جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
یادداشت؛
شاید یکی از تلخ‌ترین و مشمئزکننده‌ترین تجربیاتی که بسیاری از ما شاهد آن بوده‌ایم، مواجهه با آدم‌های «همه‌چیز دان هیچ‌چیز ندان» است. ذهن‌هایشان مملو از اطلاعات سطحی و ناقص در همه زمینه‌هاست. از علم سیاست و اقتصاد بگیر تا تاریخ و جغرافیا و حتی زیست‌شناسی و پزشکی. راجع به همه‌چیز اظهارنظر می‌کنند.
کد خبر: ۱۱۱۷۵
۰۲ خرداد ۱۴۰۱ | ۰۹:۳۷

به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان «از سواد اینستاگرامی تا علم شوفری!» نوشت:

۱- ماکس پلانک (Max Planck) پس از دریافت جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۸۱ به یک تور علمی در آلمان رفت. او هر جا دعوت می‌شد یک سخنرانی مشابه درباره «مکانیک جدید کوانتوم» ایراد می‌کرد.

پس از مدتی شوفِر او که متن سخنرانی را از حفظ شده بود گفت: «آقای پلانک! نظرت چیست در مونیخ، من به‌جای تو سخنرانی کنم. تو ردیف جلو بنشین و کلاه شوفری مرا به سر کن. من هم سخنرانی تو را برای حاضرین از حفظ بخوانم. برای هر دوی ما تنوع خواهد بود.» پلانک خوشش آمد و قبول کرد!

آن روز عصر راننده «پلانک» یک سخنرانی طولانی و عالی راجع به مکانیک کوانتوم برای حضار ایراد کرد. پس از پایان سخنرانی یک استاد فیزیک از جا بلند شد و سؤالی پرسید. شوفِر خود را عقب کشید و گفت: «هرگز تصورش را هم نمی‌کردم کسی در شهر مدرنی مثل مونیخ چنین سؤال ساده و پیش پا افتاده‌ای بپرسد. شوفر من همین حالا به اینجا آمده و جواب سؤال شما را خواهد داد.»(!)

به قول «چارلی مانگر» (سرمایه‌گذار معروف آمریکایی) ما دو نوع علم داریم: علم واقعی و علم شوفِری. «علم واقعی»، دانشی است که فرد برای فهم آن، زمان و تلاش فراوانی صرف می‌کند. در حوزه‌ای مشخص سال‌ها تلاش می‌کند، کتاب‌ها می‌خواند، تمایل دارد مقاله‌های طولانی و دقیق بنویسد و...

«علم شوفِری» اما دانشی است که مال فرد نیست و فرد صرفا یاد گرفته با یک جست‌وجوی ساده گوگلی آن را تهیه و طوطی‌وار تکرار کند. در واقع جمع‌آوری بدون تفکر و زحمت یکسری اطلاعات است. مطالب این عده، یکطرفه، کوتاه، و در اکثر مواقع به‌دلیل تلاقی دانش ناقص‌شان، مضمونی انتقادآمیز و خودپسندانه دارد. آنها بیش از هر چیز، شبیه یک هنرپیشه‌اند. مثل گویندگان خبر، معمولا ظاهری آراسته و بزک‌کرده دارند و...(برگرفته از کتاب هنر شفاف اندیشیدن، اثر رولف دوبلی) البته از نگاه ما تمام مشاغلی که اینجا نام بردیم به‌ویژه همین شغل شوفری مورد احترام هستند و اینجا صرفا برای تبیین یک نکته مهم جامعه‌شناختی، این مطالب را عینا از یک کتاب نقل‌قول کردیم.

۲- در جامعه‌شناسی علم می‌خوانیم، «رسانه» یک تکنولوژی است و هر تکنولوژی نیز به‌طور طبیعی دارای فواید و مضراتی است. اینکه صاحبان و سازندگان تکنولوژی در زمان کار بر روی ساخت آن، از همان ابتدا صرفا به‌دنبال فواید آن بوده‌اند یا بعضا به‌دنبال بهره‌برداری از مضرات آن هم بوده‌اند یا خیر، موضوعی است که روی آن بحث‌های کارشناسی زیادی شده و ما اینجا قصد پرداختن به آن را نداریم.

آنچه ما در این نوشتار به‌دنبال بررسی آن هستیم این است: «هر تکنولوژی در کنار فواید زیاد آن، می‌تواند مضراتی نیز داشته باشد.» شما به هر تکنولوژی تأکید می‌شود هر تکنولوژی نگاه کنید، می‌توانید مضرات آن را در کنار فوایدش ببینید. مثال دم‌دست و امروزی آن، همین فضای مجازی و اینترنت است که در دوران همه‌گیری کرونا و تعطیلی حضوری کلاس‌های درس در دانشگاه و مدارس، توانست تا اندازه قابل قبولی از بروز بحران تحصیلی و علمی دانش‌آموزان و دانشجویان جلوگیری کند.

اما اُفت تحصیلی، اعتیاد دانش‌آموزان کم‌سن و سال به فضای مجازی و بعضا حتی بروز عارضه‌های جسمی از جمله مضرات چنین تکنولوژی است که خانواده‌های دانش‌آموزان، بهتر از هر کسی با این معضلات آشنا هستند چرا که با آن دست به ‌گریبانند. یکی از مهم‌ترین و امروزی‌ترین مضرات این فضا و این تکنولوژی،‌ تربیت آدم‌های «همه‌چیز دان هیچ‌چیز ندان» است. همین‌طور ‌ترویج «سواد شوفری»!

شاید یکی از تلخ‌ترین و مشمئزکننده‌ترین تجربیاتی که بسیاری از ما شاهد آن بوده‌ایم، مواجهه با چنین افرادی است. ذهن‌هایشان مملو از اطلاعات سطحی و ناقص در همه زمینه‌هاست. از علم سیاست و اقتصاد بگیر تا تاریخ و جغرافیا و حتی زیست‌شناسی و پزشکی. راجع به همه‌چیز اظهارنظر می‌کنند. ریشه «عدم توسعه‌یافتگی» یک کشور را برایت در کسری از ثانیه یافته و بلافاصله راه‌حلی نیز برای آن ارائه می‌دهد در حالی که چیزی نزدیک به ۳۰۰ سال است که بزرگ‌ترین اندیشمندان حوزه «اقتصاد و توسعه» به‌دنبال این ریشه‌ها هستند و در این زمینه شاید صدها نظریه و کتاب نوشته‌اند و با این حال هنوز مدعی نیستند، راه‌حلی که ارائه کرده‌اند، بتواند صددرصد راهگشا باشد.

ذهن‌های مسخ‌شده، رسوب‌یافته و شکل‌گرفته‌ای که دیگر نمی‌توانند حتی فکر کند. فضای مجازی به‌جایشان فکر می‌کند، به‌جایشان تحلیل می‌کند، به‌جایشان تصمیم می‌گیرد، به‌جایشان رای می‌دهد، به‌جایشان خرید می‌کند و به‌جایشان راه‌حل ارائه می‌دهد و این در حالی است که او فکر می‌کند، خودش در حال انجام این کارهاست. بدیهی‌ترین مسائل را «کج» می‌فهمد و ساده‌ترین امور را بد!

۳- راه‌حل چیست؟ آیا باید مثل جنبش‌های مخالفان علم (Ant iscience Movement)، استفاده از علم و تکنولوژی‌های اینچنینی را تعطیل کرد؟ پاسخ روشن است: خیر. امروزه بدون علم و تکنولوژی زندگی ممکن نیست.

اندیشمندان این حوزه، همواره تلاش کرده‌اند در کنار تولید این علوم با نوشتن قوانین و راه‌حل‌هایی، از میزان خسارات آن بکاهند. در حوزه تکنولوژی رسانه نیز همین‌طور است. همین چند روز پیش اینستاگرام یکی از مطالبم را با این توضیح که «این مطلب با قوانین ما همخوانی نداشت» حذف کرد. این یعنی، فضای مجازی مثل فضای غیرمجازی، یله و رها نیست.

وقتی صاحبان ارزش‌هایی مثل«آزادی بیان» برای مشخص شدن اندازه همین بیان، قانون وضع می‌کنند و در صورت نقض این قانون، ضمن حذف یا سانسور مطلب، متخلف را با جریمه‌های سنگین، نقره‌داغ می‌کنند، یعنی نگران معضلاتی هستند که در کنار خلق یک تکنولوژی، به آن فکر کرده و آن را پیش‌بینی کرده‌اند. رجوع کنید به قوانین «هادویی» و «لوپسی» در فرانسه مصوب سال ۲۰۰۹ یا جریمه سنگینی که فیس‌بوک اخیرا به‌خاطر نقض همین قوانین فضای مجازی متحمل شد. فیس‌بوک به‌دلیل تخطی از یکی از این قوانین مجبور شد به‌عنوان جریمه در یک پرونده قضایی، به بیش از یک میلیون شهروند ایالت ایلینوی آمریکا، هر نفر ۳۹۷ دلار خسارت پرداخت کند!

۴- نتیجه فقدان چنین قوانینی چیست؟ نتیجه این می‌شود که یک رسانه صرفا با انگیزه جذب مخاطب تصاویر مردی را نشان می‌دهد که سر بریده زنش را به دست گرفته و در خیابان‌ها می‌چرخاند! وقتی هم اعتراض می‌کنی می‌شنوی: آزادی بیان چه می‌شود؟! آیا روی نقشه جغرافیایی جهان جایی را سراغ دارید که استفاده از چنین تکنولوژی‌های نوینی بدون هیچ قانون و مدیریتی، این‌طور یله و رها رواج داشته باشد؟ بنده یک مورد سراغ دارم: ایران! به جرأت می‌توان گفت ایران جزو آن معدود کشورهایی است که از این تکنولوژی پُرفایده و ضروری شاید حتی بیش از هر کشور دیگری استفاده می‌کند اما کمترین مدیریت روی آن وجود دارد. نه اینکه قانون نوشته نشده باشد نه، قوانینی هست اما در اجرای همان قوانین نصفه و نیمه تعلل می‌شود. با استفاده از همین فضای رها شده، مانع از سروسامان یافتن فضای مجازی و رسانه می‌شوند!

۵- آقای سید ابراهیم رئیسی حدود ۹ ماه است وسط چنین فضای رسانه‌ای رهاشده‌ای در حال اداره امور کشور است و عملاً (نه در حرف) نشان داده می‌شود طی ۸ ماه به اندازه ۸ سال برخی از این مدعیان کار کرد.

اما طرفداران «فضای رسانه‌ای بی‌در و پیکر» با استفاده از همین «فضای بی‌در و پیکر»، سیاه را سفید، خوب را بد، باسواد را بی‌سواد و تلخ را شیرین نشان می‌دهند. چگونه؟ بخوانید.

تحت پوشش بیمه خدمات درمانی قرار دادن چند میلیون نفر از اقشار محروم کشور به‌صورت رایگان را که حقیقتا کار بزرگی است، «سانسور» می‌کنند.

افزایش فروش نفت به روزی حدود یک و نیم میلیون بشکه، آن هم بدون برجام یا اف‌ای‌تی‌اف را «لطف آمریکا» به ایران جا می‌زنند. افزایش روابط تجاری با تقریبا تمام ۱۵ کشور همسایه را هم به «لطف آمریکا به ایران» گره زدند. عضویت در سازمان شانگ‌های را که بیش از دو دهه، دولت‌ها برای رسیدن به این نقطه تلاش بی‌نتیجه کرده بودند را، «به نتیجه رسیدن تلاش‌های دولت‌های قبل» تفسیر می‌کنند. طرح جهش مسکن برای ساخت ۴ میلیون مسکن در ۴ سال را «بی‌فایده» می‌نامند. طرح لازم و ضروری اصلاح اقتصادی که هیچ کارشناسی، تأکید می‌شود هیچ کارشناسی با نفسِ این کار مخالفتی ندارد را با جمله «بدون احیای برجام بی‌فایده است» به لجن می‌کشند و سرود زیبا و محبوب «سلام فرمانده» را هم همنوا با دشمن، «ترویج خشونت» دانسته و انتشار آن را «غیرمجاز» می‌دانند. چه کسانی؟

همان‌هایی که برای جمع کردن فالوور، انتشار تصاویر سربریده یک زن در دستان شوهر قاتلش را «مجاز» می‌دانند! داشتن و طرفداری کردن از چنین فضایی به قول رهبر انقلاب، هیچ افتخاری ندارد: «همه‌ کشورهای دنیا، برفضای مجازی اِعمال مدیریت می‌کنند اما در کشور ما، برخی به رها بودن فضای مجازی افتخار می‌کنند در حالی ‌که این شیوه به هیچ ‌وجه افتخار ندارد.»

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: