جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
نجم الدین شریعتی از تحمل بار سنگین در این ماه رمضان گفت و اینکه نیاز به یک استراحت برای بازبینی در خود دارد
کد خبر: ۹۸۷۱
۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ | ۲۳:۵۹

نجم الدین شریعتی گفت: من تقریبا از حوالی سه صبح سه ساعت کار می‌کردم و این کار سختی است، نمونه‌اش ترافیک تهران موقع برگشتن به خانه بود؛ اگر پنج دقیقه دیرتر از خانه خارج شوید ۵۰ دقیقه به ترافیک شما اضافه می‌شود. کسی که تا اذان صبح ۲۰۰ کیلو را بالای سر برده، اگر به او بگویید ۲۰۵ کیلو را بلند کند برایش سخت می‌شود. این پنج کیلو حساب‌وکتاب دارد. وقتی ۲۰۰ کیلو را پایین آوردم ۱۷۰ کیلو هم نمی‌توانم بالا ببرم. بعد از سحر، در ذهن من خستگی تصاعدی ایجاد می‌شد، درنتیجه امسال از خودم راضی نیستم و از اینکه سر جای خودم نیستم ناراحتم، تعارف هم ندارم. خودم از خودم راضی نیستم.
به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن به نقل از فرهیختگان: فلسفه این بود برخی مناطق غربی کشور را که اذان دیرتری دارند نباید فراموش کنیم. همین باعث شد این را بپذیرم، چون احساس کردم حرف درستی است که چرا باید با اذان تهران برنامه را تمام کنیم. منتها آقای میری هم گفته‌ام، بهتر است برنامه دیگری را تدارک ببینید، مثلا «ماه من» ملزم به این شود که ما با اذان فرود بیاییم و اوج دیگری را مخاطبان دیگر تجربه کنند، یعنی برنامه‌سازی دیگری با عنوان دیگری باشد.

 


ساختن برنامه‌های جذاب و مفید مذهبی در سال‌های اخیر تبدیل به یکی از سخت‌ترین کارها در عرصه رسانه‌های عمومی و خصوصی شده است. خطرپذیری اندک سازندگان و همچنین حساسیت‌های موجود در این حوزه مانع از ساخت برنامه‌های درخور و پربیننده شده است. این خلأ نسبتا بزرگ در مناسبت‌هایی مانند ماه محرم و رمضان خودش را بیشتر نشان می‌دهد. مخاطبان در این دو ماه با انبوه برنامه‌هایی مواجه می‌شوند که کمترین تلاشی در پیش‌تولید برایشان نشده و احتمالا حاصل تصمیمات یک‌شبه مدیران تلویزیون هستند. در سال‌های اخیر برنامه‌های کمی بوده‌اند که توانسته‌اند هم حرفی برای گفتن داشته و هم در فرم جذابیت‌هایی را جلوی چشمان بینندگان‌شان گذاشته ‌باشند. «سمت خدا»، «سوره» و «ماه من» نمونه‌هایی از برنامه‌های مذهبی سال‌های اخیر شبکه‌های تلویزیونی هستند؛ برنامه‌هایی که البته همان فرم یک مجری و یک کارشناس را دارند اما به‌واسطه محتواهای جدید و جذاب، توانستند تماشاگران زیادی را در رسانه ملی و فضای مجازی پای خودشان بنشانند.
ماه من، ویژه برنامه سحرگاهی شبکه سه‌سیماست که برای چهارمین سال پیاپی از این شبکه پخش شد و عملکرد قابل‌قبولی در سه‌سال گذشته داشت و یکی از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های ماه رمضان سال گذشته بود و اثرگذاری فراوانی هم به‌واسطه محتوا و تسلط میهمانش روی جامعه مذهبی و حتی غیرمذهبی داشت. این برنامه سال گذشته هم دچار حاشیه‌هایی شد و ناگهان حامد کاشانی از عدم حضورش در این برنامه خبر داد و امسال از ابتدا حضور پیدا نکرد. یکی از نقاط قوت دیگر این برنامه حضور نجم‌الدین شریعتی بود؛ مجری‌ای که حالا برای عموم مردم شناخته‌شده‌تر از قبل شده و سبک اجرای خودش را به‌وجود آورده است. سبکی که اساسش صداقت با مخاطب است و برخلاف برخی همکارانش سعی می‌کند خودش را به رخ مخاطبان نکشد.
طبق مشاهدات و شنیده‌ها میزان تماشاگران برنامه ماه من در سال جاری نسبت به قبل کاهش یافته و اضافه کردن زمانی بعد از اذان صبح دلیل دیگری بود که جذابیت سال‌های قبل این برنامه را سلب کرد و یک‌بار دیگر نشان داد هنر مدیران تلویزیون باید این باشد که فقط کاری با برنامه‌های موفق و جذاب رسانه ملی نداشته باشند و ورود و دخالت‌شان اثرات منفی و بدی روی آنها می‌گذارد.
به‌واسطه تغییرات امسال و حضور میهمان‌های مختلف و همچنین افت کیفیت برنامه ماه من با او گفت‌وگو کرده‌ایم. شریعتی از دلایل این افت گفت و همچنین علل موفقیت یا شکست برنامه‌های تلویزیونی را بررسی کرد و از نیازش به استراحت برای اجرای برنامه سمت خدا گفت و تاثیر مثبت حضور حامد کاشانی در برنامه ماه من.

ماه رمضان سال گذشته با هم صحبت کردیم و از برنامه «ماه من» گفتیم که مخاطبان زیادی داشت و نکته مهمش هم این بود که بخشی از آنها بینندگان کلیشه‌ای برنامه‌های مذهبی نبودند. آن برنامه ویژگی‌هایی داشت و گفتید که هر سال هم خود را تقویت می‌کند. از پارسال تا امسال چه اتفاقی افتاده برای اینکه ارتباط را بیشتر کنید و اتاق فکرتان چه کارهایی کرد؟ چه اقداماتی کردید که جدای از بحث فرمی در محتوا نیز جلوتر از قبل باشید؟
پشت برنامه امسال‌ سه‌سال تجربه بود. سال اولی که برنامه را شروع کردیم مباحث را حول محور امیرالمومنین(ع) طراحی کردیم و این ابتکار، کار حامد کاشانی بود. سال اول وقتی از فضایل امیرالمومنین(ع) گفت آنقدر سبک بیانش و فضایل و خود حضرت به دل نشست که مخاطب را همراه کرد و در دل ظلمات و وقت سحر طی کردن با نور امیرالمومنین(ع) برای همه مخاطبان خیلی جذاب بود. این قصه تا سه‌سال ادامه یافت و امسال بنابر دلایلی که خیلی درصدد بیان و طرح آن نیستم، حامد کاشانی را در برنامه سحر نداشتیم و این برای ما خیلی سنگین بود، یعنی دو روز مانده به ماه مبارک رمضان تمام محاسبات ما به‌هم ریخت و عاملی بود که اذیت کرد و فشار جدی را روی تیم سازنده آورد. مثل این است که دقیقه 90 یک بازیکن یا ورزشکار مصدوم می‌شود و برنامه‌ریزی یک کشور برای رقابت‌های المپیک به‌هم می‌ریزد.

و آن هم بازیکن مهمی که شانس مدال هم داشته.
بله، بازیکنی که شانس مدال طلا داشت، مصدوم شد. برای ما چنین اتفاقی افتاد. همین باعث شد کارشناسان زیادی را برای حضور در این برنامه کنار هم بچینیم، چون دعوت کردن از کارشناسان دیگر با توجه به زمان کمی که داشتیم کار سختی بود. آقایان غالبا جای دیگری وعده داده بودند و بزرگوارانی که آمدند خیلی منت گذاشتند، پذیرفتند و آمدند. مثل اینکه از من بخواهند از فردا به‌مدت 30 شب در برنامه‌ای حاضر شوم و من نتوانم بپذیرم، چون آمادگی نیاز است و مهم‌تر اینکه ممکن است جای دیگری قول و وعده داده باشم. اتفاق اینچنینی رخ داد و کلا مرا گوشه رینگ برد و امسال خیلی فشار روی من بود.

بخشی از این گوشه رینگ ماندن به‌دلیل ناشناخته بودن میهمان بود یا بحث انس و آشنایی‌های رفتاری‌شان هم مطرح بود؟
کار رسانه‌ای کردن اگر بناست روان و روغن‌کاری شده باشد همه بحث‌هایش باید درست باشد. برنامه‌هایی موفق هستند که به‌صورت تیمی کار می‌کنند، ما در سمت خدا این تجربه موفق را داشتیم و پس از سال‌ها حضور و فعالیت در برنامه این تجربه را کسب کردیم. خط مقدم برنامه ما یک سرش و یک سرش آقای کاشانی و یک سرش هم تهیه‌کننده بود که ما سه نفر با هم کار می‌کردیم. یکباره یک حلقه در این میان مفقود می‌شود و باید آن را در مدت زمان کم پر کرد و اساتیدی که آمدند با اینکه بسیار به آنها ارادت دارم ولی آقای نظافت را قبل از اولین جلسه‌ای که روبه‌روی هم نشستیم، ندیده بودم و با جغرافیای مباحث ایشان آشنا نبودم و این کار مرا سخت می‌کرد. در برخی شب‌ها تقریبا چهار گفت‌وگو داشتم با آدم‌هایی که اساسا تا آن روز هیچ‌مراوده‌ای با آنان نداشتم. با همه الان رفیق هستم و همه جزء دوستان خیلی‌خوب من هستند و در برنامه سحر امسال دوستان زیادی پیدا کردم و با اساتید زیادی آشنا شدم. به‌جز شهاب مرادی که در دهه دوم خدمت ایشان بودیم، با بقیه آقایان اولین مواجهه را در برنامه داشتم. نشستن با این افراد در دل سحر که کار دلی است، سخت می‌شود، یعنی نمی‌توان آنجا دست به اجرا بزنید و باید شما را ببرند. من نمی‌توانستم بروم و برای من سخت بود. تا می‌خواستیم به فضای بحث عادت کنیم کارشناسان عوض می‌شدند. تا من با ادبیات آقای نظافت آشنا شوم چندشب طول می‌کشید و 10 شب تمام می‌شد و دوباره آقای مرادی می‌آمد و تا فضا دست من می‌آمد باید خداحافظی می‌کردیم. ضمن اینکه زمان برنامه سحر امسال طولانی‌تر از سال‌های قبل بود و بعد از اذان صبح را به ما اضافه کردند و من راضی نبودم.

این به کار ضربه نمی‌زد؟ احساس می‌شد وقتی اذان می‌گویند دیگر قصه برنامه تمام شده است و اینکه ادامه می‌دهید کار را سخت می‌کند.
دو نکته وجود دارد؛ اول اینکه من تصمیم‌گیرنده نیستم و نظرم را به آقایان منتقل کرده‌ام، یعنی شبکه تصمیمی می‌گیرد و من خدمت آقای میری مدیرگروه معارف و هم آقای فروغی مدیر شبکه سه نظرم را گفتم. فلسفه این بود برخی مناطق غربی کشور را که اذان دیرتری دارند نباید فراموش کنیم. همین باعث شد این را بپذیرم، چون احساس کردم حرف درستی است که چرا باید با اذان تهران برنامه را تمام کنیم. منتها آقای میری هم گفته‌ام، بهتر است برنامه دیگری را تدارک ببینید، مثلا «ماه من» ملزم به این شود که ما با اذان فرود بیاییم و اوج دیگری را مخاطبان دیگر تجربه کنند، یعنی برنامه‌سازی دیگری با عنوان دیگری باشد. من تقریبا از حوالی سه صبح سه ساعت کار می‌کردم و این کار سختی است، نمونه‌اش ترافیک تهران موقع برگشتن به خانه بود؛ اگر پنج دقیقه دیرتر از خانه خارج شوید 50 دقیقه به ترافیک شما اضافه می‌شود. کسی که تا اذان صبح 200 کیلو را بالای سر برده، اگر به او بگویید 205 کیلو را بلند کند برایش سخت می‌شود. این پنج کیلو حساب‌وکتاب دارد. وقتی 200 کیلو را پایین آوردم 170 کیلو هم نمی‌توانم بالا ببرم. بعد از سحر، در ذهن من خستگی تصاعدی ایجاد می‌شد، درنتیجه امسال از خودم راضی نیستم و از اینکه سر جای خودم نیستم ناراحتم، تعارف هم ندارم. خودم از خودم راضی نیستم.

این حسی که می‌گویید یعنی نارضایتی همراه با خستگی به مخاطب هم منتقل می‌شود.
طبیعی است. یکی از ویژگی‌ها و شاخصه‌های اجرای من که همیشه جزء خط قرمزهای من هم بوده صداقت با مخاطب است. من هیچ‌وقت بازیگری نکرده‌ و سعی هم نکرده‌ام چیزی را بازی کنم. خنده‌ام می‌گیرد می‌خندم و گریه‌ام می‌گیرد گریه می‌کنم. هیچ‌وقت سعی نکرده‌ام چیزی غیر از آن متن حقیقی خودم را مخاطب ببیند. امسال بعد از رفتن آقای کاشانی خیلی بد بود من هم بگویم نمی‌آیم. با توجه به زحماتی که شبکه و عوامل برنامه کشیده بودند و همچنین مخاطبی که منتظر برنامه است، بی‌معرفتی بود اگر جا می‌زدم و می‌گفتم با این تیم کار نمی‌کنم. ما قرار گذاشته بودیم با آقای کاشانی بیاییم و الان نشده، لذا این مسیر را با هم شروع کرده‌ایم و من باید تا انتها می‌آمدم ولی خیلی از عوامل که بیان کردم دست‌به‌دست هم دادند و خستگی مرا تصاعدی بالا بردند و اینکه درمان‌شدنی نبود، یعنی وقتی بیمار می‌شوید دکتر می‌روید و درمان می‌شوید و روزبه‌روز بهتر می‌شوید ولی اگر نروید همواره حال شما بدتر می‌شود. خستگی من امسال مضاعف بود و به‌صورت تصاعدی بالا رفت ،ضمن اینکه غریبه بودن با فضای برنامه تاثیر گذاشت. من با فضای برنامه امسال غریبه بودم، هرچند تیم خوبی بودیم که کار می‌کردیم ولی تعارف نداریم، یک برنامه خوب متشکل از میهمان‌ها و بخش‌های مختلف است که مجری نخ تسبیح است. من که تنهایی نمی‌توانم بار یک برنامه را به‌دوش بکشم. برنامه‌های موفق تلویزیون در طنز و در شبکه‌های مختلف را ببینید، اگر یک برنامه خوب بهترین مجری را هم داشته باشد ولی میهمان درستی نداشته باشد، آن برنامه نمی‌گیرد. این فرازوفرود اتفاق می‌افتد. هیچ‌برنامه‌ای همیشه در اوج نیست. کل برنامه‌ها بستگی به آیتم‌ها و بخش‌هایی دارد که اوج و فرود دارند. نگاه من این نیست، اساتیدی که در برنامه حاضر شدند، مناسب این جایگاه نبودند ولی من نمی‌توانستم ارتباط بگیرم، یعنی این ارتباط گرفتن من با آنها زمان می‌برد. من این زمان را نداشتم و جدای از این ادامه برنامه پس از اذان صبح هم مزید بر علت شده بود. همه بخش‌های یک برنامه خوب باید درکنار هم قرار بگیرند تا دیده شوند و مخاطب بپسندد.

امسال از نظر من خیلی پراکنده بودیم، یعنی تشتت در برنامه‌سازی به اجرای من سرایت می‌کرد و من که تمام طول سال دغدغه ماه رمضان را دارم و هر بار مطلب قشنگی می‌دیدم یک گوشه یادداشت و برای خودم بازنویسی می‌کردم که برای سحر ماه مبارک استفاده کنم از ذهن من یکباره پرید. یعنی نکته‌ای که در ماه رمضان امسال اتفاق افتاد، اصلا نکته فنی نیست. از نظر فنی کاری ندارم که دکور پارسال از امسال بهتر بود یا نه و باید اینها را با تهیه‌کننده صحبت کنید و مخاطب باید نظر بدهد. اما پارسال ایده خوبی داشتیم و علاوه‌بر آرم زنده‌ای که در گوشه برنامه بود، این آب برنامه ما را زنده می‌کرد؛ به‌واسطه امواج آبی که در استودیو بود و مخاطب پسندید خیلی دیده شدیم. سال گذشته ما واقعا «حی» بودیم. امسال جدای از این فضا و سخت‌افزار، بازیکنانی که برای مسابقات می‌روند یک تیم روحی باید اینها را تقویت کند و کسی اینها را از نظر روانی تقویت کند، من از نظر روحی به‌شدت آشفته شدم، سر همین تشتتی که در برنامه اتفاق افتاد و رفت‌وآمدهای عجیب به من آسیب زد و نبود آقای کاشانی برای من به‌شخصه یک خلأ جدی بود. به چرایی‌اش کاری ندارم ولی آنچه روی آنتن می‌بینیم و محقق شده، همین است ولی راهی است که باید برویم و مسیری است که باید طی کنیم، هرچند دوچرخه پنچر شده باشد. این اجبار یک بار مضاعف روی دوش من بود.

