به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان با عنوان «نگاهی به روند انتخابات لبنان» نوشت:
انتخابات پارلمانی لبنان در تاریخ مشخص و قانونی خود برگزار شد و در عمل به «سنجه» داعیهها و ادعاها، سیاستها و جایگاههای اجتماعی تبدیل گردید. اگر طیفها و گروههای سیاسی - اجتماعی لبنان و نیز دولتهای خارجی - که از طیف یا گروهی حمایت میکنند- بخواهند به واقعیت توجه نشان دهند و مصالح و منافع خود را با آن تنظیم نمایند، این انتخابات، بهترین ملاک و کمک میباشد.
لبنان طی سه سال گذشته به شدت تحت انواعی از فشارهای سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی قرار داشت تا تغییر کند. همین دیروز، تیتر رسانههای بینالمللی و داخلی لبنان، از این موضوع حکایت میکردند. رسانهها در دو سوی ماجرا تیتر زدند، «حزبالله احتمالاً اکثریت پارلمانی خود را از دست داده است»، «انتخابات وضعیت مقاومت را در لبنان تثبیت کرد».
خود این دو عنوان متناقض، سمتگیری تحولات سه سال اخیر را به خوبی نشان میدهد. پس صحبت سر کنار زدن حزبالله و فروکاستن مقاومت از «موضع اکثریت» و یا از «محوریت سیاسی» بوده است. اگر در سیاستگذاری، صحبت بر سر سود و زیان باشد و کشورها بخواهند سیاستهای خود را براساس آن تنظیم نمایند، نتایج این انتخابات به آنان کمک زیادی مینماید. درخصوص انتخابات پارلمانی یکشنبه گذشته لبنان و آثار سیاسی آن، نکاتی وجود دارد:
۱- زمان طبیعی برگزاری انتخابات، دهه سوم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱- یا نیمه دوم ماه می۲۰۲۲- بود. اما از مهر ماه ۱۳۹۸ که اردوکشی خیابانی در بیروت شروع شد، برگزاری انتخابات زودهنگام و نیز تغییر در سنتهای برگزاری انتخابات -محوریت قوانین انتخاباتی ۱۹۶۰ و میثاق ۱۹۸۹ طائف- به فضای سیاسی و اجتماعی لبنان پمپاژ میگردید و در این فاصله، مقاومت و متحدان آن طبیعتاً در مقابل این جریان تغییرخواه و در موقعیت منفی «طرفدار وضع موجود» دیده میشدند.
در این میان هر گاه از یک لبنانی -شیعه، سنی، مسیحی یا دروز - پرسیده میشد، وضع موجود لبنان چیست؟ میگفت «فساد، تبعیض، تورم و فروپاشی اقتصادی». در طول این سه سال، به دلیل آنکه حزبالله و مقاومت لبنان ضدفسادترین و در فروپاشی اقتصادی، تورم و تبعیض، «بیتقصیرترین» بوده است، مخالفان آن روی سلاح حزبالله تمرکز کرده و آن را عامل تحریمها، مسببگریز سرمایه و ناامنی سرمایهگذاری معرفی مینمودند. کاملاً هم معلوم بود که پشت این تبلیغات، کانونی بود که از نتایج چنین اتهامپراکنی، بیشترین بهره را میبرد؛ یعنی رژیم اسرائیل. این فشارها، از نظر راهبردی، برمبنای حذف حزبالله از صحنه سیاسی و از نظر تاکتیکی، برمبنای برگزاری انتخابات زودهنگام استوار بود.
انتخابات درست در زمان قانونی خود و توسط دولت ائتلافی طوایف یعنی دولت «نجیب میقاتی» برگزار شد. بنابراین تاکتیک مخالفان برای برگزاری انتخابات غیرمعمول به شکست انجامید. از آن طرف تلاش برای کاهش موقعیت مقاومت و هواداران آن هم با شکست مواجه گردید تعداد کرسیهای مقاومت و هواداران آن تاکنون ۵۸ کرسی است و این در حالی است که ۱۱ کرسی به مستقلین تعلق دارد که کرسیهای آن در دو سوی ماجرا توزیع میگردد. بنابراین میتوان گفت مقاومت در فضای روانی تغییر و در حالی که در موقعیت «هوادار وضع موجود» دیده میشد، توانست موقعیت اجتماعی، سیاسی و حقوقی خود را حفظ نماید.
۲- در این انتخابات و در فضای سالهای اخیر، تلاش زیادی صورت گرفت تا روند همگراییها و واگراییهای قومی لبنان از وضع دو به دو به وضع سه به یک تغییر کند. میدانید که ساخت قدرت در لبنان، طایفهای و تعیین تکلیف شده است، مسیحیها تحت هر شرایطی ۶۴ کرسی خود را دارند و کرسی بقیه هم تحت هر شرایطی از ۶۴ عدد عبور نمیکند.
در این میان مسیحیها به دستههای «داخل طایفهای» تقسیم شدهاند؛ مارونیها، ارتدوکسها، کاتولیکها و ارامنه. مسلمانان به چهار دسته «برون طایفهای» سنی، شیعه، دروز و علوی تقسیم گردیدهاند و سهم هر کدام به ترتیب ۲۷، ۲۷، ۸ و ۲ کرسی میباشد.
در طول سالهای گذشته و در کشمکشهای داخلی لبنان، شیعیان و مسیحیان مارونی در یک جبهه - ذیل عنوان مقاومت- قرار داشتند و سنیها و دروزها هم در یک جبهه - ذیل عنوان غربگراها - قرار میگرفتند. البته باید در نظر داشت که از طایفه مسیحی مارونی، همواره قوات اللبنانیه و حزب الکتائب به جبهه غربگرا تعلق داشتهاند، کما اینکه مقاومت هم، همواره از میان ارتدوکسها، کاتولیکها و ارامنه و نیز از دو طایفه سنی و دروز متحدانی داشته است. اما اینها چون در طایفه خود، دارای اکثریت نبودهاند، معرف طایفه خود محسوب نمیشدند.
در طول سالهای گذشته، برای شکستن مقاومت، سه تلاش موازی صورت گرفت؛ اولین تلاش این بود که مفردات جذب شده مارونیها، کاتولیکها، ارمنیها، سنیها و دروزها به مقاومت، از آن گرفته شده و عملاً تقابل طایفهای -که خط قرمز حزبالله میباشد- شکل بگیرد و فضای میان طوایف، خصومتآمیز و امنیتی باشد.
دومین تلاش این بود که باب مقاومت در طایفه مسیحی لبنان بسته شود؛ چرا که دشمنان مقاومت به تجربه دیده بودند، در تنگناهای امنیتی و سیاسی، تکیه مقاومت عمدتاً به طایفه مسیحی است. آنان در جریان جنگ ۳۳ روزه متوجه شدند، مسیحیها با محوریت میشل عون، پذیرای نزدیک به یک میلیون آواره شیعه ساکن در بیروت جنوبی و در استان جنوب بودند و از این طریق کمک ویژهای به حزبالله کرده و سبب شدند سیدحسن نصرالله، جنگ را با خیال آسوده، به نفع لبنان مدیریت کرده و به پیروزی برساند. لذا در این سالها، تلاش زیادی صورت گرفت تا ضلع مسیحی را از مقاومت بگیرند.
بر این اساس «جریان آزاد ملی» (تیار الحر) به رهبری میشل عون و جبران باسیل زیر فشار زیاد قرار گرفت و رشوههای سنگین و وسوسهانگیزی به آن پیشنهاد گردید. آنان به خصوص برای اختلاف انداختن میان مقاومت و جناح مسیحی آن از سوابق اختلاف عون و اسد، در جریان جنگ داخلی ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ لبنان، استفاده میکردند. ولی چون به جایی نرسید، این جریان را در ماههای اخیر، زیر ضربات شدید قرار داده و تلاش کردند از صحنه خارج نمایند. اما نتایج انتخابات، از بینتیجه ماندن این فشارها حکایت میکند. کما اینکه این حزب - با ۴ کرسی حزب متحد خود، طاشناق - به ۲۲ کرسی دست یافت و موقعیت خود را تثبیت نمود.
تلاش سوم دشمنان این بود که با به پیروزی رساندن جریان قوات و سمیر جعجع - بدنامترین چهره لبنان و فردی که بیشترین جنایت را در جریان جنگ داخلی علیه مسلمانان و به خصوص علیه فلسطینیها انجام داده است - از یکسو بازی سه ضلع - مسیحی، دروز و سنی - در مقابل یک ضلع- شیعه- راه بیندازند و از سوی دیگر دو پست نخستوزیری و ریاستجمهوری را در مقابل مقاومت قرار دهند.
«سمیر جعجع» در واقع فرمانده میدانی این تغییر وضعیت بود و تلاش زیادی کرد تا به چهرهای ملی تبدیل شده و «کلید» حل مسایل و مشکلات اقتصادی لبنان محسوب شود. جعجع در پارلمان آینده ۲۰ کرسی دارد. او لااقل به ۱۰ کرسی دیگر نیاز داشت تا بتواند ورقه مسیحی را در انتخاب رؤسای قوا و در جریان منازعات سیاسی لبنان، به دست گیرد.
کاملاً واضح است که رسیدن جعجع به این موقعیت، یعنی پیروزی رژیم صهیونیستی چرا که در صورت رسیدن او به این موقعیت، لبنان درگیر «جنگ داخلی» میشود و به دلیل تأثیر لبنان بر محیط منطقهای - به خصوص تأثیر آن روی سه پرونده حساس سوریه، فلسطین و رژیم اسرائیل- وضعیت منطقه را هم تا حدی تحت فشار قرار میدهد. اما با همه سرمایهگذاریها و به خصوص پولپاشیهایی که از سوی دو کشور سعودی و امارات صورت گرفت، تعداد کرسیهای جعجع از ۲۰ عدد فراتر نرفت.
۳- یک موضوع مهم دیگر نیروهای موسوم به «آزادی و تغییر» است که محور اعتراضات اکتبر ۲۰۱۹ - مهر ۱۳۹۸- به این طرف بودند. این جریان که به شدت مورد حمایت غرب قرار داشت و برای همه ۱۵ حوزه انتخاباتی هم کاندیدا معرفی کرده بود، ۱۴ کرسی پارلمان را در اختیار گرفت و نتوانست به اهدافی که در راهاندازی آن، مدنظر طراحان بود، برسد.
۴- در این انتخابات، جریان غربگرای وابسته به عربستان، المستقبل، طی سه دهه گذشته - از پیمان طائف به بعد- محور بیرقیب در طیف سنی محسوب میشد، رسماً از شرکت در رقابتهای انتخایاتی کنارهگیری کرد اما نتوانست بیش از ۷ درصد بر آنان تأثیر بگذارد.
مشارکت اهل سنت لبنان تحت تأثیر این کنارهگیری، با ۱۵ درصد کاهش نسبت به انتخابات دوره قبل مواجه شد و حال آنکه به طور کلی و در همه طوایف، این انتخابات با کاهش بین ۸ تا ۹ درصدی مشارکت مواجه گردید.
المستقبل البته در عین کنارهگیری رسمی، شخصیتهای خود را برای حضور در پارلمان عرضه کرد و «فؤاد سینوره» نخستوزیر اسبق برای حفظ کرسیهای المستقبل در پارلمان تلاش فراوانی نمود ولی موفقیت او زیاد نبود. شکست پروژه جریان «۱۷ اکتبر» و شکست پروژه «قهر و اعتراض المستقبل» باید غرب و دولتهای عرب وابسته به آن را به این جمعبندی رسانده باشد که نمیتوان با شعور و وجدان لبنانیها بازی کرد و هوشمندی آنان را دستکم گرفت.