رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه - یاسین ادب : در آخرین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر، نشست تخصصی تحت عنوان «نشست تخصصی سینمای تمدنی، تعریف و چشم انداز نظری» دکتر همایون رییس دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) و دکتر مهدی ناظمی پژوهشگر سینما و فلسفه در خانه جشنواره فیلم فجر برگزار شد.
ناظمی این نشست را با پرسش درباره نسبت سینما و تمدن شروع کرد. او به این نکته اشاره کرد که سینما علاوه بر جنبۀ ظاهری و آشکار و صنعتی خود که در فستیوال ها و ژورنالیسم دیده میشود یکسری لایه های عمیق تری دارد. یکی از این لایه ها که چندسالی است در کشور مطرح شده است لایه های تمدنی سینما است.
همایون هم با اشاره به رویکرد تاریخی به جای رویکرد نظری به تمدن غرب بحث خود را آغاز کرد. او با اشاره به ریشه های اصلی و تاریخی غرب به چهار تاریخ شاخص و تمدن ساز غرب اشاره می کند.
در سال 1453 میلادی تاریخ فتح قسطنطنیه و آغاز فتح رنسانس یک تحول جدی و تغییر نگاه به هنر اتفاق می افتد. این تغییر خود بعدها به علم سرایت می کند. تمدن برای این که شکل بگیرد علاوه بر علم، به یک حکومت و جایگاه و سرزمین و جغرافیا نیاز دارد.
در سال 1492 امریکا کشف و یا به طور دقیق تر اشغال می شود. با کشتن و قتل عام 90 میلیون سرخ پوست این موقعیت را نیز فراهم کردند.
با شروع سال 1521 تحولی اساسی در دین رخ می دهد و با اشاعه کتاب لوتر، پروتستانتیسم شروع می شود. زیرا آن دین مسیحیت دینی نبود که بتواند این شکل از تمدن را به دلیل محافظه کاری پشتیبانی کند.
اتفاقی که در این میان افتاد و اتفاق بسیار مهمی هم بود ، این بود که ما در سال 1455 اختراع دستگاه چاپ را شاهد هستیم. ابزار اشاعه این تمدن همراه با شکل گیری آن ساخته شد. این واقعیت مهمی است که معمولا ما آن را نمی بینیم. فلسفه ی چاپ دو چیز بود. چاپ، سرعت و تولید محصولات مشابه را آسان کرد. همین فلسفه بود که بعدها به رسانههای توده (mass mediaرسید.
هیچ کدام از رسانه هایی مانند روزنامه و یا تلویزیون نتوانستند همانند سینما عمیقاً تمدنی بشوند.
در ادامه مهدی ناظمی این پرسش را مطرح کرد که پذیرفتنی است که ظهور هر تمدنی با هنر آغاز می شود و همه مولفه های اصلی تمدن غرب نیز تا قرن 19 حداقل در اروپا و آمریکا بسط پیدا کرده است. علم و تکنولوژی جدید، سکولاریسم و به قول شما پروتستانتیزم بسط پیدا کرده است اما وقتی به سینما نگاه میکنیم متوجه می شویم که سینما با آن شکل ابتدایی و اولیه، دو سه سال مانده به شروع قرن 20 شروع میشود. حالا این سینما که در آخر تمدن ظهور کرده را چطور می توان تمدنی فهمید؟
همایون در پاسخ گفت: من ایراد شما را سنگین تر میکنم. سینما وقتی ظهور کرد به دو جنگ بزرگ بر میخورد. من پیشنهادم این است که شما وقتی سینما را از یک تکنولوژی تبدیل کنید به یک فلسفه و در واقع مقداری عمیق تر ببینیم، مسئله حل می شود. سینما عمیقاً فلسفی است و این آغازش در شروع قرن بیستم در واقع نقطه اوج است. همان موقع که فرض کنید که ما یک آگهی تجاری در روزنامه داریم در واقع داریم به سمت سینما حرکت می کنیم.
همایون اضافه کرد : ما در این جریان تمدنی که در آن هستیم ، جغرافیای خودمان را تامین کردیم و تحول دینی خود را انجام دادیم . در مسیر تحول علمی نیز داریم حرکت میکنیم اما رسانه نداریم! حالا دقیق تر بخواهم اشاره کنم سینما نداریم.
ما باید رسانه ویژه تمدن خودمان را اختراع کنیم. شاید خیلی ادعای گزافی باشد اما همه حرف من این است که سینما ممکن است که دیر هنگام شروع کرده باشد، ممکن است که یک اتفاقاتی در صحنه اجتماعی جلوتر از سینما افتاده باشد ولی سینما به سرعت خودش را رساند و سبقت گرفت.
امروز شما نگاه میکنید سینما جلو حرکت میکند و جریان اجتماعی پشتش حرکت میآید. یعنی با یک نگاه آینده نگرانه و آینده سازانه، اندیشهای که در سینما شکل میگیرد در اجتماع بازنمایی میشود نه اینکه سینما خودش را مکلف به این کند که چیزی در اجتماع را بازنمایی کند. سینما اگر جدی اهل اندیشه باشد سیاستگذار و موتور محرک این تمدن است. سینمای تمدنی و تمدن ساز این است این که شما به یک گام از تحولات اجتماعی جلوتر باشید.
در ادامه ناظمی گفت: این بحث را مطرح کردید چون سینما هست، تمدن غرب تدوام و امکان زایش پیدا کرده است. آیا ما وقتی میگوییم تمدن غرب منظورمان آمریکاست؟ عمدتاً مثالهایی که زده میشود درباره سینمای آمریکاست اما برای بقیه کشورهای جهان که در بطن تمدن غرب هستند همانند کشورهای اروپایی، برای آن ها هم می توانیم سینما را موتور محرک تمدن بدانیم ؟
همایون : نه ؛ این همان نکتهای است که دقیقا معنای تمدن در آن مشخص میشود. سینما هم همانند همه ارکان تمدنی زمانی معنی دار است که مردمی باشد یعنی آن جنبه اشاعه و مردمی بودنش بارز شود. سینما اصلا زمینۀ علمی و تخصصی ندارد سینمای تمدنی سر سفرۀ مردم حضور دارد .
ناظمی با اشاره به نظر بودریار درباره فرهنگ و فلسفه آمریکا گفت: آمریکا خودش سینماست. بودریار در کتابش میگوید وقتی به آمریکا سفر کردم انگار وارد سالن سینما شدم. به نظرم یک تناسب فرهنگی عمیقی بین خود آمریکا و صنعت سینمای هالیوود وجود دارد. حالا برای سینمای ما چه امکانی پیش روست ؟ ما می توانیم نسبتی با این جنس سینما داشته باشیم ؟
همایون با اشاره به اینکه اگر نگاه ابزاری به فرهنگ را کنار بگذاریم، سینما اگر واقعا سینما باشد می تواند جلوبرندۀ جامعه باشد، اضافه کرد: «این موضوع به این معنی نیست که هرچه سینما گران گفتند بقیه بگویند چشم. نه ، واقعا باید اندیشه را وارد عرصه هنر کنیم. ما تجربههایی داشتیم که اگر اهل هنر، اهل اندیشه بشوند، غوغا میکنند. یعنی چیزهایی به ذهنشان میرسد که اساساً غیر ممکن است انسان دیگری تا این حد جلو برود.»
ناظمی: خب این یک مقدار خوشبینانه نیست آقای دکتر ؟
همایون : بله؛ برنامه ریزی و به سمت آینده رفتن همیشه نیاز به خوش بینی دارد. موقع اجرا به بدبینی نیاز دارد اما موقع دیدن آینده خودمان را سانسور نکنیم .
ناظمی : در فضای امروز سینمای ایران ، حتی اگر خوشبینی شما را هم داشته باشیم ، هنوز در توان و قدرت یک سینمای متعارف هم اما و اگر وجود دارد ، این سینمای جوان ما حتی در حد متعارفی نیست که بتواند رو پای خودش بایستد و مناسبات اقتصادی خودش را اداره کند. این سینما با این میزان کم از قوت چگونه می تواند به سمت جریان سازی و فکر سازی در سطح جهان و ایران حرکت کند؟
همایون : پاسخ سینمای تمدنی است . ما سینما و هنر و رسانه و حتی فرهنگمان را چون به شکل یک ابزار برای دیگر نهاد ها فرض کرده ایم ،افق های جلوتری را ترسیم نمی کنند . افق را باید بلند دید . اگر نگاه تمدنی و بلندی به سینما نشود ، خود این سینما هم از بین می رود.همین سینمای معمول هم به تدریج از بین می رود و مضمحل می شود.
در ادامه ناظمی از تناسب ذات سینما با فرهنگ ایرانی پرسشی مطرح کرد و این که خیلی از متخصصین مطرح می کنند که با توجه به سابقه های فرهنگی ( مثل هنر ادبیات و شعر که در آن سرآمد بودیم) خیلی نباید از سینمای ایران با توجه به توان و سنت و صبغه فرهنگی خود انتظار داشته باشیم. نظر شما چیست ؟ استعداد فرهنگیمان در نسبت با سینمای تمدنی و بلند مدت چطور است ؟ آیا اصلا چنین استعدادی داریم ؟
همایون : اگر کمی به سمت سینما به مثابه فلسفه حرکت کنیم و بگوییم سینما چه چیزی دارد ، آن ویژگیای که مهم ترین قسمت سینماست، تصویر پردازی و تحریک قوه خیال است. ما هم در تبار تاریخی خودمان ،هم توان تصویر پردازی و از آن هم مهمتر تصویر داریم. مثل این که ما یک معدن طلا داشته باشیم.
اگر افق دیدمان را نسبت به تمدن عوض کنیم و تمدن را به عنوان یک افق همیشه گشوده ببینیم و اینکه قرار است انسان را ارتقا بدهد. آنوقت می فهمیم که چه سینمایی برای تمدن است و وقتی در مسیر تحول قرار بگیریم ، سینمای تمدنی در بطن آن تولید می شود.