جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
آمریکا چگونه «خاتمه‌بخشی» می‌کند؟
بایدن به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده بر نقطه خاصی نمی‌ایستد. برای نگه داشتن چیزی هم زیاد تلاش نمی‌کند. به نحوی پیرو این منطق است که «شد، شد؛ نشد هم نشد»
کد خبر: ۴۴۸۳
۲۳ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۰:۳۷

 

رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - رضا باقری: فیلم «معاون» یا همان vice یکی از بهترین‌ فیلم‌های سینمایی با موضوع زندگی و سرگذشت سیاستمداران معاصر است. این فیلم بر اساس زندگی معاون اول فوق‌قدرتمند بوش، یعنی دیک چنی ساخته شده است.

سرهم‌بندی بحران، اثری از جو بایدن!

در قسمتی از این فیلم آنجایی که همه بانیان حمله به عراق در اتاق بیضی‌شکل رئیس جمهور جمع شده‌اند، مجادله ای بین کالین پاول و دونالد رامزفلد درمی‌گیرد؛ رامزفلد بدون توجه به اینکه موضوع حمله یک ترقه باشد یا یک کلاهک اتمی، فقط می‌خواهد به عراق حمله کند. پاول اما اصلا موافق نیست؛ او مدام چیزهایی طرح می‌کند و سوال هایی از رامزفلد می‌پرسد؛ ما اینجا با یکی از سوال‌های پاول کار داریم و فکر میکنیم بالاخره این سوال پس از سالها برگشته و چالشی بزرگ برای آمریکا ایجاد کرده است. این پرسش که : «استراتژی خروج چیه؟»

چرا آمریکا نهایتا مثل یک احمق جلوه می‌کند؟

نه برای پاسخ به این سوال و نه برای مدعای کلی این یادداشت قصد توضیح تمام علل را نداریم. قطعا نکات بسیاری می‌توان به چیزهایی که در این یادداشت ذکر می‌شود، اضافه کرد و تحلیل کامل‌تری ساخت.

اینکه چرا آمریکا به خصوص در مداخلات امنیتی و نظامی نهایتا شرزنش‌بار و سفیهانه جلوه می‌کند ارتباط زیادی با پرسش کالین پاول دارد. اینکه استراتژی خروج چیست. خروج، لحظه پاک کردن مسئله یا اتمام آن نیست بلکه بخش مهمی از خود مسئله است. شبیه به قول لئون پانتا وزیر دفاع اسبق آمریکا که گفته بود: خروج‌ها به اندازه تصمیم‌گیری برای آغاز مداخلات نظامی مستحق بررسی هستند.

آمریکا این استراتژی را به صورت یکپارچه و موثر برای خود تعریف نمی‌کند. یکپارچه یعنی اینکه بتواند تمام پرونده کشور X را به نحو مطلوبی ببندد و نه اینکه درصدی از آن را. مثلا در عراق، اینکه یک ساختار سیاسی منازعه خیز و بدون قدرت فائقه مرکزی ایجاد کرد، بخشی از یک استراتژی خروج است که قطعا به نفع آمریکاست؛ و طبعا به ضرر عراق. اما برای خروج کامل تقریبا هیچ استراتژی در دست ندارد. و اما منظور از موثر، آن شکل از طراحی استراتژی است که در عمل اجرا شدنی باشد و منافع آمریکا را تضمین کند. مثلا برای خروج از خاورمیانه، آمریکا علاقه دارد تا با توانمند شدن کشورهای منطقه، مسئولیت جلوگیری از نفوذ ایران را به همین کشورها واگذارد. این طرح خیالی است؛ تنها می‌تواند کمی کار را برای ایران سخت کند و نه غیرممکن.

اینست که آمریکا با صرف هزینه، نهایتا میدان را دو دستی پیشکش حریف می‌کند.

 

بایدن، یک نقص به خصیصه تبدیل می‌شود

بنیاد دفاع از دموکراسی تحلیلی از وانگ ژیو و بهنام بن طالبلو منتشر کرده که یکی از پاراگراف‌های آن جالب توجه است:« زمانی که رئیس جمهور بایدن در 31 آگوست بیان کرد که ماموریت خروج از افغانستان یک "موفقیت خارق‌العاده" بوده است، واقعا جدی ‌می‌گفت. کمی بعد از آن وزیر خارجه، آنتونی بلینکن در شهادت خودش در 14 سپتامبر مقابل کنگره، خروج نیروی هوایی از کابل را "تلاش خارق‌العاده" قلمداد کرده بود. این دقیقا به این خاطر است که فرار از مهلکه بدون توجه به حقایق موجود و یا هزینه مالی دشمن برای ادامه جنگ به سرعت در حال تبدیل شدن به یک ویژگی _نه یک اشتباه_در رویکرد دولت بایدن در مناطق درگیر در خاورمیانه شده است. این نکته به خصوص در مورد همسایه غربی افغانستان یعنی جمهوری اسلامی ایران صدق می‌کند که واشنگتن در حال تلاش برای بازگرداندن ایران به تعهداتش در توافق هسته ای 2015 معروف به برجام است.»

سرهم‌بندی بحران، اثری از جو بایدن!

چیزی که می‌خواهیم «سرهم‌بندی بحران» بنامیم، به واضح‌ترین شکل در افغانستان به نمایش درآمد. کار آمریکا از کل افغانستان به چند ولایت و از چند ولایت به کابل و از کابل به یک فرودگاه کشید و حتی در همان فرودگاه هم عاجز از حفظ آبروی خود شد. نویسنده در پاراگراف بالا از عبارت «فرار از مهلکه» استفاده می‌کند؛ خودِ بایدن هم می‌گفت سربازهای افغان اصلا میلی برای مبارزه با طالبان نداشتند. واضح است که با این وصف بایدن هم افغانستان را مهلکه می‌دانسته و ترجیح داده با پای برهنه دور شود. حالا از زاویه نظر یک آمریکایی محافظه‌کار و زیاده‌خواه، بایدن در پرونده ایران هم در حال تکرار همین الگوی عمل است. گذشته از امتیازاتی که در موضوع هسته‌و رفع تحریم می‌دهد، سرفصل‌های مهمی از قبیل توسعه موشکی و نفوذ منطقه‌ای حتی مورد اشاره هم قرار نمی‌گیرند. بایدن نسبت به آنچه در یمن رخ می‌دهد هم تا حد زیادی بی توجه است. از آن بدتر کره شمالی، که به صورت مکرر خطوط قرمز نانوشته آمریکایی را با آزمایش‌های موشکی خود زیر پا گذاشته است.

یک نکته را باید مدنظر داشت و آن هم اینکه عمده استنتاج این تحلیل برپایه عملکرد بایدن در غرب آسیا بوده است. منطقه‌ای که مشخص است که در نگاه بایدن دیگر کمتر ارزش ماندن و هزینه کردن دارد. لذا پرونده روسیه و منازعه بر سر اوکراین و همچنین تقابل با چین، اهمیت زیادی برای جمع‌بندی کیفیت سیاست خارجی وی دارد. این پرونده‌ها در جریان است و هر لحظه امکان تغییر موقعیت برنده وجود دارد اما لااقل تا همین زمان، چیزی که بایدن درباره اوکراین نشان داده، قوام‌دار تر از عملکرد خاورمیانه‌ای آن نیست.

 

 

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: