین دوستان شاه شناخته میشد.
خبرگزاری فارس بر اساس خاطرات فردوس، گزارشی را درباره تلاش محمدرضا پهلوی برای رسیدن به سلطنت پس از فرار پدرش از ایران به خصوص جلب نظر انگلیسیها و اجازه آنها برای به قدرت رسیدن منتشر کرده که در ادامه بخش هایی از آن را خواهید خواند:
فردوست در خاطراتش درباره آن روزها مینویسد: «دو هفته آخر سلطنت رضاخان، من درگیر مسائلی بودم که به تعیین سرنوشت بعدی حکومت پهلوی پیوند قطعی داشت. نزدیکی من به ولیعهد و دوستی منحصر بهفرد او با من عاملی بود که سبب شد تا در این مقطع حسّاس نقش رابط او را با مقامات اطلاعاتی انگلستان عهدهدار شوم. بعدازظهر یکی از روزهای نهم یا دهم شهریور، ولیعهد به من گفت: «همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه کن. در آنجا فردی است به نام ترات که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت کن.» محمدرضا اصرار داشت که همین امروز این کار را انجام دهم.
من به سفارت انگلیس تلفن کردم و گفتم با مسترترات کار دارم. تلفنچی به او اطلاع داد. خودم را معرفی کردم و گفتم که از طرف ولیعهد پیغامی دارم. از این موضوع استقبال کرد و گفت: «همین امشب دقیقاً رأس ساعت ۸ به قلهک بیا!» (در آن موقع، که تابستان بود، سفارت در قلهک قرار داشت) دقیقاً رأس ساعت ۸ فردی از در سفارت خارج شد به هم که رسیدیم به فارسی سلیس گفت: «اسمتان چیست؟!» گفتم: «فردوست!». گفت: «خوب، من هم ترات!» و دست داد. بلافاصله پرسید که موضوع چیست؟ گفتم که ولیعهد مرا فرستاده و نام شما را به من داده تا با شما تماس بگیرم و بپرسم که وضع او چه خواهد شد و تکلیفش چیست؟ ترات مقداری صحبت کرد و گفت که محمدرضا طرفدار شدید آلمانها است و ما از درون کاخ اطلاعات دقیق و مدارک مستند داریم که او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است، به زبانهای انگلیسی و فرانسه و فارسی، گوش میدهد و نقشهای دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبههها را برایش در آن نقشه با سنجاق مشخصّ میکنی! من گفتم که من صرفاً پیامآور و پیامبر هستم و مطالبی که فرمودید را به محمدرضا منعکس میکنم!
من به سعدآباد بازگشتم و جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و تعجب کرد که از کجا میداند که من به رادیو گوش میدهم و یا نقشه دارم و غیره! من گفتم: «خوب، اگر اینها را ندانند پس فایدهشان چیست؟!» محمدرضا گفت: «حتماً کار این پیشخدمتها است!» گفتم: «حالا کار هر که است شما به این کاری نداشته باش، برداشت شما از اصل مسئله چیست؟!» محمدرضا گفت: «فردا اوّل وقت با ترات تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که همان شب با محمدرضا صحبت کردم و گفت که نقشه را از بین میبرم و رادیو هم دیگر گوش نمیکنم؛ مگر رادیوهایی که خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم!»
در ادامه فیلمی درباره برکناری رضاشاه توسط انگلیس پس از اشغال ایران و نقش آنان در به سلطنت رسیدن محمدرضا پهلوی را خواهید دید: