به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، به نقل از مشرق، شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در هنگام عبور از کوچه پس کوچههای شهر با افرادی روبرو شوید که با وضعیت عجیب کنارخیابان ایستاده و با خالکوبیهای نامفهوم و آثار زخم چاقو و شمشیر با شکل و شمایل داعشیها سعی دارندخودشان را از بقیه مردم متمایز کنند. این گروه همواره انگشت نمای مردم یک شهر بوده و به «اراذل و اوباش» معروف هستند.
این دسته از افراد با عربده کشیهای خیابانی؛ درگیریهای دستجمعی و رفتارهای نابههنجار اجتماعی برای خود برچسب خاص انتخاب کردهاند. بخشی از این افراد تنها مرتکب اعمال خلاف عفت عمومی و امنیت اجتماعی شده و هر چند ماه یک بار توسط قانون تأدیب میشوند؛ اما دسته دیگر به مراتب خطرناکتر بوده با تشکیل باندهای خلافکار و شبکههای زیر زمینی به سمت جرائم سازمان یافته گرایش پیدا میکنند.
دسته اول از این گروه اوباشگر در عرف جامعهشناسی به عنوان آسیب اجتماعی شناخته شده و لازم است مراجع ذی ربط در نیروی انتظامی، شهرداریها، و مرکز روان درمانی درهمکاری مشترک با یکدیگر، آنها را به سمت پیشگیری از جرائم هدایت کنند، اما دسته دوم ناهنجاری اجتماعی محسوب نشده و لازم است با اقدامات عملیاتی زمینه آسیب رسانی این افراد به جامعه را محدود کرد.
در یکی از تحقیقات جامعه شناختی روی مجرمین در زندان رجایی شهر مشخص شده است که بخشی از اوباشگری ریشه شخصیتی و آموزشی داشته و قابل کنترل است، اما برخی دیگر از مجرمین با آگاهی قبلی از اثرات جرم و در جهت منافع فردی یا گروهی دست به جنایت، تخریب و آسیب به شهروندان میزند.
اثرات اجرای طرح رعد در خیابان
احساس امنیت پدیدهای روانشناختی و اجتماعی است که دارای ابعاد گوناگونی است، به عبارتی احساس امنیت سازهای چند بعدی بوده که با توجه به شرایط اجتماعی افراد ظهور و بروز پیدا میکند. منبع تأمین امنیت نیز برای جوامع مختلف متفاوت است و میتواند در سه بعد فردی، خرد و کلان اثرگذار باشد. روابط میان نهادهای اجتماعی جامعه، کارکرد نیروهای انتظامی، قوه قضائیه، نظام پولی، نظاممندی شغلی، تعاملات سیاســی وبهرهوری اقتصادی از جمله پارامترهایی است که ســاختار و مبانی احساس امنیت در گروههای جامعه را شکل میدهند. در سطح خرد نیز روابط بین افراد جامعه در حوزه کار، تحصیل، اقوام و خویشــاوندان، همســایگان، همکاران و نیز تجربههای مستقیم و غیرمستقیم روزانه افراد از پدیدههای مختلف از جمله سرقت، ضرب وشتم، قتل و غیره و برخورداریهای اقتصادی- اجتماعی افراد، احســاس امنیت در سطح خرد را شــکل میدهد.
رکن اصلی مقابله با جرائم هولیگانهای خرد و گروهکهای سازمان یافته با پلیس است؛ طرح جمع آوری اراذل و اوباش یکی از مأموریتهای محولهای اســت که طی ســالهای اخیر در دســتور کار فراجا قرار گرفته اســت. اجرای این طرح در سالهای اخیر با رضایتمندی بالا از سوی شهروندان روبرو شده و توانسته است نقش بازدارنده در جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی داشته باشد.
در مسیر اجرای این طرح بسیاری از باندهای کوچک و متوسط خلاف کار و نیز اوباش و لاتهای خیابانی جمع آوری شدهاند. اما به دلیل هم سطح نبودن سطح جرائم و اختیارات نیروی انتظامی از جمله در قوانین استفاده از سلاح در برابر مجرمین، برخی از دستههای اراذل و اوباش به شکل قارچهای سمی و خطرناک در کف خیابان رشد کرده و سوژهای مناسب برای اقدامات ضد امنیتی شدهاند.
ضربه به ذکریا در عمق تلآویو
اراذل و اوباشی که سابقه انجام جرائم سازمان یافته را دارند، به دلیل روحیات خاص از جمله خشونت ذاتی، بی رحمی، عنصر حماقت و عدم کنترل هیجانات میتوانند تبدیل به سوژهای امنیتی شوند. ماجرای «باند ذکریا» از جمله مواردی است که بررسی آن مدل تحرک اقدامات ضد امنیتی را به خوبی تشریح میکند. باند ذکریا از جمله گروهکهای سازمان یافته است که توسط سرویسهای اطلاعاتی غربی شکار شده و تبدیل به ماشین خشونت و خرابکاری در داخل کشور شده است.
ذکریا یک مجرم سابقه دار و از اوباش نشان دار در غرب کشور است که پس از متواری شدن از کشور یه یونان رفته و در آنجا پناهنده میشود، این شرور پر حاشیه به دلیل سرقت و قاچاق انسان در آتن دستگیر شده و به سه سال حبس محکوم میشود، در آن روزها موساد با بررسی پرونده ذکریا در زندان یونان او را مهرهای مناسب برای اقدامات خود ارزیابی کرده و قدم به قدم به سوژه نزدیک میشود.
ذکریا به اشاره موساد پیش از پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شده و به ایران باز میگردد. این مجرم خطرناک در ایران دوباره اقدامات اوباش گرانه خود را آغاز میکند. در تمامی این مدت ذکریا زیر نظر موساد قرار داشته تا در روز موعود زمینه همکاری با او فراهم شود. سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی پس از بررسی جوانب عملیات، سرپل خود را در یکی از شبکههای اجتماعی به ذکریا متصل کرده و از این نقطه به بعد این باند خلاف کار ذکریا به ماشین ضد امنیتی موساد در ایران تبدیل میشود.
افسر موساد پس از فراهم کردن آزادی ذکریا از زندان، در اولین مأموریت از او میخواهد یک باند از خلافکاران تشکیل داده و دوستان سابقش که از اراذل و اوباش سابقهدار هستند را به گروه دعوت کند. پس از تشکیل این گروهک آموزشهای مختلف امنیتی به آنها آغاز میشود. باند ذکریا استفاده از وسایل ارتباط گیری خاص و برخی تکنیکهای ضد اطلاعاتی مانند تبدیل محیط ناامن به فضای امن را آموزش میبینند. نکته جالب توجه آنکه همه این آموزشها به صورت آنلاین در یک شبکه اجتماعی بوده و در هر مرحله این افراد از سرپل خود به دلار پول گرفته و حس طمع آنها افروخته میگردد.
سیروس (افسر موساد) پس از آموزش به گروهک ذکریا مرحله دوم همکاری با اراذل و اوباش را کلید زده و از آنها کارهای سادهای چون پنچر کردن لاستیک خودروهای شهروندان یا آتش زدن برخی اماکن را طلب میکند. در این مرحله باند ذکریا در مرحله ارزیابی نهایی قرار گرفته است. طبق اعترافات صورت گرفته توسط اعضای این گروهک جنایت کار، سیروس به دلیل عدم اشراف امنیتی دقیق یک گروه دیگر را نیز به باند ذکریا اضافه کرده تا مأموریت اصلی آغاز شود!
در این مرحله افسر موساد از این باند اوباشگر میخواهد دست به آدم ربایی زده و برخی افراد که در گذشته نیروی جهادگر بوده و یا شمایلی نزدیک به نیروهای انقلابی دارند را دزیده و از با استفاده از تهدید و اعمال خشونت از آنها فیلم تهیه کنند. هدف آن بود محتوای به دست آمده در اختیار رسانههای معاند در خارج از کشور قرار بگیرد.
باند ذکریا قبل از انجام مأموریت اصلی توسط سربازان گم نام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر میشوند. نکته مهم آن که سیروس (سرپل و افسر موساد) از همان مرحله ارتباط گیری اولیه با اراذل و اوباش در داخل در تور قرار داشته و با ریکاوری اطلاعاتی و جنگ سایبری توسط نیروهای ورزیده کشورمان گمراه میشود . پس از زمینگیر شدن باند ذکریا در تهران، تازه موساد متوجه میشود در چه دامی افتاده است.
سایه عملیات له شدن سر مار هفت خط در سرزمینهای اشغالی
این روزها سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی، به دلیل قرار گرفتن در تنگنای شدید امنیتی و انسداد، دست به دامن چند قداره کش و لاتهای خیابانی شدهاند. در حالی دشمن تا همین چند مدت قبل با لاف و گزاف گویی ادعا میکرد که میتواند هزار خنجر به مردم ایران بزند؛ حالا برای زدن یک تیغ کوچک به چنان وضعیتی گرفتار شده است که مجبور است یک واحد کامل عملیاتی از نیروهای خود را نابود کند تا تنها چند سکانس مضحک و کوتاه را برداشت کند. البته استفاده ابزاری سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی از بدنامترین و منفورترین گروههکها چون منافقین که ۱۷ هزار نفر از مردم بیگناه را شهید کردهاند و یا اوباش خیابانی و راهزنان نشان میدهد که دشمن برای آسیب زدن به جامعه به تگنا رسیده و رودر رو با مردم ایران شده است.
این تقلای پوچ هزینه سنگینی روی دست اراضی اشغالی گذاشته است؛ در حالی که دشمن مجبور است به شیوه داعشی ها هر اقدامی را گردن گرفته و آن را رسانهای کند در این سو دستهای نامرئی و الهی خواب و خوراک را از شهرک نشینان گرفته و آنها را به وضعیت زندگی در زیرزمینها و چاههای فاضلاب در عمق ۱۰۰ متری گرفتار کرده است. مسلح شدن کرانه باختری زیر گوش این مار زنگی تنها بخشی از فرآیندی است که صهیونیستها میتوانند آن را ادراک کنند. این همان وعدهای که نفتالی بنت نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز به آن اعتراف کرده است که اسرائیل ۸۰ سالگی خود را نخواهد دید!