رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-سجاد میرزائی: فلسفه سیاسی یکی از مباحث مهم علم سیاست است و بخشی از مبانی نظری انقلاب اسلامی را هم مبانی فلسفه سیاسی آن تشکیل می دهد. یکی از اندیشمندان اسلامی معاصر که فلسفه سیاسی او در شکلگیری انقلاب اسلامی مؤثر بوده، علامه طباطبایی است.
با وجود این اخیراً برخی با استناد به نقل قولی غیرمستند که توسط ابراهیمی دینانی شاگرد علامه هم تکذیب شد در نسبت میان علامه و انقلاب شبهاتی مطرح کرده اند. این در حالی است که برای کشف طرح سیاسی فیلسوفی به بزرگی علامه طباطبایی احتیاج به دقت و تامل جدی در کنش نظری و عملی او دارد. به همین بهانه و برای اطلاع بیشتر از نظام فلسفه سیاسی علامه طباطبایی با حجه الاسلام دکتر احمدرضا یزدانی مقدم، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه خواهید خواند.
بهمن: آیا علامه طباطبایی، یک فیلسوف سیاسی است؟
یزدانی مقدم: علامه طباطبایی یک فیلسوف سیاسی است؛ به این معنا که دارای «فلسفه سیاسی» است. فلسفه سیاسی به آن معنایی که در متون اصلی فلسفه سیاسی مانند جمهوری (افلاطون)، سیاست (ارسطو) یا اخلاق نیکوماخوس (ارسطو) و بعدا در لویاتان (هابز) یا دو رساله در باب حکومت (جان لاک) وجود دارد. به این معنا علامه طباطبایی دارای فلسفه سیاسی است و بنابراین فیلسوف سیاسی است. هرچند ممکن است به عنوان یک فیلسوف سیاسی مشهور نباشد و فلسفه سیاسی ایشان هم به عنوان فلسفه سیاسی معروف نباشد، اما آثاری دارد که حاکی از فلسفه سیاسی ایشان است.
بهمن: رابطه فلسفه سیاسی و انقلاب چیست؟
یزدانی مقدم: فیلسوفان سیاسی از جهت ایدههایی که در فلسفه سیاسی خود اظهار می کنند، هرکدام براساس مبانی خود وضعیتی مطلوب را ترسیم کرده و براساس ویژگیهایی که برای وضعیت مطلوب قائل بودهاند، نسبت به وضع موجود نگاهی انتقادی داشتهاند. بنابراین فلسفه سیاسی یک جنبه انتقادی دارد و در برخی موارد این نگاه انتقادی زمینه ساز وقوع یک «انقلاب» شده است.
بر این اساس و از نظر برخی صاحب نظران (پیتر سینگر)، فلسفه سیاسی کانت، زمینه ساز انقلاب فرانسه بود. چرا که این فلسفه به عقلانیسازی می انجامید و در آن زمان این بحث در میان اندیشمندان مطرح بود که سیاست و سیاستورزی باید عقلانی باشد و سیاست فعلی در فرانسه عقلانی نیست. بنابراین این انقلاب ایده اصلی خود را از فلسفه سیاسی کانت اخذ کرد.
حرکتهای بعدی هم که اصل انقلاب فرانسه را به چالش کشید و در واقع در واکنش به تحولات این انقلاب و به نوعی نفی انقلاب فرانسه را به همراه داشت، تحت تأثیر عقلگرایی هگلی بود.
پرداختن به دیدگاه هگل در این مجال نمی گنجد. به طور خلاصه، از نظر هگل آنچه واقعی است و وجود خارجی دارد، عقلانیت خودش را دارد. تدریجاً چنین تفسیری ایجاد شد که ما نباید برای عقلانیسازی اجتماع و سیاست، ساختارهای موجود را بصورت دفعی از بین ببریم. این نمونهای از نسبت فلسفه سیاسی کانت و هگل و تاثیرات آنها بر انقلاباتی بود که در دوران مدرن اتفاق افتاد.
