به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، تسنیم نوشت: ارغوان! شاخهی همخونِ جدا ماندهی من/ آسمانِ تو چه رنگ است امروز؟ آفتابیست هوا؟ یا گرفتهست هنوز؟
اشعار فوق قسمتی از سرودههای شعر "ارغوان" توسط هوشنگ ابتهاج در وصف دلدادگی خود به درختی در حیاط خانهای است که خاطراتش را با آن گره زده است.
بهگفته ابتهاج، زمانی که وی خانه را خریده درخت ظاهراً خشکیدهای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد دادهاند که درخت را قطع کند؛ ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته است. ابتهاج خاطرهای را نقل کرده است که در زمان فروش خانه، به دلیل مهاجرت از ایران، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده است، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده است.
امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به «ه. ا. سایه» متولد ششم اسفندماه 1306 در شهر رشت است که وصیت کرده بود بعد از مرگ، پیکرشان زیر درخت ارغوان به خاک سپرده شود. این شاعر فرزانه 19 مرداد 1401 در سن 94 سالگی در شهر کلن آلمان به علت نارسایی کلیه درگذشت. وی در کتاب خاطرات "پیر پرنیاناندیش" از عشق خود به این درخت نوشته است.
در سال 2012 میلادی پیش از آنکه ابتهاج شعر ارغوان را در دانشگاه "یوسیالای" بخواند، درباره این درخت گفته بود که همزمان با فرزندانش رشد کرده و تأثیر شگرفی بر او گذارده است. وی گفته بود همه سالهایی که در خانه خود نبود، یاد این درخت برای نشانه همه چیز بود؛ از دوست و آشنا تا باورها و عقاید. ابتهاج این درخت ارغوان را یکی از اعضای خانوادهاش میدانست.
"خانه ارغوان" منزل شخصی هوشنگ ابتهاج در تهران است که تا سال 1364 و پیش از مهاجرت به آلمان در آن زندگی میکرد.
این خانه مربوط به اوایل دوره پهلوی دوم است و در تهران، خیابان فردوسی، خیابان شهید تقوی (کوشک)، کوچه شهید انوشیروانی، پلاک 22 واقع شده و این اثر نه به نام هوشنگ ابتهاج، بلکه به خاطر درخت ارغوان که انگیزه سرایش شعر «ارغوان» بود، در تاریخ 26 آبان 1387 با شماره ثبت 23878 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است در حقیقت ثبت خانه ارغوان در لیست سازمان میراث فرهنگی به دلیل وجود درخت ارغوانی است که هوشنگ ابتهاج، شعر معروف «ارغوان» خود را برای آن گفتهاست.
هرچند که روایاتی متعددی از خانه هوشنگ ابتهاج نگاشته است اما مفصلترین شرح درباره آن آمده است: "زمین خانه بخشی از املاک سیروس فرمانفرمائیان بود که پس از مدتی آن را به منوچهر هرمز قراگوزلو فروخت و توسط او بعدها به رهن بانک پارس درآمد. بانک در جریان واگذاری املاک وثیقهای خود این خانه را در سال 1343 به احمدعلی ابتهاج واگذار کرد. او نیز دفتر مرکزی کارخانه سیمان تهران را در آن ساخت. هوشنگ ابتهاج به دعوت عموی خود مدتی در شرکت سیمان تهران مسؤول حسابداری بود، برای مدتی نیز سمت مدیرکل شرکت را برعهده داشت. در همین زمان بود که در بخشی از محوطه شرکت، خانهای بنا کرد تا به همراه همسر و فرزندانش در آن زندگی کند. خانه بر اساس طرحی از مهندس ابتکار ساخته شد. او شوهر عمه ابتهاج بود و به همین سبب شاعر این امکان را پیدا کرد تا در تمام مراحل ساخت خانه نظارت مستقیم داشته باشد. بهویژه که همزمان با ساخت ابتهاج خانواده خود را به آنجا منتقل کرد و به همراه آنها در همان خانه نیمهساز سکونت کرد".
خانه ابتهاج خانهای دو طبقه با آجرهای قرمزرنگ است، زمانی محفل شاعران بود، اما اکنون تبدیل به دفتر یک شرکت سیمانی شده است.
هرچند که هماکنون مصادف با غروب این شاعر فرزانه یادبودی در کنار درخت ارغوانیش که نمادی از شعر ابتهاج است برپا شده تا بازدیدکنندگان به این شاعر نامدار ادای احترام کنند، اما هیچ موزه و بنیاد شعری همنام سایه در آن بنا نشده است.
گفتنی است خانهای موسوم به خانه مادری هوشنگ ابتهاج در رشت وجود داشت که تا سن 19 سالگی در آن سکنی داشت و قرار بود تبدیل به موزه و «بنیاد شعر و غزل سایه» شود، اما یک روز جمعه در فروردین سال 1398 برای همیشه ویران شد.
هرچند که در سال 1396 ا اداره کل میراث فرهنگی گیلان وعده داده بود که خانه مادری هوشنگ ابتهاج به ثبت ملی برسد، اما در آبان ماه همان سال، سازمان میراث فرهنگی وقت عدم تکمیل مدارک و اسناد مورد نیاز جهت ثبت در فهرست میراث ملی را بهانهای برای ثبت نشدن آن خانه عنوان کرد و گفته بود دستکم به یک دستنوشته از آقای ابتهاج نیاز داریم تا تعلق این خانه به خانواده ابتهاج ثابت شود.
در همان اثنا شهرداری رشت مجوز تخریب خانه را به مالک داد؛ در حالی که سازمان میراث فرهنگی ضمن تعلل در تکمیل مدارک هیچگونه اهتمامی در راستای به ثبت رساندن خانه نکرد و هچنان وجود سند، عکس و دستنوشتهای از هوشنگ ابتهاج را که تایید کند او در این خانه زندگی میکرده است، بهانه کرد.
در نهایت مالک خانه نیز در یک روز تعطیل، جمعه 23 فروردین ماه 1398 بولدوزرها را به جان خانه مادری ابتهاج انداخت و یادگار کودکی «سایه» را برای همیشه نابود کرد.