رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه - سجاد میرزائی: سعید حجاریان در جدیدترین یادداشت خود با نام «الهیات انفعال» که در سایت مشقنو منتشر شده است، مدعیاتی درباب الهیات تشیع را مطرحکردهاست که بهمن در این مجال به بررسی این مدعیات میپردازد.
نگاه ابزاری به دین
حجاریان در بدو امر مطرح میکند که انسانها، برای عبور از انفعال خود متوسل به توجیهات مختلف میشوند و در این میان، سکولارها متوسل به خودکشی، اپیکوریسم، انحلالطلبی و رواقیگری و مذهبیون هم متوسل به «جعبه ابزار الهیات» میشوند. او سپس اینگونه القا میکند که اکنون تا حد زیادی راههای فاعلیت و عاملیت برروی طیفها بسته شده و آنها آیندهای تاریک پیشرویشان متصورند، سپس در ادامه، آنچه ابزارهای مذهبیون و خصوصا شیعیان برای عبور از انفعال میخواند را برمیشمارد.
همینجا به دو نکته باید اشاره کرد:
تنظیمات اولیه تشیع
برخلاف مدعای حجاریان و به گواهی تاریخ و منابع علمی، اصل شکلگیری تشیع از زمان غدیر، امری سیاسی بوده و بجز اقلیتی از حجتیه و اشباه آن، جریان اصلی شیعه همواره در تلاش بوده که با تشکیل حکومت بتواند قرائت ناب خود از اسلام را پیاده کند که ذکر نظریات فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی علمای شیعه از دوران معصومین تا دوران معاصر در این مجال نمی گنجد. ولی آنچه حجاریان به آیات بروجردی، خویی، شیخ انصاری، علامه طباطبایی و.. نسبت می دهد صحت ندارد و اتفاقا تنظیمات اولیه تشیع در راستای تشکیل حکومت بوده و بنابراین با مبنای تفکیک قیصر و مسیح در مسیحیت تحریفشده قابلقیاس نیست.
تقدیرگرایی تشیع
آنچه حجاریان درباره تقدیرگرایی می گوید، هرچند با تفکرات موردتبلیغ بنی امیه یا تفکرات اشعریمسلک در اهل سنت یا تأثیرات این تفکر در عرف جامعه خصوصا اقلیت متحجر سازگار باشد اما وضعیت فکری و عملی جریان اصلی شیعه چیز دیگری را نشان می دهد. «لاجبر ولاتفویض بل أمر بینهما» مبنایی بود که تشیع در مقابل افراط جبرگرایی اشعری و تفریط تفویضگرایی معتزلی اهل سنت مطرح کرد. در عمل هم شیعه و علمای آن سختی های فراوانی برای ساخت جامعه تراز انقلابی اسلامی کشیده اند و اینکه این تلاشهای نظری و عملی در انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشسته،به معنای جدید بودن آن نیست.
آخرت گرایی تشیع
«الدنیا مزرعة الآخرة» مبنای اسلام و خصوصا تشیع در نسبت دنیا و آخرت است. آخرت گرایی منفعلانه برخی فرقه های صوفیه -که مورد تایید عرفان ناب شیعی نیستند- و آبای کلیسا و آنچه در برخی عرفها رایج است و همچنین استناد جزئی به چند آیه یا حدیث بدون دیدن تمامی آیات و احادیث، نمی تواند به این مبنا خدشهواردکند.
منجیگرایی تشیع
مهدویت اسلامی، مترقیترین و فعالانهترین منجیگرایی در بین ادیان است خصوصا مهدویت تشیع و اتفاقا از عوامل نظری بقا و تداوم تشیع، اعتقاد فعالانهاش به مهدویت بودهاست. اینکه ارباب کلیسا درانتظار ظهور مسیح، به عبادت منفعلانه اکتفا کردند یا برخی اقلیتها و بدیلها از مهدویت بیرون میزنند و شبیه به آنچه در مسیحیت منحرف میگذرد، مهدویت منفعلانه را ترویج کنند، اگرچه برخی عرفها را هم متأثر کند، خدشه ای به این مبنا نمی زند.
دیگردوستی انفرادی در تشیع
تلاش نظری و عملی برای تشکیل حکومت و اموری مثل مؤاسات و اصل عبادات جمعی مثل نماز جمعه و جماعات و حج و..، به خوبی ماهیت اجتماعی و سیاسی اسلام و خصوصا تشیع را نشان می دهد. اینکه برخی افراد مسلمان، دین را محدود به امور شخصی کردند یا ترجیح دادند که به محیط های گلخانه ای و محدود بپردازند مانند پیروان شیخابوالحسن مرندی و شیخصادق مجتهد تبریزی که در طالقان، روستای ایستا را تاسیس کردند، لطمه ای به این ماهیت سیاسی اجتماعی تشیع نمی زند.
هجرت در تشیع
هجرت و جهاد مورد تاکید اسلام، لزوما بمعنای سخت و فیزیکی آن نیست و می تواند نرم و ناملموس باشد.آنچه حجاریان از مهاجرت افراد سابقا سیاسی یا رسانه ای به نقاط حاشیهای کشور برای زندگی آرام درکنار کار علمی یا مهاجرت افراد به خارج از کشور با ادعای حفظ دین مثال می زند، ربطی به این معنای اصلی هجرت ندارد.
جمع بندی
حجاریان تمام مدعیات فوق را مستمسک قرار می دهد برای آنکه بگوید هرکسی براساس قرائتش می تواند بهرهاش را از آن ببرد اما نتیجه می گیرد که در عصر حاضر نباید دین را ابزار توجیه افعال بشری (جنبش، انقلاب، انفعال، توسعه و کنترل اجتماعی و سیاسی) کرد بنابراین چاره ای جز راهحل های سیاسی قابلاندازهگیری عرفی نیست! حال آنکه هیچگاه قرائت های مختلف و با نیتهای مختلف از دین باعث خدشه به جایگاه قرائت ناب از دین نیست و اتفاقا همین قرائت ناب از دین است که از انتزاع تا انضمام برای حل مشکلات بشر راهکار می دهد. نتیجه اینکه الهیات تشیع نه تنها الهیاتی انفعالی نیست بلکه الهیاتی فعلانه است که از نظر تا عمل به انسان راهکار می دهد و در پی تشکیل حکومت برای تحقق اهداف خود است. انقلاب و نظام برآمده از این الهیات، با پیام الهام بخش خود مسلمانان غیرشیعه و اقلیتهای دینی را هم در بستر مبتنی بر فطرت انسانی هویت میدهد . اتفاقا الهیات انفعال، الهیات طیف متبوع نگارنده یادداشت است که از اسلام به امور شخصی آن اکتفا کرده و به آنچه از عرفیات مدرن و غربی می شناسد که غالبا هم متاثر از فضای قرن نوزدهمی است، متوقف شده و حتی نسبت به جدیدترین نظریات فضای مدرن در الهیات اجتماعی هم التفاتی ندارد!