جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
تاملی بر نحوه مواجهه حاکمیت با پوشش زنان؛
برخورد حکومت در جایی که همراهی جامعه نباشد، سازنده جدالی سیاسی و تقابل با سیاست دینی در هجوم مشکلات اقتصادی و شبهات اعتقادی است.
کد خبر: ۱۴۲۹۲
۲۵ تير ۱۴۰۱ | ۱۸:۲۶
نویسنده : محمدجلیلی

رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه-محمدجلیلی: بعد از سال 1360 و با قانونی شدن حجاب اسلامی، تلاش شد تا جامعه از جنسی سازی روابط دور شده و «خصوصیت هویتی» افراد، جایگزین «جذابیت‌های جنسی» آنها شود. در آن دوره تمایل به قانونی کردن حجاب تغلیب داشت و مفاسد ناشی از ولنگاری پوشش و محدودیت‌های زیست دینی در جامعه سکولار برای مردم روشن بود. خصوصا که خاطره تلخ کشف حجاب زنان، کشتار پناهندگان مسجد گوهرشاد، فرنگی پوشی اجباری، قلع‌وقمع حسینیه‌ها و تعطیلی مراکز دینی در دیکتاتوری پهلوی اول با گسترش مشروب‌فروشی‌ها، فاحشه‌خانه‌ها، سینمای فیلم فارسی، تئاترهای نامتعارف و نمایشات مستهجن محافلی چون جشن هنر شیراز در عصر پهلوی دوم، در حافظه تاریخی مردم تازه بود. در آن دوره جز معدود افرادی که صرفاً به دلیل الزامات قانونی، بر تحفظ حجاب اسلامی تمکین داشتند، عمده مردم ایران از سالم‌سازی فضای جمعی با پوشش دینی استقبال می‌کردند.

بلاتنمکگمنتالبیسششسیبائو./.منتالبیس

پس از اتمام جنگ تحمیلی و ترورهای دهه 60 و برقراری امنیت عمومی و توسعه خدمات شهری و گسترش تهور سیاسی از ابتدای دهه هفتاد، به‌تدریج شبهات دینی و ترویج تلقی های ترمیدوری از انقلاب قوت یافت. همچنین مفهوم توجه به بدن پررنگ شد و ترجمه آثار در حوزه علوم‌انسانی، مطالعات فمینیستی، مطالبات جنسیتی، شبهات حقوقی زن در اسلام، تساهل اندیشی در ارزش‌ها و عرفی گرایی میان نسل‌های جوان، نقل کلاس‌های آکادمیک و پز محافل روشنفکری شد؛ بنابراین در استهلاک زمان و سوق به رفاه‌طلبی، التزام به پوشش اسلامی آسیب دید. البته ضعف عملکرد رسانه‌های داخلی، جذابیت فرمی کانال‌های ماهواره‎ای، پدیداری شبکه‌های اجتماعی و تأثیر محتوای غالب در فضای مجازی دخالت ملموسی در تشدید این وضع داشت و الگوسازی جهان غربی از طریق اهمیت بخشی به سلبریتی‌ها و ارزش‌دهی به آزادی و مد نیز نقش کاتالیزور را ایفا کرد. در همین اوضاع و احوال، رویکرد ضابطین سیاسی ـ اجتماعی حاکمیت، اتخاذ دو مواجهه متعارض بود: یکی پیگیری برخوردهای سلبی و دیگری اقناع ایجابی جامعه. گروهی با رویکرد توبیخی ـتحذیری، جمع‌آوری دیش‌های ماهواره‎ای، جرم‌انگاری بدحجابی و تمسک به گشت ارشاد درمان عارضه را دنبال کردند و در مقابل افرادی جامعه را به درون‌مایه فرهنگی و بافتار اعتقادی پوشش تذکر دادند که راه‌حل شان اصلاح آموزش و سیاست و دوری از حساسیت‌زایی حجاب بود. اما آنچه امروز در مواجهه با حجاب شاهدیم، تشدید چنددستگی در پوشش عمومی و سردرگمی چاره‌اندیشان نسبت به این پدیده است. در این رابطه تذکر به چند نکته ضروری به نظر می رسد.