پیش از این هم در آثار افلاطون، نظریه مُثُل درواقع ایدهای انقلابی است. ارسطو هم در تبیین رابطه انقلاب، سیاست، اقتصاد و حکومت مطلوب، موضع انقلابی و انتقادی خود را عرضه میکند. بنابراین بین فلسفه سیاسی و انقلاب رابطه وجود دارد. منظور ما از این رابطه هم تأثیر اصول یک فلسفه سیاسی در شکلگیری و تداوم یک انقلاب است نه اینکه لزوما تمام جزئیات فلسفه سیاسی بر تمام جزئیات سیاست اثرگذار باشد بلکه یک فلسفه سیاسی ایده کلی خود را در انقلاب بازمینمایاند.
بهمن: نظریه پرداز انقلاب اسلامی چه کسی است؟
یزدانی مقدم: در اواخر دهه پنجاه مرحوم دکتر شریعتی به عنوان معلم انقلاب و بعد از شهادت شهید مطهری هم ایشان به عنوان استاد انقلاب مطرح میشدند. هر کدام از این عناوین هم جهت خود را دارد.
از نظر تحلیلگران داخلی و خارجی، نظریهپرداز اصلی جمعهای اندیشهای دهههای سی و چهل در حوزه علمیه و رهبران بعدی انقلاب مانند مطهری و بهشتی، علامه طباطبایی بود. کارهای این جمع در نشریاتی مثل «مکتب اسلام» منتشر میشد که مطالب آیات مکارم شیرازی، سبحانی، امام موسی صدر و برخی نوشته های علامه طباطبایی هم در آنها منعکس میشد. برخی دیدگاه های علامه طباطبایی و مذاکرات وی با علامه با هانری کربن در مجله دیگری به نام «مکتب تشیع» که متعلق به مرحوم هاشمی رفسنجانی بود منتشر میشد.
کتاب مهم «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» که از نظر برخی اندیشمندان خارجی به عنوان مهمترین اثر این دههها شناخته میشود و شامل دیدگاههای علامه طباطبایی و آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم آیت الله طالقانی و مرحوم آیت الله سیدابوالفضل زنجانی است در سالهای بعد از فوت آیت الله بروجردی منتشر شده است. در آن کتاب که جمعی از حوزویان و دانشگاهیان برجسته قلم زدند، نظریه پرداز و شخصیت اصلی، علامه طباطبایی بود. بطور خلاصه، اگر بگوییم علامه طباطبایی نظریهپرداز اصلی انقلاب اسلامی و در سطح رهبری نظری آن بوده است، سخنی دارای پشتوانه است و قرائن موجود از آن حکایت میکند و این نکته ای است که حتی تحلیلگران غیرهمسو با انقلاب و حتی اسلام هم بدان تصریح کردهاند.
بهمن: علامه طباطبایی آیا در عرصه عمل هم فردی انقلابی بود یا خیر؟نسبت ایشان با انقلاب چیست؟
یزدانی مقدم: می توانیم بگوییم علامه طباطبایی از بنیانگذاران انقلاب اسلامی است. در جلسه ای که به درخواست امام خمینی و در منزل آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری یزدی و با میزبانی آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی برگزار شد، شخصیت هایی مانند آیات شریعتمداری، گلپایگانی، لنگرودی، سیداحمد زنجانی (پدر آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی)، محمد موسوی یزدی و میرزاهاشم آملی حضور داشتند. ازجمله امضاکنندگان بیانیه اعتراضی این جمع نسبت به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، علامه طباطبایی و شیخ مرتضی حائری یزدی بودند. علامه طباطبایی یک کنشگر سیاسی هم بود. ایشان به همراه آقایان شهید مطهری و آیت الله سیدابوالفضل زنجانی، حسابی مشترک برای جمع آوری کمکهای مردمی به مردم فلسطین باز کردند. به علاوه آیت الله مسعودی خمینی نقل می کند که از اولین استقبال کنندگان از امام-که در سال 43 از تهران به قم بازگشت-، علامه طباطبایی بود. دکتر سیدحسین نصر -که با رژیم وقت همکاری داشت- در مصاحبه های متعدد خود تصریح می کند که علامه طباطبایی از مخالفان و منتقدان وضع سیاسی آن زمان و رژیم پهلوی بود. در اسناد ساواک از سه نفر از علمای حوزه علمیه قم که کنش سیاسی علیه رژیم داشتند یاد می شود که آیات امام خمینی، شریعتمداری و علامه طباطبایی بودند. همچنین علامه طباطبایی ازجهت اینکه مورد اعتماد آیت الله میلانی بود، در قضیه اختلافات بین امام خمینی و آیت الله شریعتمداری درباره دارالتبلیغ، حَکَم و واسطه توافق شد که بنابه دلایلی این توافق اجرایی نشد.
