جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
پاسخی به شبهات محسن کدیور درباره نسبت علامه طباطبایی و جمهوری اسلامی
اخیراً محسن کدیور صحبت های قبلی خود مبنی بر ادعای زاویه علامه طباطبایی با انقلاب را تکرار کرده است. این در حالی است که ابراهیمی دینانی شاگرد علامه و استاد کدیور با تکذیب ادعاهای او گفته است: کدیور موضع سیاسی دارد؛ من هرگز کلامی در ردّ انقلاب و ولایت فقیه از علامه طباطبایی نشنیده‌ام.
کد خبر: ۱۸۰
۲۱ دی ۱۴۰۰ | ۱۴:۱۸

رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-سجاد میرزائی: محسن کدیور به تازگی ادعاهایی را در مورد علامه طباطبایی و نسبت ایشان با امام و انقلاب مطرح کرده که محل تامل است، ادعای او این است که علامه با انقلاب همراه نبوده و با شخصیت های انقلاب از جمله امام خمینی(ره) و شهید مطهری زاویه داشته است. کدیور در سال 1397، 4 مقاله به صورت سلسله وار در این باره منتشر کرد و اخیرا هم تمامی ادعاهای خود را در چند یادداشت، یک سخنرانی و همچنین در گفتگویی با سیدحسین نصر تکرار کرد.

کدیور برای اثبات ادعاهای خود به چند گزاره و نقل تاریخی تکیه می کند که در ادامه آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

اعتبارسنجی کلی روش تحقیق کدیور

ابتدا باید گفت بخش مهمی از آنچه محسن کدیور می‌گوید نه مستند به مستندات قطعی، بلکه غالبا مستند به شنیده های بدون سند یا نهایتا کتاب ها و مقالاتی است که خود او پیشتر نوشته است. حال آنکه اولا ارجاع مولف به اثری از خود به لحاظ علمی چندان وثاقت ندارد و ثانیا هیچگاه با یک نقل حتی موثق، نظام فکری یک فرد را قضاوت نمی کنند و باید نظام فکری یک متفکر را با توجه به تمامی مواضع و آثار فرد استخراج کرد.

 

نقل قولی که صحیح است اما برداشت از آن علمی نیست!

کدیور برای اینکه اثبات کند علامه با شهید مطهری زاویه داشته به یکی از مصاحبه های علامه اشاره می کند. کدیور فایل صوتی 16 دقیقه ای مصاحبه با علامه طباطبایی درباره شهید مطهری را بدون تقطیع ذکر می کند: «در مصاحبه رادیویی با ایشان بعد از شهادت مرتضی مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸ مجری از ایشان می پرسد: آيا ايشان [شهید مطهری] در رابطه با پشتوانه فكرى و ايدئولوژيكى كه ادامه نهضت را تضمين كند، طرح‌هايى داشتند؟ جواب: لابد مطالبى داشتند لكن من به اين قسمت‌ها خيلى دل نمى‌دهم. سوال: يعنى از لحاظ فكرى چه طرح هايى براى اجرا در محيط اسلامى داشتند؟ جواب: به نظرم طرح‌هاى ايشان مساوى بود با طرح‌هاى آقاى خمينى، چون به پاريس هم رفتند و مدتى پيش ايشان بودند و پس از آمدن هم باز خدمت ايشان بودند... سوال: اگر مطلب ديگرى كه خودتان لازم مى‌دانيد در اين زمان و با اين اتفاقاتى كه افتاده، و به عنوان پيام براى مردم و جوانان، بيان بفرماييد. جواب: پيام‌ها از هر طرف رسيده و مردم احتياج به پيام تازه ندارند، فقط اين نكته است كه بايد بيدار بود و اين مطالب و مقاصد را كه سر آن‌ها مبارزه و جدال داشتند و زحمت‌ها كشيدند و قربانى‌ها دادند، خوب پياده كنند. ما فردا قانون اساسى خواهيم داشت. يك سلسله مقررات خواهيم داشت. نظرات دينى هم كه فوق همه اين‌هاست و لكن طورى نشود كه فردا موجب رنجش و يا مسخره ديگران بشويم. اجمالًا عرض كنم كه بايد- مطالب را- خوب پياده كنند.

اینکه چطور مشی سیاسی و فکری علامه با صرفا یک نقل قول توسط کدیور احصا شده و حکم کلی در مورد او داده می شود، جای بسی تعجب دارد.

نگاهی به تاریخ فلاسفه و حکما که بیاندازیم، می بینیم که بعد از جمهوری افلاطون و سیاست ارسطو، تقریبا تنها کسی که اثر منسجم در اندیشه سیاسی دارد، سیاست مدن فارابی بود. نوعا تا قبل از انقلاب فلاسفه و حتی فقها اثر منسجمی در اندیشه سیاسی ندارند و باید قطعات پراکنده ای را در آثار ایشان جمع آوری، تنظیم و تبیین کرد چون اساسا فضای طرح بحث برایشان نبوده است. حال آن کسانی که این فضا را می شکند و بدنبال انضمام مباحث فقهی و فلسفی است امام و شاگردان مشترک ایشان و علامه هستند. اینکه کسی مثل علامه طباطبایی یا مثلا آقاسیدجلال الدین آشتیانی به انضمامات نمی پرداختند به این دلیل است که اساسا متعلق به نسل قبلی فلاسفه بودند که به دنبال انضمام مباحث نبوده اند. لذا اشاره به یک نقل قول علامه نمی تواند دلیل بر زاویه داشتن او با امام و شهید مطهری و... باشد، علاوه بر اینکه اصلا علامه دغدغه ای برای طرح مباحث انضمامی نداشته اند.

 

استنادی ناقص جهت نقض تمایل علامه به انقلاب

ادعای دیگر کدیور این است که فعالیت های سیاسی و انقلابی علامه به چند موضوع خلاصه می شود و این را دلیلی بر عدم همراهی ایشان با انقلاب و افرادی چون امام ذکر می کند. کدیور به درستی به منابع مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مستندات مرحوم حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی شاگرد نزدیک و تنظیم کننده آثار علامه اشاره می کند و به مواردی مثل مخالفت علامه با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، نقد علامه به مطالب دکتر شریعتی، نقد ضمنی علامه به کتاب شهید جاوید و افتتاح حساب برای کمک به فلسطین اشاره می کند.

باید گفت اسناد تاریخی برای بررسی سوابق یک نفر لازم است اما کافی نیست. قطعا نمی توان از فردی مثل علامه که به لحاظ شخصیتی تمایل به انزوا داشته را -تا جایی که تعداد محدودی صوت و فیلم موجود از ایشان در اواخر عمر ایشان گرفته شده است- با فردی شخصیتا پر جنب و جوش که طبعا بارها دستگیر شده مثل امام خمینی یا شهید بهشتی یا شهید مطهری یا حتی آیت الله طالقانی مقایسه کرد. لذا نوع وظیفه و همچنین نوع تخصص و فعالیت های هر فرد متفاوت می کند.

 

ادعای رقابت فلسفی امام و علامه

کدیور بدرستی اشاره می کند که در حوزه علمیه قم ابتدا امام و سپس علامه متولی انحصاری درس حکمت در فضای ضدفلسفی و حتی ضدتفسیری آن روزگار بوده است. اما ادعا می کند که امام برای تدریس فلسفه از علامه پشتیبانی نکرد و این را دلیلی بر رقابت فلسفی این دو می داند. نتیجه ضمنی این گزاره این است که امام راضی به تعطیلی درس فلسفه علامه بوده است. اما در مورد اینکه چرا امام از علامه در این مورد پشتیبانی نکرد، باید گفت به اندازه کافی فشار بر شخص امام و حتی بر شخص آیت الله بروجردی -بزرگ مرجع تقلید وقت- وجود داشت که حالا اگر می خواستند خلاف جو روزگار حرکت کنند ناگفته پیداست که اوضاع به چه شکلی پیش می رفت. قبل تر از آن فضای نجف اشرف را ببینید که در زمان رفتن علامه از نجف به تبریز، اساسا حکمت از نجف رفت و کسی مثل آیت الله خویی حتی تفسیر قرآن هم نتوانست بگوید و کتاب البیان او به همان مقدمه علوم قرآنی و تفسیر سوره حمد محدود ماند. ضمن آنکه درست است محدودیتهایی برای علامه بوجود آمد اما همچنان تلاش فلسفی ایشان و شاگردان ایشان مستمر بود. این در حالی است که حتی درس تفسیر امام در بعد از انقلاب نیز به دلیل برخی فشارها و اعتراض ها تعطیل شد.

 

آیا عضویت در دارالتبلیغ دلیلی بر غیرانقلابی بودن است؟

یکی از دلایل کدیور برای غیرانقلابی خواندن علامه، عضویت ایشان در دارالتبلیغ آیت الله شریعتمداری است. گرچه در بدو شکل گیری مراکزی که با انقلاب زاویه پیدا کردند از نهضت آزادی تا مجاهدین خلق و از تشکیلات شریعتمداری تا انجمن حجتیه از همان ابتدا نقدهایی وارد بود اما بالاخره بسیاری از افراد انقلابی، تا قبل از روشن شدن ماهیت این جریان ها و مراکز، عضو آنها بودند و بعداً از آنها فاصله گرفتند. در مورد دارالتبلیغ ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بالاخره آیت الله شریعتمداری یکی از مراجع مهم وقت درکنار امام خمینی و آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی به شمار می رفت و شاگردان و مقلدان فراوانی داشت و طبعا دارالتبلیغ هم محل رفت و آمد برخی افراد انقلابی هم بود. البته این افراد بعد از داستان جمهوری خلق مسلمان آذربایجان و کودتای صادق قطب زاده، از بیت شریعتمداری فاصله گرفتند و امکانات دارالتبلیغ به نفع دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم مصادره شد.

 

آیا امام وفات علامه را فقط به صورت شفاهی تسلیت گفت؟

یکی از ادعاهای کدیور این است که می گوید امام وفات علامه طباطبایی را صرفا به صورت شفاهی تسلیت گفته است که او از این رهگذر می خواهد ادعای زاویه این دو بزرگوار را نتیجه بگیرد. طبق منابع مرکز اسناد انقلاب اسلامی، امام هم در سخنرانی خود وفات علامه را تسلیت گفت و هم پیامی در این باره صادر کرد.(سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی 7289) به اضافه اینکه امام دستور پیگیری تشییع و تدفین علامه را داد. همچنین در کشور عزای عمومی اعلام شد. قطعا اگر کسی با انقلاب زاویه داشت، چنین تجلیلی از او صورت نمی گرفت.

 

استناد به روایت علامه حکیمی

کدیور برای اینکه وجهه ای برای ادعای خود در مورد علامه دست و پا کند. به مرحوم حکیمی استناد می کند. مرحوم حکیمی در کتاب عقلانیت جعفری این نقل قول را از علامه بیان می کند که «اولین شهید در این انقلاب، اسلام است.» مرحوم حکیمی از این رهگذر می خواهد این نتیجه را بگیرد که اساتید مکتب تفکیک انقلابی بوده اما فلاسفه با انقلاب زاویه داشته اند.

پیش تر هم گفته شد که استناد به یک نقل قول نمی تواند نشان دهنده منظومه فکری یک متفکر باشد. فارغ از این بحث اما آنچه در این مجال اهمیت دارد این است که کدیور برای توجیه استنادش به حکیمی، می گوید رهبری نظام از حکیمی تجلیل کرده است. او می خواهد با بیان این حرف، وجاهتی برای ادعای خود بسازد.

باید گفت تجلیل از یک عالم به معنی قبول داشتن همه حرف های او نیست. حال آنکه کلا مشی علمای بزرگوار ازجمله امام و رهبری بر ارج نهادن به تلاشهای علمای دیگر با سلایق علمی یا حتی سیاسی متفاوت است. مشی سیاسی رهبری مشخص است و تجلیل ایشان از مجاهدات علمی مرحوم حکیمی به معنی پذیرفتن نظام فکری او نیست.

 

چالشهای روایت نصر

کدیور در آخرین تلاشش، جلسه ای با سیدحسین نصر درباره علامه طباطبایی برگزار می کند و نصر در این گفتگو ادعا می کند که خودش این جمله ادعایی کدیور یعنی «اولین شهید انقلاب، اسلام است.» را از زبان علامه شنیده است. این درحالی است که نصر در دی 1357 از ایران به آمریکا رفته و تاکنون هیچ حضوری در ایران نداشته است لذا این امر ادعای نصر در مورد زاویه علامه با انقلاب و دوری گزیدن ایشان از سیاست را خدشه دار می کند.

 

فرجام سخن

در پایان باید گفت اصرار کدیور بر اثبات این «خبر واحد ثقه محفوف به قرائن قطعیه» به ما شیوه کارش را نشان می دهد که با سحر بیانی مخصوص که محصول سالهای تحصیل و تدریس حوزوی و دانشگاهی او در تهران، قم و سپس دوک آمریکا است برای اثبات مدعای خود در هر زمینه ای متوسل به مخلوطی از صواب و خطا می شود. او با دادن ظاهر مستدل و علمی به گفتار و نوشتار خود می کوشد بگونه ای خواننده خالی الذهن را مرعوب خود می کند. انصافا مطالب سایت و کتابهای کدیور بهترین مثالهای عینی قابل ارائه برای درس مغالطات منطق اعم از روشی و محتوایی هستند.

نکته دیگر اینکه تمام ادعاهای کدیور در مورد علامه پیش تر نیز توسط خانواده علامه طباطبایی به عنوان نزدیک ترین افراد به علامه تکذیب شده است که به دلیل اختصار از ذکر آن صرف نظر کردیم. نتیجه اینکه بیان های تاریخی کدیور در مورد علامه عموما نادقیق و بدون استناد است و به جز ادعاهایی واهی ارزش علمی و فکری ندارد.

 

 

 

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: