به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن به نقل از باشگاه خبرنگاران، در بخشی از دفتر سوم کتاب «نکتهها از گفته ها»، از آیت الله فاطمی نیا رحمت الله علیه در خصوص فردی بی نماز که توسط آیت الله سید علی قاضی طباطبایی متحول شد، نقل شده است: «نقل است که در زمان سید العلماء الربانیین جمال السالکین، حضرت آیت الله العظمی حاج سید علی آقای قاضی «قدس الله نفسه الزکیه»، در نجف اشرف شخصی بود مشهور به فسق و فجور؛ و در عین حال محبت و ارادتی به آیت الله قاضی داشت؛ و هرگاه ایشان را در مسیر کوچه و خیابان میدید، سلام میکرد.
مرحوم قاضی هم مرتب سفارش نماز خواندن را به او میکردند؛ و او هم در جواب میگفت: نمیتوانم و مدتها بدین منوال گذشت.
روزی در یکی از همین برخوردها، آقای قاضی به او که نامش قاسم بود فرمودند: قاسم! تو که مدت هاست با ما آشنایی و محبت داری، و هرچه میگویم نماز بخوان، میگویی نمیتوانم! تو مرد هستی؛ حالا از تو میخواهم که یک بار حرف مرا گوش کنی و یک کاری که میگویم انجام دهی، بعداً اگر خواستی انجام نده! ولی قول مردانه بده که آن را یک بار انجام دهی!
قاسم میگوید: بفرمایید چیست؟! آقای قاضی میفرمایند: امشب سحر پاشو و نماز شب بخوان!
گفت: اِشکال ندارد؛ ولی من شبها تا دیروقت به دنبال شب نشینی و عیاشی با دوستانم هستم، سحر نمیتوانم بیدار شوم!
فرمودند: یک ساعتی را نیت کن، من بیدارت میکنم. او هم ساعتی را گفت و رفت.
آن شب پس از شب نشینی با دوستانش به منزل برگشته و میخوابد.
ناگهان در همان ساعتی که نیت کرده بود، به طور غیر منتظره از خواب بیدار میشود و به یاد قولی که به آقای قاضی داده بود، میافتد.
بلند میشود و برای وضو گرفتن به طرف حوض آب میرود. چشمش که به آب میافتد، حالش متغیر شده، نگاهی به آسمان میکند؛ به خدا عرض میکند: خدایا! من از تو دور افتاده ام. عدهای هستند که هر شب این ساعتها به درِ خانهی تو میآیند؛ تو به برکت آنها مرا ببخش و از گناهانم بگذر! به من هم توفیق بده که هر شب به درِ خانهی تو بیایم!
قاسم وضو میگیرد و با حالت گریه و انقلاب خاصی، نماز میخواند؛ کاملاً منقلب و متحول میشود. کارش به جایی میرسد که به عنوان یک عباد و زهاد ضرب المثل میشود. پس از آن که سالها ضرب المثل آلودگی و فسق و فجور بود! دائماً غرق در حالات خوشِ معنوی و عبادت و ذکر خدا میشود.»