بهمن: آیا فکر و اندیشه علامه طباطبایی با انقلاب و انقلابیگری نسبتی دارد یا خیر؟
یزدانی مقدم: علامه طباطبایی ذیل آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ(آل عمران 26)» گرایشات سیاسی، عدالتخواهانه و نفی حکومت ظالمانه را ناشی از تعالیم انبیا در راستای برقراری حکومت عادلانه می داند، بنابراین علامه طباطبایی دارای فکر و اندیشۀ انقلابی است. ایشان قائل به اسلام اجتماعی و سیاسی است و برپایی حکومت را از وظایف ضروری اجتماع می داند و در المیزان مکررا و تفصیلا درباره جنبه های سیاسی اسلام، وظایف و چگونگی حکومت اسلامی و رابطه حکومت اسلامی با مردم بحث کرده است، همچنین در رساله ولایت و زعامت و یا در مذاکرات با هانری کربن، علامه طباطبایی در پاسخ به او که برای جلوگیری از سکولاریزاسیون الهیاتی، سکولاریزاسیون سیاسی اجتماعی و حقوقی را پیشنهاد میکند، بر وجوه سیاسی اسلام پافشاری میکند.
هانری کربن دیدگاه های خود را در 4 سخنرانی در دانشگاه تهران و در مذاکرات با علامه طباطبایی و جاهای دیگر مطرح کرده بود و پیشنهاد سکولاریزاسیون اجتماعی سیاسی را داده بود. علامه طباطبایی در مذاکرات با هانری کربن بر جنبه های سیاسی و اجتماعی و حکومتی اسلام تاکید میکند. در مقاله (علامه طباطبایی و پرسش سکولاریزاسیون-اسلام و مطالعات اجتماعی، سال چهارم، زمستان 1395، شماره 3 (پیاپی 15)) به این تفاوت دیدگاه علامه طباطبایی با هانری کربن پرداخته شده است.
بهمن: ولایت فقیه از دیدگاه علامه طباطبایی چگونه است؟
یزدانی مقدم: علامه طباطبایی مباحثی درباره فلسفه اجتماعی و سیاسی اسلام در تفسیر المیزان و رساله ولایت و زعامت مطرح می کند و در رساله ولایت و زعامت به جهت ماهیت فلسفه اجتماعی و سیاسی بودن بحث به موضوع ولایت فقیه نمی پردازد و آن را موکول به بحث فقهی معرفی میکند. اما در مواردی ازجمله در تفسیر المیزان و رساله ولایت و زعامت تصریح می کند که در عصر غیبت مردم وظیفه دارند که براساس آنچه سنت پیامبر ص بوده حکومت بوجود آوردند. بعد ایشان ویژگی های حکومت در سنت نبوی (ص) را برمی شمارد. در مجموع ایشان انتخاب شق «حکومت اسلامی» چه در قالب ولایت فقیه باشد و چه در قالبی دیگر را بسته به مصلحت جامعه می داند.
علامه طباطبایی در پاسخ به پرسش آیت الله رخشاد درباره حکومت در عصر غیبت، آن را امری مصلحتی می داند. برخی هم اظهار کرده اند که از علامه طباطبایی درباره رأی به همه پرسی تعیین نظام درباره حکومت پرسیدند و ایشان هم جواب دادند که نوع حکومت ناظر به مصلحت مردم است. توجه داشته باشیم که امروزه وقتی صحبت از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی می شود، ذهن متبادر به ولایت فقیه می شود. حال آنکه امام خمینی در کتاب البیع خود تصریح به انواع حکومت اسلامی به ترتیب اولویت می کند. در پیش نویس اولیه قانون اساسی که نظر اولیه امام مبنی بر به رأی گذاشتن همین پیش نویس بود هم سخنی از ولایت فقیه نبود. بنابراین حکومت اسلامی منحصر در ولایت فقیه نیست. امام خمینی ره با جمع بین نظرات مختلف اعضای شورای انقلاب -مانند مهندس بازرگان که بر تشکیل مجلس موسسان چندصدنفره اصرار داشتند و عده ای دیگر که می گفتند همین پیش نویس به رأی گذاشته شود-،با پیشنهاد آیت الله طالقانی دستور به برگزاری انتخابات مجلس خبرگان با حضور حدود هفتاد نفر برای بررسی پیش نویس قانون اساسی داد تا سریعتر تکلیف قانون اساسی و همه پرسی آن مشخص شود.
بهمن: جامعه و حکومت مطلوب علامه طباطبایی کدام است؟
یزدانی مقدم: علامه طباطبایی، منشأ مفاسد و گناهان را ناشی از دوقطبی شدن اقتصادی جامعه و تبعیض اقتصادی می داند. تفصیل این بحث از جمله در جلد نهم المیزان آمده است. جامعه مطلوبِ اسلامی انسانی و عادلانه مدنظر ایشان که تقرب الی الله را تأمین می کند، جامعه بدون این دوقطبی و تبعیض است. زیرا انسان موجودی اجتماعی است و رشد او نیازمند فراهم بودن بسترهای اجتماعی است.
همچنین ایشان منشأ انحرافات و مشکلات در جامعه اسلامی را انحراف از دستورات اجتماعی اسلام می داند. خصوصا اینکه بعد از پیامبر ص برخی دستورات اجتماعی اسلام نادیده گرفته شد و منشأ مشکلات بعدی تاکنون شد. اگر دستورات اجتماعی سیاسی اسلام پیاده نشود، اعمال فردی و حتی عقاید نظری انسان درخطر قرار می گیرد. ازنظر ایشان عدالت اجتماعی و سیاسی یعنی زندگی سیاسی و اجتماعی ازآنِ همه افراد جامعه است، همه در این زندگی حق دارند، اداره این زندگی حاصل اراده و اندیشه و تصمیم گیری و تصمیم سازی عقلایی آنان است.
علامه طباطبایی هدف را عامل توجیه وسیله نمی داند. آقای مسعودی خمینی نقل می کند که علامه طباطبایی منتقد رفتارهای افراطی و غیردینی و غیرعادلانه برخی مبارزان انقلابی مانند مجاهدین خلق بود. چنانکه شهید بهشتی برخی شعارها که نسبتهای ناروا به شاه و مادر او بود را قبول نداشت و علامه طباطبایی هم منتقد اینگونه حرکات بود.
ایشان حکومت اسلامی را حکومتی اجتماعی-دینی معرفی می کند که حقوق همه مردم را رعایت می کند؛ به طبقات ضعیف اقتصادی رسیدگی می کند و آن را اولی بر پرداختن به تشریفات و تجملات و پرداختن به ظواهر و ... می داند؛ اسلام می خواهد عدالت حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را برقرار کند، مردم را در تصمیم گیری ها مشارکت داده (مراجعه به شورای مسلمین و تفکر اجتماعی) و به دنبال تأمین مصلحت آنهاست.
بهمن: پس نتیجه ای که می توان گرفت این است که اولا برای بدست آوردن نظام فکری یک شخصیت فکری خصوصا فردی مثل علامه طباطبایی باید بررسی دقیقی روی آثار مکتوب و شفاهی ایشان داشت و این بررسی نشان می دهد که ایشان در نظر از نظریه پردازان انقلاب محسوب می شدند و در عمل از علمای فعال در وقایع انقلاب بودند.
با این وجود چرا فلسفه سیاسی به این ارزشمندی مورد غفلت قرار گرفته و به جای آن برداشتها و شایعاتی عامه پسند مطرح می شود؟ آیا بیان سخت علامه باعث این مسئله شده یا عواملی دیگر؟ آیا نیاز نیست که فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی علامه طباطبایی توسط اساتید مسلط به این مباحث با بیانی ساده تر و روان تر روایت شود؟
یزدانی مقدم: علامه طباطبایی عالِم بود و کار علمی می کرد و یک ژورنالیست یا تبلیغاتچی نبود و نمی توان از ایشان چنین انتظاراتی داشت. علامه طباطبایی از دیدگاه شهید مطهری شخصیتی است که فهم عمیق آثار ایشان سالها طول می کشد چون علامه طباطبایی شخصیتی جامع الاطراف بود.
در مراکز مختلف علمی کتب و ویژه نامه هایی منتشر شده و کنگره هایی برگزار شده و خواهد شد. در سال 1390 کتاب (انسان شناسی و پیامدهای آن در اندیشه هابز و علامه طباطبایی) منتشر شد که در نرم افزار پژوهان هم در دسترس است. سال گذشته هم کتابی بنام (درآمدی بر ادراکات اعتباری و فلسفه سیاسی علامه طباطبایی) منتشر شد و دو کتاب دیگر هم در دست انتشار است به نام (فلسفه سیاسی علامه طباطبایی) و (فلسفه سیاسی علامه طباطبایی و ایران معاصر) و امید است این دو کار و کارهای دیگر درباره فلسفه و اندیشه سیاسی علامه طباطبایی به انجام برسد. موضوعات و مباحث فلسفه سیاسی در آثار علامه طباطبایی محدود نیست. در کتابهای یاد شده به ویژه در (فلسفه سیاسی علامه طباطبایی) ربط مباحث انضمامی سیاسی علامه طباطبایی به بحثهای انتزاعی فلسفه محض ایشان نشان داده شده.
فلسفه سیاسی خوانندگان و خواهندگان خودش را دارد و البته اساتید این مباحث باید این مباحث را تاجای ممکن به زبان ساده عرضه کنند و امیدوارم این کار در سالهای پیش رو توسط اساتید حوزوی و دانشگاهی انجام بشود. اینها غیر از آن است که مباحثی ژورنالیستی و بازارپسند عرضه شود.
بهمن: کاربرد اندیشه سیاسی علامه طباطبایی برای امروز ما چه می تواند باشد؟
یزدانی مقدم: معمول پیشنهادات و راهکارهای حکمرانی که برای جمهوری اسلامی بیان می شود همان ایده های علامه طباطبایی است که از همان اوایل انقلاب راهگشا بوده و هنوز هم راهگشاست.
چنانکه گذشت علامه طباطبایی هم از بنیانگذاران اصلی انقلاب اسلامی است و هم نظریه پرداز اصلی انقلاب اسلامی است و هم از کنشگران اصلی انقلاب اسلامی بوده است و این تحلیل تحلیلگران متعدد است. علامه طباطبایی و شهید مطهری و شهید بهشتی و امام خمینی و... انقلابی به معنای اینکه بخواهند کارهای پُر سر و صدا و افراطی و مخل نظم و امنیت و خلاف شرع و.. انجام دهند نبودند و اینگونه انقلابیگری را قبول نداشتند، اما قطعا انقلابی بمعنای کنشگر سیاسی و اجتماعی در جهت منافع مردم و مصلحت آنان و به ضرر ظالمان و در چارچوب احکام اسلام بودند.
بهمن: خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید.