رسانه بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه – محمد جواد نجفی: موریارتی شرلوک هلمز یک اصطلاح جالب داشت، میگفت «جدید همیشه بهتره». آثار هنری درمورد امام رضا، مشهد و حرم امنش کم نداریم و همه با چندتا تا از آنها خاطره داریم؛ نقاشی ضامن آهو استاد فرشچیان، فیلم سینمایی هر شب تنهایی رسول صدر عاملی، حتی ترک موسیقی تاجیکی شاه پناهم بده از دولتمند خلف و ..... اما راه دوری نمیرود اگر چند خطی به معرفی جدیدترین اثر ساخته شده با موضوع خراسان و فراتر از آن، امام هشتم، بپردازیم. حالا نه اینکه همیشه خدا «جدید بهتر باشد»، اما این فیلم هم مناسبتی است، هم ملی است و هم مورد نیاز امروز ماست.
روایت یک بازگشت
«بدون قرار قبلی» فیلمی است به کارگردانی بهروز شعیبی که اگر کارگردانیاش را در فیلم دهلیز و سریال پردهنشینش ندیده باشید، حتما بازی او در سینمایی طلا و مس را به خاطر دارید. کارگردان بازیگری که حالا بعد از بیست سال خاک صحنه خوردن، خودش میگوید تازه میشود گفت کارگردان شدم. اینجا میشود با او موافق بود.
فیلم، قصه یاسمین پزشک ایرانی مقیم آلمان است که بعد از سی سال، برای فوت پدرش به ایران برمیگردد. فیلمی که در جشنواره فجر چهلم حضور داشته و برنده سیمرغ صداگذاری و نگاه ملی شده و تقدیرنامه عالی کمیسیون ملی یونسکو – ایران را کسب کرده است.
«بدون قرار قبلی»، داستان بازگشت است، داستان تقابل درونی نژاد باد و خاک. داستان تلاش برای حال خوب و این دو جمله آخر مضمون دیالوگهایی از فیلم هم هست.
در رفت و آمد فرهنگ و هویت
داستان زندگی نو که اتفاقا با مرگ آغاز میشود و با قبر ادامه مییابد. داستان عشقی که حتی اگر با آن بیگانه باشیم ، دوباره و دوباره هم جذبش میشویم و بهترینها را برای ما میسازد و تقدیرمان را رقم میزند. داستان مام وطن، مرگ پدر و دلهای گره خورده تمام ایران به خورشید مشهد.
فیلم، ملی است و سعی دارد گوشه ای از ایران ، خراسان بزرگ با تمام تاریخش در معماری و موسیقی و هنر را نمایش دهد . با این حال پیوند با امام رضا و حرم را هم به خوبی ترسیم میکند . خواستم بنویسم همه چیز خراسان را داشت اما فردوسی نداشت اما دیدم تمام فیلم به زبان فارسی است و شفیعی کدکنی را هم آورده. به قول یونس شکر خواه، فیلم بین فرهنگ و هویت در رفت و آمد است و چه توصیفی از این بهتر. ایران فرهنگی که عاشقانه از هنرش برای دینش استفاده میکند.
کارگردان هوشمندانه بازیگر ها را وادار به بازی کردن احساس عمیق به حرم و گنبد و بارگاه نمیکند، احساسی که برای هر کدام ما شخصی و خصوصی است. اجازه میدهد برای خود ما بماند و آن را به تصویر نمیکشد. میگویم هوشمندانه چون خوب از کار درآوردن این احساس بسیار سخت است و بعد از نمادین شدن و به بازی درآمدن اتفاقا دیگر آن خصوصی بودن را ندارد. پس شعیبی دوربینی دارد که پیرنگ زیارت را با تجربیات مخاطب میسازد و محدود به زاویه دید هیچ یک از شخصیت ها نیست. دوربینی که شاید جاهای دیگر لب مرز توریستی شدن میایستد اما در حرم ادب میکند. نه گرفتار فانتزیهای اضافی و بازی های تصویر هوایی و چشم خدایی میشود و نه در کلیشه پرنده حرم میافتد اما همچنان روح ما را به پرواز در میآورد و مثل کبوتران حرم، پرندهای میشود و در اتمسفر حرم ما را به پرواز دعوت میکند با اینکه هنوز روی زمین است.
این فیلم ارتباطی است. یعنی با علوم ارتباطات اجتماعی درگیر است. این ارتباطی بودن هم دلیل مضاعفی بر نمایش تاریخ و هویت ایرانی بود که در دریافت نشان از یونسکو تاثیر داشت. در این سالها که سوشال مدیا جزیی از زندگی روزمره شده، کارگردان ها و نویسندگان هم سعی کردند به بازنمایی ارتباطات انتقالی در فیلم ها بپردازند اما کمتر فیلمی بوده که بتواند از این ارتباطات مجازی، چت و دایرکت و پیام صوتی در راستا و پیشبرد فیلمنامه استفاده کند و اتفاقا تعلیق بسازد و گره گشایی داشته باشد.
اینکه میشود حالا به شعیبی گفت کارگردان، بیشتر از ادب دوربین در حرم و استفاده بهینه از عناصر داستان است. حتی بالاتر از اینکه شعیبی جامعهاش را فهمیده، آسیب شناسی کرده ، حتی راه حل معرفت شناختی ارائه داده. قبر و هتل در حال ساخت و مهندس معمار همگی حرف هایی دارند که در این متن نیست.
اما کارگردان آن کسی است که تمام اجزای فیلم را در کنار هم قرار میدهد و یک کل منسجم میسازد. در ایران امروز که به تصویر درآوردن یک کل منسجم از ما سخت شده، برخی هنوز دنبال انتقام شکست انتخابات نود و شش از سلبریتی ها هستند و صنعت پر سود اپوزسیون خارجی هم به دنبال هل دادن بازیگران و کارگردان ها به سمت رادیکالیسم است تا در جامعه دو قطبی شده دیگر هیچ راهی برای گفت و گو و همکاری باقی نماند. اینجا شعیبی مستند ساز قالیباف در دو دوره انتخابات، از الهام کردا و پگاه آهنگرانی با سابقه سیاسی بنفش و سبز در گروه بازیگرانش استفاده کرده و با کمک آنها ایران را نشان داده؛ نمایش هویت و فهم اشتراکات ملی در فیلم بدون قرار قبلی که حاصل همکاری عقاید سیاسی مخالف و متضاد است. بلوغ کارگردانی که در ملی شدن حاصل شد و در شناخت موقعیت زمانی ، هویت ، تاریخ و جغرافیا بدست آمد. در همکاری و ساختن فردا و حال خوب با نفروختن؛ با ماندن.
| انتهای پیام |