درمجموع شاید اگر یک نفر با تفسیر به این قصه نگاه کند بگوید با این اوضاع شریعتی چقدر خوب بود ولی من شخصا راضی نیستم و من به خدا گفته‌ام، هیچ‌وقت برای تمام شدن ماه رمضان لحظه‌شماری نکردم که امسال برای تمام شدن ماه رمضان لحظه‌شماری می‌کردم. بعد از اذان صبح هم که اضافه شد این بار تصاعدی روی من اضافه شد و من با آقای رکنی صحبت می‌کردم که مدتی «سمت خدا» را نیایم که بتوانم به خودم برگردم و بازنگری کنم.

ممکن است در «سمت خدا» مدتی نباشید؟
احتمال دارد.

چه مدت خواهد بود؟
شاید دو، سه ماه بشود.

و ممکن است جایگزین شما چه کسی باشد؟
نمی‌دانم، هنوز مشخص نیست. دوستان مخالفت می‌کنند ولی من مصر هستم که این اتفاق بیفتد. چندی است افتاده‌ام از خویش به دور، شاید این عید به دیدار خودم هم بروم. آدم بعضی وقت‌ها نیاز دارد به خودش رسیدگی کند.

درباره ساختن برنامه‌های خلاقانه مذهبی در سال‌های اخیر حرف‌های زیادی زده و برنامه‌های خوبی هم ساخته شده که نمونه آنها «سمت خدا»، «سوره» و... بودند. تمام بار این خلاقیت روی دوش‌های تهیه‌کننده، میهمان و مجری است یا نگاه حمایتی سازمان هم کمک می‌کند و باید کمک کند؟ آیا مدیران هم باید پای کار بیایند تا برنامه مذهبی خلاق ساخته شود؟
این سوال بحث مفصلی را می‌طلبد و باید وقت دیگری را حضوری به این اختصاص دهیم و حتی چند صاحبنظر این حوزه هم صحبت کنند، نه اینکه یک کار ژورنالیستی باشد. کار تحقیقاتی باشد، چون برای من و شما که دغدغه ساخت برنامه دینی را داریم، مهم است که بدانیم این رسانه‌ای که در اختیار ماست، چطور می‌تواند به بهترین شکل ممکن مخاطب را با دین آشنا کند. ابزار را داریم ولی از نظر فرم و محتوا دچار ضعف هستیم، طبیعتا حمایت شبکه و مدیران سازمان وقتی محقق می‌شود که برنامه‌سازی دینی اولویت شود. باید بنشینیم و ببینیم الان اساسا برنامه‌سازی دینی در سازمان برای مدیران اولویت است یا خیر و اگر هست چه شواهدی دارد؟ این بحث مفصلی را می‌طلبد که درباره آن صحبت کنیم که شما با مدیران پرونده‌ای درست کنید. یک زمان گفتم تلویزیون خیلی کارها می‌تواند انجام دهد و ما می‌توانیم کارهای زیادی با آن انجام دهیم و مردم را همراه خود کنیم و این کلام حضرت رضا(ع) است که مردم اگر زیبایی‌های دین را بفهمند خودشان تبعیت می‌کنند و نیاز به دعوت نیست، فقط کافی است به گوش آنها برسد. مگر می‌شود کسی علی(ع) را دوست نداشته باشد، وقتی از فضایل او می‌شنود؟ این محال است، لذا مدیران ما باید همراه شوند و اولویت برنامه‌سازی دینی داشته باشند. اگر چنین شود، اتفاقات مثبتی در این برنامه‌سازی رخ خواهد داد که اندیشمندان و نخبه‌ها به ما محتوا بدهند و برنامه‌سازهای درجه یک تلویزیون از نظر فرم کمک کنند تا برنامه‌ای دیده شود. برنامه سمت خدا خیلی ساده است و بارش روی دوش محتواست. اگر برنامه‌ای با محتوای سمت خدا -هرچند اولویت آن نیست- فرم را تغییر دهد، چون برنامه گفت‌وگومحور است ولی همین محتوا را تیم کاربلدی در قالب‌های دیگر بریزد، اگر فرم بدیع‌تری باشد اتفاقات رسانه‌ای بهتری در برنامه‌سازی دینی می‌افتد.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: