جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
از قیام حسینی تا قیام خمینی؛
به نظر می رسد اگر بناست مختصات نیروهای سال 61 هجری را در امروز خود پیدا کنیم، بهتر است دنبال احنف بن قیس ها و سلیمان صرد ها و رفاعه بن شداد ها و مسیب بن نجبه ها و حتی عبدالله بن عمر ها و شبث بن ربعی ها باشیم.
کد خبر: ۱۵۳۷۶
۱۹ مرداد ۱۴۰۱ | ۱۸:۲۰
محمد حسین نظری

رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-محمدحسین نظری: در منابع تاریخی آمده است وقتی امام حسین علیه السلام قصد خروج از مدینه کردند، محمد حنفیه نزد ایشان رفت و از امام درخواست کرد که به سوی مکه حرکت کنند.آنگاه حضرت قلم و کاغذ خواستند و در ضمن وصیتی نوشتند که من نه به قصد فساد و ستم، بل برای اصلاح امت جدم «قیام» کردم. (الفتوح این اعثم کوفی) وقتی امام علیه السلام در مکه مقیم شدند، کوفیان نامه ها نوشتند و ایشان را به کوفه دعوت کردند، چنانکه سید بن طاووس علیه الرحمه نقل می کند«جمع نامه ها که در چند نوبت آمده بود، به دوازده هزار رسید.» در میان نویسندگان نامه، نام کسانی از شیعیان بود که برخی از صحابه حضرت رسول صل الله علیه وآله و برخی دیگر از تابعین و به طور کلی جمعی از سرشناس ترین زعما و علمای شیعه بودند که هر کدام سوابق بسیار در همراهی با رسول الله و امیرالمومنین و حضرت حسن علیهم السلام داشتند. مقبولیت اجتماعی برخی از آنها چنان بود که کوفیان در نامه هاشان می نوشتند «الی الحسین بن علی امیرالمومنین، من الفلان و فلان و فلان و شیعه من المومنین»؛ یعنی نامه ها به نام اینها اعتبار می یافت.

 

اجتهاد در برابر رای امام

وقتی حضرت به دعوت اینها به سوی کوفه حرکت کرد، همین علما و زعما و شیعیان نامی به بهانه های مختلف از همراهی حضرت سر باز زدند و ایشان را به مسلخ کربلا کشاندند. در برخی منابع آمده است که برخی از اینها درباره حرکت حضرت سیدالشهدا به شک و تردید افتادند و بهانه گرفتند و همراهی با ایشان را مصلحت ندانستند و در برابر رای امام در باب قیام علیه طاغوت زمانه، خود را صاحب رای دانستند. یعنی یک عده مسلمان شیعه که برخی از آنها سوابق طولانی مجاهدت نیز داشتند، یک حرکت دینی به رهبری امام معصوم را با ندانم کاری و سهل انگاری و زمان ناشناسی و امام ناشناسی وانهادند و تاریخ شهادت می دهد که سرانجام این غفلت دسته جمعی چه شد.

غرض راقم سطور از طرح این مطالب صرفا تکرار روایت ها درباره مصائب امام حسین علیه السلام در کربلا نیست، بلکه تذکر نکاتی در باب امروز را در نظر دارد. اگر چه تحریف و مصادره به مطلوب عاشورا مطلب تازه ای نیست، اما طی چند سال اخیر مطالبی که در این باب مطرح می شود حتی صورت شبه علمی سابق را از دست داده و علم تحریف به دست کسانی افتاده که در بهترین حال کنشگران حزبی و سیاسی اند. انگیزه اینها از طرح حوادث عاشورا کسب اعتبار فردی و جمعی است و با سوء استفاده از عواطف دینی جامعه ایران می کوشند خود را از خبط و خطاهایشان تبرئه کنند و به این منظور هیچ ابائی هم ندارند که از آبرو و اعتبار انقلاب اسلامی هزینه کنند. این جماعت که عموما منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی هستند، با تمسک به استعاره و مجاز و تشبیه موقعیت هایی طراحی می کنند که از دل آن اینهمانی نیروهای دخیل در حوادث کربلا با نیروی های امروز آنطور پیدا شود که خود می خواهند. یکی می گوید در کربلا به امام حسین انگ فتنه گری زدند، دیگری می گوید یزید برای جان و آبروی مردم ارزش قائل نبود، سومی درباره نامه حضرت سجاد به زهری قاضی حرف می زند، چهارمی درسگفتار درباره حکومت امویان برپا می کند و قص علی هذا. در همه این صحنه ها نیز جبهه حق خودشانند و جبهه باطل انقلاب اسلامی و حقد و کینه را به آنجا رسانده اند که حاکمیت دینی را با حکومت آل ابوسفیان لعنه الله علیهم مقایسه می کنند، اما دریغ از استدلال و قرائن و حتی نشان دادن وجوه شباهت در قیاس هایی که طرح می کنند.

 

شبیه ترین به قیام امام حسین

عقل سلیم که قاعدتا تابع قلب سلیم است، با یک نظر اجمالی به حوادثی که بر حضرت اباعبدالله علیه السلام گذشت، به خوبی در می یابد که هر کدام از نیروهای دخیل در حوادث امروز کدام جبهه ی آن روز را نمایندگی می کنند. اگر قیام اباعبدالله-بر خلاف ادعای برخی، تقریبا قاطبه منابع درباره «قیام» حضرت صراحت دارند-یک حرکت دینی به رهبری امام معصوم علیه طاغوت زمان بود، در صحنه امروز جهان کدام نیرو از انقلاب اسلامی به این قیام شبیه تر است؟ و کدام نیروها به دعوت کنندگان ندانم کار و بهانه جو و سست اراده و مردد امام که سیدالشهدا را با قیامش تنها گذاشتند؟ یک نظام دینی که ماهیتش سراسر اعتراض به انحراف و ظلم و شرارت و زورگویی در جهان است برپاشده و عده ای که بعضا سوابق جهاد هم دارند حالا دچار تردید و در اهدافشان سست شده اند و قیام را به هیچ و پوچ متهم می کنند. به نظر می رسد اگر بناست مختصات نیروهای سال 61 هجری را در امروز خود پیدا کنیم، بهتر است دنبال احنف بن قیس ها و سلیمان صرد ها و رفاعه بن شداد ها و مسیب بن نجبه ها و حتی عبدالله بن عمر ها و شبث بن ربعی ها باشیم، چه تکلیف جبهه امام حسین  و روز عاشورا کاملا روشن است و شواهد آن نیز در دسترس و قابل گفتگو. اینکه عیب و اشکال هایی در کار است و خطاهایی از جانب کارگزاران صورت می گیرد و کاستی هایی هست که مردم را می آزارد، کی می تواند مجوزی باشد برای تخریب و تخطئه ی یک حاکمیت دینی که مبانی اش مورد تایید آموزه های دین و علمای سابق و لاحق است؟ قرائن تاریخی هست که نشان می دهد در زمان حکومت امیرالمومنین هم اشتباه کارگزاران و احیانا کم کاری و غرض و مرض آنها در کار بود و بعضا فرمانداران امام سوء سوابقی هم داشتند که البته اقدامات امام در این رابطه مقتضی تفصیل منطق حکمرانی حضرت است که گفتگو در باب آن فرصتی دیگر می طلبد. اما اصل چنین حوادثی اقتضای حکمرانی است که البته حاکمیت هم موظف به برخورد با خطاها و رفع کاستی ها و استیفای حقوق شهروندی است.

 

پیراهن عثمان و حکومت امیرالمومنین

راقم سطور بر آن است که اتفاقا مورد بهتر برای این دست قیاس ها حکومت امیرالمومنین است. ابن ابی الحدید نقل می کند که وقتی خلیفه اول عمر را به عنوان خلیفه بعد از خود انتخاب کرد، طلحه بر او معترض شد و بانگ زد که «تو مرد خشن و سختگیری را بر ما حکومت دادی.» هم او در جاى ديگر نقل می کند که بعداً «طلحه» و «زبير» در صف ستايش كنندگان عمر قرار گرفتند چرا كه پيشگامان مهاجر و انصار را بر ديگران برترى بخشيده [و سهم بيشترى از بيت المال براى آنها قائل شده بود.] همین طلحه و زبیر در زمان عثمان بیشترین مساهمت را در تحریک جامعه علیه او داشتند و وقتی علی علیه السلام حکومت را بدست گرفت و با خطاهای ایشان برخورد کرد و پست و مقامی به آنها نداد و مقرری شان را برابر با  عموم مردم در نظر گرفت، داعیه دار خونخواهی از خلیفه سوم شدند و همین یا لثارات العثمان بود که مبنای فتنه ی جمل و سپس حکومت امویان شد. غرض آنکه حاکمیت دینی امیرالمومنین و انتصابات ایشان وقتی به مذاق عده ای خوش نیامد، به هر بهانه ای پیراهن عثمان بر می افراشتند و حاکمیت دینی را به مشروع نبودن مبانی آن و ظلم و خشونت و ناعدالتی و ... متهم می کردند. از این جهت به نظر می رسد دوره حکومت علوی مورد بهتری برای مقایسه با وضع امروز است، چه ظاهرا نحوه مواجهه برخی افراد با انقلاب اسلامی و حاکمیت دینی را موقعیت و مقام و میزان مقرری شان تعیین می کند. 


|انتهای پیام|

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: