پرونده تایلر رابینسون؛ شوک به جامعه محافظه کار

پرونده تایلر رابینسون؛ شوک به جامعه محافظه کار
بازداشت تایلر رابینسون پایان یک تعقیب و گریز بود، اما آغاز پرسش‌هایی است که مرز میان سیاست و خشونت را درهم می‌شکند.
نویسنده : فاطمه شیخلر
کد خبر : ۳۱۷۰۸

رابینسون در شهر سنت‌جورج، در جنوب غربی یوتا بزرگ شد؛ منطقه‌ای آرام در حومه شهری. والدینش، که جمهوری‌خواه  هستند، از سوی همسایگان به عنوان خانواده‌ای خوش‌برخورد توصیف می‌شوند.

تصاویر منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد خانواده در سفرها و فعالیت‌های خارج از خانه شرکت می‌کردند و حتی رابینسون و برادرانش گاهی با سلاح دیده می‌شدند. پدرش متیو، کسب‌وکاری در نصب کابینت و کانتر دارد و مادرش امبر، مددکار اجتماعی است. خانواده او مورمون و فعال در کلیسای محلی هستند.

یکی از همسایگان درباره او گفت: «او فردی کاملا عادی به نظر می‌رسید. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم چنین کاری از او سر بزند.»

رابینسون در سال ۲۰۲۱ از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد و همان سال بورسیه‌ای برای تحصیل در رشته مهندسی در دانشگاه ایالتی یوتا دریافت کرد. با این حال تنها یک ترم دوام آورد و پس از ترک دانشگاه، وارد کالج فنی دیکسی شد. او در زمان بازداشت دانشجوی سال سوم کارآموزی برق بود و از سال ۲۰۲۲ مجوز کارآموزی برق داشت.

افرادی که رابینسون را می‌شناختند، توصیف‌های متفاوتی از گرایش‌های سیاسی او دارند.

گرچه ثبت‌نام انتخاباتی او نشان می‌دهد هیچ وابستگی حزبی نداشته و در دو انتخابات عمومی اخیر رأی نداده، اما به گفته فرماندار اسپنسر کاکس، او در سال‌های اخیر «بیشتر سیاسی شده بود.»

یکی از اعضای خانواده او گفت: «چند شب پیش، سر شام، از آمدن چارلی کرک به دانشگاه یوتا صحبت می‌کردند و درباره اینکه چرا از او و دیدگاه‌هایش خوششان نمی‌آید بحث شد. او گفته بود کرک پر از نفرت است و نفرت می‌پراکند.»

یکی از همکارانش او را چنین توصیف کرد: «ساکت بود و حرف سیاسی نمی‌زد، مگر اینکه کسی موضوع را پیش می کشید. فقط می‌دانستم که از ترامپ و چارلی (کرک) خوشش نمی‌آید.» اما یکی از همکلاسی‌های دبیرستانی سابق گفت: «او و خانواده‌اش را می‌شناختم، در سال ۲۰۲۰ طرفدار پروپاقرص ترامپ بودند. وقتی این اتفاق افتاد، با خودم گفتم… نمی‌دانم چه چیزی تغییر کرده.»

همسایگان در سنت‌جورج نیز او را فردی «گوشه‌گیر» معرفی کردند که کمتر دیده می‌شد. یکی از آنان گفت: «هرگز فکر نمی‌کردم چنین کاری از او سر بزند. بازداشتش ما را شوکه کرده است.»

یکی از همسایگان در مجتمع آپارتمانی محل زندگی اخیر رابینسون به CNN گفت: «چند بار با او صحبت کرده بودم. فکر می‌کردم جمهوری‌خواه است، اما انگار اشتباه می‌کردم.» همسایه دیگری او را فردی «گوشه‌گیر» توصیف کرد که به ندرت بیرون دیده می‌شد.

پس از انتشار نخستین تصاویر دوربین‌های مداربسته، پدرش او را شناسایی و روبه‌رویش نشست: «تایلر، این تویی؟ این تصویر شبیه توست.»

تایلر ابتدا حاضر به تسلیم نبود و حتی تهدید به خودکشی کرد، اما سرانجام با وساطت یک کشیش جوانان و دوست خانوادگی، موافقت کرد که خود را تسلیم کند. مأموران فدرال اواخر پنجشنبه شب او را بازداشت و به زندان شهرستان یوتا منتقل کردند.

فرماندار کاکس در نشست خبری گفت: «می‌خواهم از خانواده تایلر رابینسون تشکر کنم که در این پرونده کار درست را انجام دادند و او را تحویل مقامات دادند.»

فرماندار یوتا گفت که مأموران شواهد فیزیکی مهمی به دست آورده‌اند. او توضیح داد: «محققان یک تفنگ گلنگدنی را که در حوله‌ای تیره پیچیده شده بود، کشف کردند. این تفنگ یک ماوزر مدل ۹۸ کالیبر ۳۰-۰۶ با دوربین روی آن بود. روی پوکه‌های کشف‌شده حکاکی‌هایی دیده شد.»

مقام‌های پلیس گفتند حکاکی‌های ضد فاشیستی روی پوکه‌های سلاح می‌تواند نشانه‌ای از انگیزه سیاسی باشد. یکی از گلوله‌ها با عبارت «هی فاشیست! بگیرش که اومد!» (!Hey fascist! Catch) مزین بود؛ عبارتی که فرماندار کاکس آن را «گویای همه‌چیز» دانست. یکی از اعضای خانواده رابینسون نیز به مأموران گفته بود که او در سال‌های اخیر سیاسی‌تر شده بود. محتوای پوکه‌ها ترکیبی از پیام‌های سیاسی، میم‌های اینترنتی و ارجاع به بازی‌های ویدئویی بود که نشان می‌داد رابینسون عمیقاً در دنیای آنلاین آمیخته به طنز و کنایه غرق بوده است.

رابینسون هنوز با بازرسان صحبت نکرده و همین موضوع کار مقامات را برای روشن کردن ریشه‌های این قتل دشوارتر کرده است. اواکنون بدون امکان آزادی با وثیقه بازداشت است. فرماندار یوتا پیش‌تر هشدار داده بود: «ما همه چیز را آماده کرده‌ایم تا بتوانیم مجازات اعدام را در این پرونده دنبال کنیم. و این کار انجام خواهد شد.»

خشونت اخیر تایلر رابینسون را نمی‌توان صرفاً به یک فرد خجالتی یا حتی به یک انگیزه سیاسی تقلیل داد؛ این خشونت، پژواکی از روان‌پریشی عمیق در درون جریان راست افراطی آمریکا است.

جریانی که سال‌ها بر پایه «دیگری‌سازی» و «نفرت‌پراکنی» زیسته، اکنون با بازگشت همین نفرت به درون خود مواجه شده است.

در منطق روانکاوانه، میل و نفرت چرخه‌ای بسته دارند؛ انرژی‌ای که به بیرون رانده می‌شود، دیر یا زود به درون بازمی‌گردد. درست همان‌طور که آمریکا در دهه ۸۰ میلادی با حمایت از مجاهدین افغان و تقویت القاعده، بذر خشونتی را کاشت که در ۱۱ سپتامبر به قلب نیویورک بازگشت، امروز نیز موج نفرت‌پراکنی و قطبی‌سازی که رسانه‌ها و رهبران راست علیه چپ‌ها و لیبرال‌ها سازماندهی کرده‌اند، حالا به شکلی وارونه به خود آن‌ها اصابت کرده است.

مرگ چارلی کرک فعال محافظه‌کار، به‌دست جوانی برخاسته از خانواده‌ای جمهوری‌خواه و مذهبی، نشان می‌دهد که مرزهای نمادین «ما» و «دیگران» آن‌قدرها هم پایدار نیستند.

 

| ارسال نظر