یکم. فلسفه حجاب در هویت‌بخشی به شخصیت آدم‌ها، تذکر به استعدادهای فطری، تسهیل رشد نیازهای روحی و احترام به آزادی‌های معنوی انسان است. در این هدف مؤثرترین ابزار کنترل شهوت در خلال روابط اجتماعی، «حجاب» تعریف می‌شود. عنصری که به‌خودی‌خود می‌تواند تا حد زیادی سلامت اخلاقی، امنیت فردی و آرامش روانی زن و مرد را تضمین کرده، هزینه ارتباطات اجتماعی را کاهش و کیفیت خدمات عمومی را افزایش دهد.

 

دوم. منطق حجاب اسلامی امری قابل دفاع و در جهت تأمین نفع عمومی و آزادی‌های خصوصی است. در تاریخ بشر تعیین حد در پوشش همواره وجود داشته و اختلاف‌نظرها در ضابطه و معیار تعیین‌کننده حدود آن است. اینکه شاخص تعیین‌کننده بدن پوشی، عرف و قانون باشد یا شریعت الهی، محل نزاع اصلی است. جامعه مسلمان، امر خداوند را اولی بر عرف متغیر جوامع و قوانین دولت‌های جهانی می‌داند و تأکید دارد که «رنگ، جنس و شکل حجاب» امری عرفی است، اما آنچه مورد انتظار است، رعایت محدوده معین شرعی در پوشاندن بدن، همراه با رفتاری عفیفانه است.

 

سوم. حجاب موضوعی فرهنگی ـ اجتماعی است، هرچند مبارزه با آن منافع سیاسی ـ امنیتی ـ اقتصادی محسوسی برای کارتل‌های صنعت مد، سکس و سکولاریسم دارد. نمی‌توان با رفتارهای سلبی و رویکردهای دفعی جلوی جریانات فرهنگی ـعقیدتی را گرفت؛ چراکه در علوم‌انسانی کارها دستوری نیست، مگر به شکلی تصنعی و مقطعی. راقم سطور معتقد است اگرچه پیگیری امنیتی- قضایی مزدوران معدود ترویج بی‎حجابی امری لازم است، بااین‌حال در صیانت از امنیت اخلاقی جامعه تاحدامکان باید از تشدید گسل‌ها و تقویت دوقطبی‌های اجتماعی پرهیز کرد.

 

چهارم. حل مسئله حجاب بسیار پیچیده و مقدمه آن فهم منطق اجتماعی و شناخت «عوامل متعدد سست حجابی» است. نمی‌توان در موضوعی که دلایلش متعدد و متکثر است، نسخه‌ای واحد پیچید، همان‌طور که تغییر حجاب زنان در پی حوادثی چند ده‌ساله رخ‌ داده، اصلاح آن در مقطعی کوتاه و بدون درمان ریشه‌ها، اصلاح‌پذیر نیست. از طرفی نباید فراموش کرد که مساله ما «انسان و باورهای او» است و این با سیاست های مکانیکی جور نیست. در رفع اختلالات رفتاری آدمیان، نیاز به رویه‌هایی تدریجی و راهبردهایی چندبعدی است که ظرفیت‌ها، موقعیت‌ها و معذوریت‌های فردی اشخاص را لحاظ نموده و به طور غیرمستقیم تمایلات درونی آنان را جهت‌دهی کند.

بلاتنمکگمنتالبیسششسیبائو./.منتالبیس

عوامل بدحجابی

1. مشکلات خانوادگی و دل‌زدگی از برخوردهای ناشایست برخی والدین

2. عدم علم به‌ضرورت دینی حکم حجاب و ناآگاهی و عدم قطعیت نسبت به کارکرد مفید پوشش اسلامی

3. اظهار مخالفت با حاکمیت سیاسی و اظهار تنفر و دورگزینی نسبت به مذهبی نمایان مطلق اندیش و سطحی

4. سستی، سهل‌اندیشی و ساده پنداری در عرصه رعایت احکام شرعی

5. هم رنگی ناخودآگاه با دوستان، همکاران، اقوام و آشنایان بدحجاب و الزام به تعریف خود در قالبی غیرمذهبی از بیم تحمل برچسب تمسخر و تحقیر و اتهام ایشان

6. علاقه به زیبایی و خوش‌پوش بودن و تلاش برای ارتقای پرستیژ و طبقه اجتماعی

7. میل به دیده‌شدن از سر خلأهای عاطفی ـ جنسی یا فشارهای متعدد روانی

8. اجبار والدین، همسر و اطرافیان یا تلافی خیانت نزدیکان

9. تقلید از الگوهای هنری و میل به شباهت یافتن با شخصیت‌های مشهور اجتماعی

10. کمیابی پوشاک اسلامی، فقدان زیبایی‌شناسی، قیمت قابل‌رقابت، تنوع کافی و تبلیغات مؤثر و خوشنامی رسانه‌ای

دراین‌بین نمی‌توان بدعملی قشری از محجبین را نادیده انگاشت که صرفاً به دلیل رشد در محیطی سنتی بی‌آنکه نسبت به معنای کلی حجاب آگاهی داشته باشند، آن را وسیله‌ای برای خودبرتربینی دینی یا ابزار تأمین معاش در فضای مجازی قرار داده و در رعایت عفت کلامی و حیای رفتاری با نامحرم، بی مبالات و پراشتباه‌اند.

امر به معروف و نهی از منکر

در برخی روایات، اهمیت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، بیش از صلاه و حج و صوم عنوان شده؛ همانطور که اگر شرایط و مراحل آن رعایت نشود، مایه هتک شخصیت و بی‌اعتقادی خاطیان و گناهی بزرگ‌تر خواهد بود. نهی از منکر منحصر در رویکردی توبیخی نیست، بلکه نحوه بیان و نوع مواجهه با آن می تواند ایجابی و در فضایی بامحبت صورت گیرد، چراکه عموما از سر مخالفت با شرع یا ضمن آگاهی به زشتی عمل نیست. در جایی که قبح سست حجابی، میان اقشار خاکستری استشمام نمیشود، مقدمه نهی، شناساندن منکر است تا برخورد طلبکارانه بر لجاجت و شدت گناه نیفزاید. چه بسا تشویق متشرعان با ارائه تسهیلات بهتر به صلاح عمومی نزدیک تر باشد تا ایده تحریم خدمات اجتماعی برای سست حجابان! لازم است تا نوع مواجهه با زنان و دختران کم‎حجاب ـ که همگی اعضای خانواده ایران اسلامی اند ـ آنقدر فکرشده باشد که بهانه ای به دست معاندان برای سوء استفاده و سیاه‎نمایی ندهد؛ زیرا یک برخورد ناصحیح از میان صدها رویه محترمانه، می تواند شأنیت قانونی و احترام دینی آن را مخدوش کند.

همچنین حفظ سلامت جامعه مهم‌تر از تصحیح باور چند خاطی است؛ اما نمی‌توان انتظار داشت در جایگاهی که طیفی از نسل‌های متأخر، از دوران کودکی تا جوانی، عفت ارتباطی با نامحرم را در تربیت خانوادگی خود نچشیده و از احساس حیای کم‌رنگی برخوردار بوده‌اند، در عرصه اجتماعی خود «حجاب کامل اسلامی» را رعایت کنند. از طرفی باید رویه‌ای اتخاذ کرد که عامل اول ارشاد به حجاب، قاطبه جامعه ایرانی باشد و تنها آخرین حلقه آن برای جلوگیری از بدترین موارد هنجارشکنی، مأمورین حاکمیت قرار گیرند نه رویه ای بالعکس. در اینجا اهمال و اشکال در انجام این وظیفه خطیر، به اشاعه یا عادی‌سازی منکر می‌رسد و سنجش شکل مناسب ارشاد و شاخص‌سازی برای تشخیص مصادیق لازم آن، کار ظریفی است که برای رسیدن به خروجی قابل دفاع، نقد و بررسی مدام می‎طلبد.

اگر انگیزه دینی ـ اعتقادی حجاب در فهم سست حجابان کم‌رنگ گردد، تاکید بر الزام قانونی آن ناگزیر خواهد بود، اما اگر همراه با ایجاد درک از حجاب نباشد، زمینه متهم شدن آن در افکار عمومی به ابزاری ایدئولوژیک و خالی از معنا فراهم می‌شود. گشت ارشاد به‌عنوان آخرین حلقه صیانتی از پوشش دینی، طرفی نخواهد بست تا دیگر دستگاه‌های آموزشی ـ فرهنگی کشور در وظایف اساسی خود موفق بوده و عرف اکثریت شل حجابی را ناپسند بشمارد. اگر خواست خانواده‌ها همان سخن ارشاد باشد، تأثیر خواهد گذاشت و الا برخورد حکومت در جایی که همراهی جامعه نباشد، سازنده جدالی سیاسی و تقابل با سیاست دینی در هجوم مشکلات اقتصادی و شبهات اعتقادی است.

بلاتنمکگمنتالبیسششسیبائو./.منتالبیس

درنهایت می‎توان گفت که رفع مشکل حجاب منوط به سه عامل عمده است:

اول رفع مشکل اشتغال و ازدواج جوانان که موجب فشارهای روانی و اضطراب‌های اجتماعی، احساس تحقیر و ناکامی و سرکوب غرایز و گرایشات جنسی است. تا وقتی امکان ازدواج آسان با درآمد منطقی و ضمانت شده موجود نباشد، عقده‌های اقتصادی، جنسی و هویتی با مصرف مخدرهای روانی، هنجارشکنی و خودآرایی تخلیه می‌گردد.

دوم اشباع نیازهای روحی ـ عاطفی با دریافت احترام و محبت کافی در دوران تربیت خانوادگی و تحصیلی تا زمان زندگی زناشویی؛ مادامی که برخورد والدین با فرزندان، آغشته به احترام و محبت کافی نیست و فرد پس از ازدواج احساس آرامش و امنیت متقابل نمی‌کند، تلاش دارد تا با خرید پوشاک و تفاخر به تجملات، بخشی از احترام و تشخص اجتماعی به دست نیاورده را با زیباسازی نمود ظاهری خود، ابزار کتمان زخم‌های درونی‌اش قرار دهد.

سوم ایجاد آگاهی و اقناع در او نسبت به کارکرد پوشش اسلامی، مضرات فردی بدحجابی و خسارت‌های تنفس در اتمسفر روابط آزاد اجتماعی است. تا زمانی که نتوان برای افراد خاطی این حرف را مقبول کرد که زیبایی حاصل از پوشاک و مقبولیت ناشی از بدن نمایی جنسی، بیش از آنکه از شما شخصیتی خاص و توانا بسازد، شما را ابزار لذت‌جویی بصری و خوشامد مقطعی مناسبات مردانه قرار می‌دهد و منجر به گرفتاری‌های گوناگونی چون تحمیل انواع مزاحمت‌ها، هتک حرمت‌ها، دست‌درازی‌ها و خیانت‌ها می‌کند؛ فرد به این رویه اقبال نشان خواهد داد.

 می‌توان گفت بدحجابی خروجی آموزه‌های دوران تحصیلی، بازخورد تربیت والدین، نمود محیط خانواده و افکار اقوام، تمایلات دوستان و همکاران، تولیدات رسانه‌ای داخل و تغذیه از محتوای شبکه‌های مجازی و ماهواره‎ای است. نمی‌شود گرایش به بدن نمایی، مدپوشی، تبرج و ضعف حیا و عفت در سطوحی از مردم را در خلأ تفسیر کرد یا حاصل اتفاقی مقطعی تصویر نمود؛ چراکه لجبازی با سیاست‌بازان و اعتراض به مفاسد اقتصادی، در کیفیت حدوث آن دخالت داشته و تا زمانی که مبانی اعتقادی استحکام نیابد، نمی‌توان به مراعات کامل حجاب دلخوش بود که با دفع بدحجابی، انگیزه‌های آن رفع نمی‌شود.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: