رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-سید جواد طباطبایی: من از سالهای پیش بارها گفته بودم که محاصرۀ ایران در حال کامل شدن است و با ادامۀ تحولات در منطقه ایران در درون مرزهای خود محصور و به تدریج خفه خواهد شد. با برآمدن دوبارۀ طالبان در افغانستان، دوستیهای جدید جمهوری علیف برای کشاندن قدرتهای خارجی به منطقه و جاهطلبیهای سلطان عثمانی، اتفاقی که من به آن هشدار داده بودم در حال افتادن است. آنچه در این میان برای نیروهای ملّی ایران جالب توجه است همانا بیخبری مسئولان به ظاهر بلندپایۀ ایران است که، آنگاه که از پیکار جناحی بر سر منافع خصوصی دو گروه «خودی» فارغ میشوند، کبکوار سر در زیر برفِ بیاعتنایی نسبت به منافع ملّی میکنند و در خواب نوشین وحدت امّت اسلامی میروند. با اتفاقهایی که در منطقه در حال افتادن است، و قرینههای بسیاری که دلیل بر این است که ادامۀ این تحولات به ضرر ایران خواهد بود، جای آن دارد که سادهلوحان سیاستندانی که در شب کودتای ناموفق علیه اردوغان «نخوابیدند» شبهای بسیاری را بیدار بمانند و برای کودتایی موفق برای بر کنار کردن سلطان عثمانی به دعایی نومیدوار دست طلب به سوی خدا دراز کنند.
پیشتر گفته بودم که حکمرانی، در دوران جدید، در یک کشور تاریخی مانند ایران به فهم مقدماتی نیاز دارد و نخستین آنها نیز این است که همۀ حکومتهای کنونی دولتهای ملّی هستند. این دولتهای ملّی منافعی دارند که مسئولان حکومتی باید نماینده و مدافعان آن باشند. این نمایندگی و تأمین منافع ملّی نیازمند یک استراتژی است تا بتوان از آن منافع به بهترین وجهی دفاع کرد. همۀ مفاهیمی که یک کشور برای حکمرانی معقول نیاز دارد، مانند دولت ملّی، منافع ملّی، استراتژی، و اینکه دولت یا ملّی است یا دولت نیست، مفاهیمی هستند که، به قول یکی از معاونان رئیس جمهور، مسئولان ج.ا. با آنها «مشکل دارند». نیازی به پرسیدن نیست که چرا آقایان «مشکل دارند»، چون الانسانُ عدوٌ لما یَجهَل! دلیل چنین ادعاهایی جهل است؛ آقایان نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند. در نظام ایدئولوژیکی مسئولان کشور، که عالیترین نمونۀ مُدوَّن آن تُرهات آل احمد و شریعتی است، و مجموع آنها در بهترین حالت با سفاهت و جهل مرکب پهلو میزند، جایی برای واقعیتها و مفاهیم جدید وجود ندارد. اساسیترین مفهومی که شاید اندک صبغۀ «سیاسی» دارد همان «امّت» است که هیچ دو مسلمانی نمیتواند توافقی دربارۀ مضمون آن داشته باشد. با ظهور ملّتها و دولتهای ملّی مفهوم امّت برای همیشه مضمون دوران پیش از مدرن آن را برای همیشه از دست داده است. از اینرو، با آغاز دوران جدید، هر اتفاقی در میان گروههایی از امّت سابق، که آگاهانه یا ناآگاهانه به «ملّت» تبدیل شدهاند، در محدودۀ مناسبات میان دولتها خواهد بود، چنانکه دشمنی دیرپای الجزایر با مراکش، سلطنت مراکش با جمهوری عربی صحرا، سوریۀ حافظ و بشار اسد با عراق صدام حسین، که همه به امّت اسلامی و الشعب العربی تعلّق دارند دشمنیهای میان دولتهای «ملّی» است.
نخستین اصل در سیاست دوران جدید فهم این نکتۀ بنیادین در سیاست است که امّت، اگر نخواهد «جامعۀ بیطبقۀ» مارکس در روایت «توحیدی» شریعتیـ بنیصدر باشد، که در صورت تحقّق فاجعهای خواهد بود، وجود خارجی ندارد و شعاری بیش نیست، و بدیهی است که بر مبنای واقعیتی شعاری جز سیاست شعاری نمیتوان تدوین کرد. اینکه از مدعیان امّتمدار در سیاست جز شعار صادر نمیشود که آن هم جز از تار خیالبافی و پود توهّمات تنیده نشده جز این نیست. نظریهها یا مبتنی بر واقعیتها هستند یا توهّمات، و آنکه بخواهد با نظریهای مبتنی بر توهّم در دنیای واقعی عمل کند، تردیدی نیست که بر او خواهد رسید که بر آن چوبان خیالباف و کوزۀ روغن او رسید. با شکستهایی که ج.ا. در همۀ عرصههای سیاست داخلی و خارجی مُتحمِّل شده جای آن دارد که با واقعیتهای رابطۀ نیروها در داخل و منطقه برگردیم و به مسئولانی که با مناسبات دوران جدید و اصل تجدد «مسئله دارند» یادآور شویم که شکست پیروزمندانه در همۀ عرصهها افتخار نیست و وضع کنونی مسئولان در قبال مشکلات داخلی و خارجی کشور همانا وضع شخص گرفتار در باتلاق را دارد که هرچه بیشتر دست و پا بزنند بیشتر در آن فروخواهد رفت.
در قلمرو سیاست داخلی، اینکه در کشوری ثروتمند مردم آن نان قسطی بخرند، و بسیاری از شهروندان جلوی دوربین آشکارا بگویند که ماههاست نتوانستهاند گوشت بخرند، از معجزات «پیاده شدن اسلام ناب» است که پس از چهل سال هیچ دو نفری در فهم آن توافق ندارند. بدیهی است که خطا و اشتباه امری انسانی است، چنانکه همۀ دولتمردان همۀ کشورهای دنیا مرتکب خطاهایی میشوند، اما به آن افتخار نمیکنند و چهار دهه وعدۀ سرخرمن نمیدهند که منتظر باشید درست خواهد شد؛ خطاها را اصلاح میکنند!
در سیاست خارجی، در چهار دهۀ گذشته، ایران از کشوری مقتدر، دستکم، در منطقه، به کشوری توـ سریـ خور تبدیل شده تا جایی که حتیٰ فرمانروای مستبد کشوری جعلی و تازه به دوران رسیده مانند علیف برای ایران شاخ و شانه میکشد و وزارت امور خارجه را بازی میدهد. «اقتدار» ادعایی، و سیاست مبتنی بر «عزت» مسئولان کشور همین قدر تحقّق خارجی پیدا کرده که طالبان سیل مهاجران را به طرف کشور روانه کنند، اما شیرهای آب سهم ایران را ببندند. آیا دولت فکر کرده است که در میان صدها هزار افغان، که بخشی از آنها همزبان و همفرهنگ ما هستند، در چه مقیاسی از انواع اقوام تروریست وارد کشور شده و در آن جا خوش میکنند تا روزی در خدمت مطامع طالبان، ارودغان و علیف، یا حتیٰ گروههای آدمکش دولت اسلامی شام و عراق، قرار گیرند؟ زمانی که دولت اسلامی شام و عراق در منطقه و در همسایگی ایران قدرت گرفت، من گفته بودم که شعار دفاع از تهران در سوریه بیمعناست و ممکن نیست داعش بتواند در داخل ایران عملیاتی انجام دهد. استدلال من مبتنی بر این واقعیت بود که ترور خارجی در یک کشور مستلزم داشتن پایگاهی در داخل است و این امکان در ایران وجود ندارد. تروریست، در اروپا و کشورهای منطقه، پایگاههایی در داخل دارند و از آن طریق عملیات خود را پیش میبرند. اشتباه کشورهای اروپایی این بود که نفهمیده بودند که با وارد شدن بیرویّۀ مهاجران از کشورهای اسلامی چه لانۀ زنبورهایی را به دست خود ایجاد میکنند. امروز میگویم اگر مهاجران افغان غربالگری نشوند این خطر وجود دارد که گروههایی از مهاجرانی که طالبان گزینش و وارد کشور کردهاند بتوانند هستههایی برای پشتیبانی از ترورهای خارجی ایجاد کنند و در آینده شاهد بیثباتی در کشور باشیم که تنها میتواند آب آسیاب ائتلاف تورکیـ نوعثمانی بریزد. ما در قبال آن افغانهایی که همزبان و همفرهنگ ما هستند مسئولیت اخلاقی داریم. در حدود امکانات کشور، باید آنها را با احترام بپذیریم، اما در ازبکستان بزرگ اردوغان جا برای ترکتباران طالبان زیاد است.
مسئولان ایران حق ندارند منافع ملّی دراز مدت ایران را با توهّمهای امّتی خود سودا کنند. وزارت امور خارجه و مسئولان آن شاید مؤمنان خوبی باشند، اما تصور درستی از سرشت دولتـ ملّت، که با آن «مشکل دارند»، و منافع آن ندارند. اینکه امیر فلان شیخنشین، و حتیٰ فلان مسئول عراقی که پا در هواترین کشور منطقه است، به خود اجازه میدهد میانجی ایران در مناسبات جهانی باشد به معنای این است دانشگاه امام صادق دعای کمیلخوانهای خوبی تربیت کرده، اما تا کنون دیپلماتی از آن بیرون نیامده است که بتواند چهار جملۀ انگلیسی بلغور کند. پیشتر، در ماجرای مقتدرانۀ گروگانگیری و قرارداد الجزیره، با یاریهای بیدریغ دستگاه دیپلماسی الجزیره، که تا جایی من میدانم از دیپلماسی ما عقبماندهتر است، کلاه گشادی سر ملّت رفت و میلیاردها دلار از ثروت ملّی به جیب آمریکای جهانخوار رفت، که نمونهای از دیپلماسی مقتدرانه و عزتمند ما بود! و البته افتادن در دام ماجراجویی چهار پنج جوان پرودۀ مجاهدین و شرکا که گمان میکردند به همین آسانیها میتوان «معادلات جهانی را بر هم زد».
باری، در شرایطی چنین وخیم که دولت یک دست حتیٰ توان تهیه و توزیع نان و ماست مردم را ندارد، یک نکتۀ دیگر را بر آنچه آمد اضافه میکنم و در فرصت دیگری آن را باز خواهم کرد : حفرههای استراتژیکی بسیاری در پشت مرزهای کشور باز شده است؛ اگر تحلیلگران ما اینان باشند که تاکنون بودهاند این امکان وجود دارد که این حفرهها همان باتلاقهایی باشند که هیچ نظام سیاسی نمیتواند از آن بیرون بیاید. روی سخن من با مردم ایران است تا آگاه باشند که بر اثر بیتوجهیهای مسئولانی که پس از چهار دهه هنوز نمیدانند کجا حکومت میکنند چه خطراتی کشور را تهدید میکند.
سیاست خارجی هر کشوری ادامۀ سیاست داخلی آن است و هر نظامی نیز نخست از درون شکست میخورد. نظام، تحت رهبری ریاست جمهوری که زبان ملّی را درست حرف نمیزند، و وزیرانی بدتر از او، از درون شکست خورده است. این درجه از اقتدار، که حکومتی بتواند همۀ یک ملّت را علیه خود بسیج کند، و تنها «تدبیری» که در آستین دارد جز سرکوب مردم گرسنه نباشد، نمونهای بیسابقه در حکمرانی است. از چنین شکستی بعید است که مسئولان بتوانند جان سالم به در ببرند. ادامۀ ماجراجوییهای کنونی در جبهۀ مقاومت هم تنها میتواند وضع را در داخل و در خط مقدم آن جبهه بدتر کنند، چنانکه انتخابات اخیر لبنان نشان داد. نخستین مسئولیت هر نظامی اصلاح حال مردم کشوری است که بر آن فرمان میراند و در صورتی که در داخل شکست بخورد هیچ پیروزی – که در مورد ایران خیالی بیش نیست – نخواهد توانست گرهی از کار فروبستۀ چنین نظامی باز کند. خاستگاه اقتدار حکومت دوستی مردم آن است و با این درجه از نفرت که مردم از مسئولان پیدا کردهاند جز ذلّت برای آنان فراهم نخواهد آمد. سرکوب مردم حکومت نیست، عرضه کردن برهانی بر ناتوانی حاکمان است!