وی با بیان اینکه سیاست خارجی و کار دیپلماسی صرفاً مسیر وصول به اهداف است و فینفسه تقدسی ندارد، ادامه داد: هدف فراتر از این مسیر است. اگر مسیری را رفتید و به نتیجه نرسید، باید سریعاً آن مسیر را عوض کنید و مسیرهای دیگری را بروید. قدرت یک دیپلمات و دستگاه دیپلماسی این است که هنگام مواجهشدن با بن بست در یک مسیر، بتواند در کمتر از ۲۴ ساعت راه جدیدی را باز کند؛ ولو اینکه آن راهحل با مسیر به ظاهر ۱۸۰ درجه مخالف، اما در واقع در راستای هدف باشد.
سید حسن خمینی با اشاره به سیره امام راحل گفت: به نظر من یکی از سرمایههای امام، «ثبات قدم» ایشان در اهداف بود، اما عظمت این ویژگی، جلوه ویژگی دیگر ایشان یعنی «توانایی تغییر راهها و مسیرها» را کمرنگ کرده است. ایشان در پایان جنگ میگویند، تا دیروز میخواستیم جنگ کنیم و امروز از صلح سخن میگوییم. در همین زمینه مثالی دیگر هم وجود دارد؛ روزی که امام آن بیانات بسیار تند را بعد از حج خونین علیه آلسعود گفتند و آنها را تکفیر کردند، من برای اقامه نماز جماعت خدمتشان رفته بودم. ابوی ما هم آمدند. به امام گفتند با وجود این تعبیر شما (کافر خواندن سعودیها) چهطور بعداً با آنها رابطه برقرار کنیم؟! امام گفتند: مگر با بقیه کفار رابطه نداریم؟! اینها هم مثل آنها هستند!
وی با بیان اینکه هیچکس نمیتواند بگوید در همه حوزهها کارشناس است و از همین رو، طبیعتاً خرد جمعی باید کار را به پیش ببرد، گفت: پتانسیل درونی و قدرت کارشناسی جمهوری اسلامی بسیار قوی است و واقعاً ناشکری است که از توانایی مجموعه مدیریتی این چهار دهه استفاده نکنیم. این مجموعه قدرت و توان حل مشکلات در حوزه اقتصادی و سیاست خارجی را دارد.
وی در پایان تأکید کرد: امروز همه مسائل کشور به حوزه سیاست خارجی گره خورده و باید گره این حوزه را باز کرد و توان مدیریتی و خرد جمعی جمهوری اسلامی ایران که طی این چهل و سه سال با آزمون و خطا ساخته شده، میتواند این کار را انجام بدهد.
این اظهارات از جهات متعدد، مخدوش است. نخست اینکه نه امام و نه رهبری به حکم عقل و شرع، هرگز نگفتند همه مسائل کشور به سیاست خارجی گره خورده است! بلکه سیره امام و رهبری این بوده که از اتکای سیاست داخلی به خارج که سیره دستنشاندگان اجنبی بود، کاسته شود و انجام مسئولیتهای داخلی با بهانهجویی، به دیپلماسی حواله داده نشود.
از سوی دیگر حضرت امام (ره)، ادبیات صریحی درباره نرفتن زیر بار تحریمها و برخورد رمضانی و عاشورایی با تحریمکنندگان و تهدیدکنندگان دارند که از اساس با نسخه قلابی طیف غربگرای مدعی اعتدال و اصلاحات در تقابل و تعارض است.
نکته سوم این است که حضرت امام با درایت تمام، آمریکا را شیطان بزرگ نامیدند و با نامه آقای هاشمی درباره لزوم مذاکره و رابطه با آمریکا صراحتاً مخالفت کردند. همانروز هم جریان تجدیدنظرطلب ادعا میکرد گره مشکلات کشور به واسطه رابطه با آمریکا حل میشود!
البته آمریکا و اروپا در چند دهه اخیر، بارها در دولتهایهاشمی و خاتمی و روحانی، کلاهبرداری کردند و پس از آنکه خرشان در هر مذاکره از پل گذشت، به ملت ایران خیانت کردند و آخرین آن عهدشکنیها، ماجرای عبرتآموز برجام و چند برابر شدن مشکلات اقتصادی در اثر سوءمدیریت جریان خوشبین به آمریکا بود که متاسفانه جناب حسن خمینی، به آن نمیپردازد. در حقیقت ادعای گرهخوردن مشکلات داخلی به سیاست خارجی و احتمال گشودن گره مشکلات اقتصادی از طریق مذاکره با آمریکا، ادعایی تاریخ مصرف گذشته و ابطال شده در پیشگاه واقعیات روز است. به همین دلیل هم عجیب است که سید حسن خمینی، همان ادعای ابطال شده را به تقلید از غربگرایان مامور و معذور تکرار میکند. ایشان حتی اگر کارشناس دیپلماسی هم نبود که قطعاً نیست، میتوانست به عنوان یک شهروند عادی، عبرتهای آدرس غلط غربگرایان را ببیند. اما متاسفانه تقلید از آن جریان ناصالح و فاقد صداقت، موجب روایت غلط از واقعیت شده است.
نهایتاً اینکه مشفقانه باید به نوه حضرت امام توصیه کرد مکتب صریح و سدید آن حضرت را که برآمده از اسلام ناب محمدی (ص) است، فدای مطامع جریان انحراف و تحریف آرمانهای انقلاب اسلامی نکند؛ جریانی که اتفاقا نقاب اصلاحات و اعتدال و حتی خط امام بر چهره داشت، اما در اوج بدمستیهای قدرت، به عبور از جمهوری اسلامی و مشارکت در پروژهای براندازی رضایت داد و پادوهای رسانهای آن علناً لاف پایان دوره امام و ضرورت به موزه سپردن آن مرام را پیش کشیدند و البته کارشان به مذلت تمام انجامید.