به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدی از نگرانی برای تحریف امام خمینی نوشته است. در این یادداشت آمده: «در ایران نیز همه نیروها از مذهبی و غیرمذهبی، از لیبرال تا کمونیست همه و همه در انقلاب حضور داشتند، در حالی که به لحاظ محتوایی در تقابل با یکدیگر بودند کسی هم به آنان نگفت که حق شرکت در فرایند انقلاب را ندارند. پس بنیان انقلابی بودن، التزام به این اصل یعنی حاکمیت بدون استثنای مردم است. از این مرحله به بعد، هر کسی میتواند محتوای مورد نظر خود را با رعایت این اصل تبلیغ کند و پیش ببرد. هر رفتاری جز این ضدانقلابی است. آنان که اصل حاکمیت بدون قید و شرط ملت را نادیده میگیرند و به جای آن، الزام به غلبه محتوای موردنظر خود را مینشانند، در واقع ضدانقلابی هستند که پوشش انقلابی دارند.»
جمله آخر این عبارات جالب توجه است؛ او نمیگوید «.. ضدانقلاب هستند، گرچه پوشش انقلابی داشته باشند»، بلکه میگوید «ضدانقلابی هستند که پوشش انقلابی دارند» یعنی مشخصاً انقلابیها را کسانی میداند که اصل حاکمیت بدون قید و شرط ملت را نادیده میگیرند. در حالی که از قضا، جریانی که عباس عبدی و روزنامه اعتماد به آن تعلق دارند، سالهاست از حاکمیت ملت عبور کردهاند و منویات خود و غربیها را دنبال میکنند و در عمل هر کسی را که چنین نیست، اصلاً مردم و ملت به حساب نمیآورند. در سال ۸۸ مقابل رأی ملت ایستادند و آشوبهای خیابانی را رقم زدند، اکنون هم تن به انتخاب رئیسجمهور جدید نمیدهند، گردهماییهایی از مردم را که مطابق میلشان نیست، تخطئه میکنند و... یا حتی مردمی را که میلیونی برای تشییع حاج قاسم آمدند، اصلاً مردم حساب نکردند!
اما نکته اصلی که یادداشت مذکور آن را سانسور کرده، این است که انقلاب سال ۵۷ فقط یک انقلاب نبود، یک انقلاب بر محور دین اسلام بوده است. برای همین است که پس از انقلاب هم نظام پیشنهادی امام خمینی به عنوان یک مقام دینی که رهبر انقلاب قرار گرفته، یعنی «جمهوری اسلامی» توسط «مردم» انتخاب میشود.
در ادامه یادداشت مذکور آمده: «این اقدام ضدانقلابی از خلال تحریف دیدگاه امام انجام شده است. با تفاسیر عجیب و غریب، کوشیدند که رأی ملت را در نظر ایشان فرعی و غیرمهم و غیراصیل و حتی بیاثر جلوه دهند، در حالی که با هیچ ترفندی نمیتوان چنین برداشتی را به مواضع امام قالب کرد. پژوهشی که درباره تحلیل محتوای کلمات امام از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۶۸ انجام دادم، نشان داد، کلمهای که بیشترین کاربرد را در همه مطالب ایشان اعم از سخنرانی یا نامه و اطلاعیه یا گفتگو دارد، کلمه مردم و مترادفات آن است.»
به نظر میرسد نویسنده از مغالطه پهلوان پنبه استفاده کرده است و گروهی و حرفی را رد میکند که معلوم نیست کیستند و دقیقاً چه گفتهاند! خودش ابهامی ساخته تا بتواند ردش کند!
و بعد مینویسد: «پس انقلابی بودن وجه ممیزه یک ایرانی یا مسلمان از دیگری نیست، بلکه وجه ممیزه نسبت به حق حاکمیت ملت است و همه افراد با هر گرایش فکری و سیاسی و مذهبی و غیرمذهبی میتوانند مشمول این صفت شوند، مشروط بر اینکه همواره بر این حق مردم در تعیین سرنوشت خود پایبند باشند... مواضع امام نیز در این مورد روشن است و قابل تحریف نیست... به نظرم ایجاد جنجال میان سخنان آقای حسن خمینی نیز بیش از آنکه با هدف تخریب او باشد، معطوف به حاشیه راندن همین رویکرد مرحوم امام است.»
او این همه را نوشته، تا بگوید تخریبکنندگان حسن خمینی قصدشان تخریب امام است! بر هم زدن یک سخنرانی طبعاً کار نادرست و مذمومی است، اما آیا مخالفت با یک فرد یعنی مخالفت با امام؟ و بعد همه اینها را از اهمیت امام به مردم نتیجه گرفته است؟ یعنی اگر تعداد اخلالگران سخنرانی حسن خمینی اکثریت شود و اخلالگران مردم نام بگیرند، دیگر مشکل حل است و اخلال اشکالی ندارد و مخالف حسن خمینی مخالف امام خمینی نیست؟! پایه استدلال یادداشت همین قدر سست است!
نکته بامزه دلنگرانی اصلاحطلبان برای تحریف امام است. مگر در دوره اصلاحات، رسانهها و تحلیلگران اصلاحطلب نگفته بودند امام به موزه تاریخ پیوسته است، حالا نگران امام شدند؟! «نه غزه نه لبنان»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «جمهوری ایرانی» تحریف امام نبود؟
منبع: روزنامه جوان