رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - رضا باقری : یکی از عبارتهای رایجی که درتاریخ و ادبیات تاریخی آنگاه که نویسنده در موقعیت وصف نبردی دهشتناک قرار داشته به کار رفته، اینست که «حمله کردند و ... حتی به چهارپایان، سگ و گربه ها و گنجشکهای شهر هم رحم نکردند». ساندرا ماکی در کتاب «ایرانیان» خود و در بخش حمله مغولان آورده که : «شهر نیشابور...تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سرهای مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند.»
جنگ، آهن، آتش، خون، گربه!
در بحبوحه ماجرای اوکراین خبر رسید که گربههای روسی از حضور در مسابقهای که مربوط به انتخاب زیباترین گربه است منع شدهاند! به عبارتی این عادت جوامع بدوی به انتقامجویی از گربهها در جوامع مدرن هم هنوز زنده است. منتها نه لشکر پوتین اجازه حضور در خیابانهای مسکو و شکار گربه میدهد و نه در عصر ارتباطات این کار چهره خوبی دارد؛ لذا تصمیم گرفتند بنا به اقتضا فعلا جور دیگری ترتیب گربههای روس را بدهند.
ایدئولوژی بر استراتژی پیشی میگیرد
مدتی پیش فرید زکریا در برنامه GPS در شبکه CNN تحلیلی از عملکرد دولت آمریکا ارائه میدهد. او سقلمهای به جریان مرزبندی سفت و سخت شرق-غرب میزند. او بر این واقعیت که هم چین و هم روسیه تهدیدهای بزرگی برای غرب و آمریکا هستند صحه میگذارد اما آنها را یکی نمیداند. زکریا شرایط اکنون روسیه و وبه صورت کلی شرق را با مشابهترین حالت ممکن یعنی ماجرای الحاق کریمه به روسیه مقایسه میکند. او میگوید روسیه امروز به چین به عنوان پشتیبان خود و دیواری محکم برای اتکا نگاه میکند در حالیکه مدتی پیش به این صورت نبود. چینی که امروز پشتیبان روسیه است، در گذشته الحاق کریمه به روسیه را به رسمیت نشناخت؛ حتی اقدامات روسیه در گرجستان را نیز سرزنش کرد. چین و روسیه در گذشته هم از آمریکا فاصله داشتند اما این به معنای نزدیکی آن دو به هم نبود. اما رفته رفته سیاست آمریکا سبب شده تا شرق از یک قاره با چندین قطب جاهطلب، شبیه به یک اردوگاه همپیمان شود. این سیاست آمریکایی که فرید زکریا با عبارت برتری ایدئولوژی بر استراتژی آن را توصیف میکند.
واضح است که او در لوای این تحلیل چه میخواهد؛ در ابتدای برنامه هم تعریف روشنی از دیپلماسی ارائه میدهد. او میگوید وجهی از دیپلماسی تفرقه در میان دشمنان است. او میگوید حتی یکسره کردن مسئله کشورهایی نظیر عراق و ایران و کره شمالی تحت عبارت محور شرارت هم کار درستی نبود.
اینکه تجویز او تا چه حد برای غرب کارساز است بحث دیگریست اما تشریح سابقه برخورد غرب با قدرتهای شرقی به نظر نادرست هم نیست. قطعا جلوگیری از اتحاد تنگاتنگ قدرتهای شرقی نظیر روسیه و چین ملاحظه مهمی در دستگاه محاسباتی رهبران غرب به خصوص آمریکا بوده است. چیزی که به نظر اکنون کمتر لحاظ میشود. باز حتی سابقه برخورد غرب با شرق هم کمتر اهمیت دارد؛ مهم ترین نکته اینست که علیالظاهر کلیت غرب بنای مقابله با کلیت شرق دارد. فارغ از اینکه زکریا یا هر کس دیگری این شیوه اقدام را نپسندند اما بنا به شواهد چنین واقعیتی وجود دارد.
اجماع دامن گیر
حتی تدریس داستایوفسکی و آثارش در دانشگاه رم ممنوع شد! از اجماعی صحبت میکنیم که تر و خشک، گربه و داستایوفسکی را با هم میسوزاند؛ لهیب این شعله خرمن ایران را هم تهدید میکند؟ نمیشود قاطعانه گفت نه!
کمترین بهره غرب از رخداد اوکراین "رزمایش نفرت و انسجام" بود؛ رهبران غرب در وضعیتی که با یک درگیری تمام عیار فاصله داشت، شدت بازخورد جوامع خود نسبت به تهاجم شرق و دشمنان جدید را سنجیدند. دریافتند که اسطورههای فاشیسم، نازیسم، هلوکاست و... هنوز برای آنها جای مصرف دارد. اساسا شیوه اقدام ایالات متحده در قضیه اوکراین به حدی عجیب بود که یکی از فرضیههای اصلی علل این منازعه را جز همین مرزبندی، دشمنتراشی و بسیج عمومی نمیداند.آمریکا از ابتدا هم میدانست که پیوستن اوکراین به ناتو هیچگاه عملی نخواهد شد و امنیت دو طرف را به خطر خواهد انداخت؛ با این حال از دادن این تضمین ساده به روسیه جلوگیری کرد.
اکنون جنگ اغاز شده است؛ کمپانیهای اسلحه در آمریکا سلاح میفروشند؛ ابزار تحریم و محاصره اقتصادی پذیرش عمومی و مدنی پیدا کرده و تمام آحاد مردم غرب از آن حمایت میکنند. جنگ سرد بین شرق و غرب مجددا احیا شد و آمریکا برای آزار رقبای خود بهانههای دائمی پیدا کرد. و ایرانی که خواهی نخواهی در این غائله است.
اجماع کنونی غرب که چیزی فراتر از اجماع معمولی دولتهاست، هر گزینهای را برای ایران محتمل کرده است. این اجماع کافی بود تا همان روزهای ابتدایی حمله روسیه، میز گفتگوهای وین به صورت یکجانبه از حضور غربیها خالی شود. غرب توانایی داشت تا بار دیگر موج دیگری از تحریم که به مرور زمان چفت و بست خود را از دست داده بود، به سمت ایران روانه کند. هراس از رخداد جنگ جهانی سوم تحمل ایده ایران اتمی را به صفر رسانده بود. با این وجود مولفه انرژی و نفت، غرب را از هدایت این موج وحشت به سمت ایران برحذر داشت. نفت برجام را نجات داد و الا شانسی برای احیای آن نبود.
عطف به حربه انرژی که در دست ایران است، فعلا خطری متوجه ما نخواهد بود. اما به صورت بلندمدت باید به یاد داشته باشیم که غرب زین پس چگونه به رقبای خود مینگرد.مواجهه فردای ما با شرق از مواجهه امروز دشمنانهتر خواهد بود. این انگارهی سیاستگذار ایرانی نباید با هجوم غرب برای خرید نفت یا برداشته شدن چند تحریم رو به تغییر و خوشگمانی بگذارد.