وقتی کودک هزینه رفاه خانواده می شود؛ استرس و آسیبهای روانشناختی در کمین «کودک اینفلوئنسر»ها

پدیده «کودکان اینفلوئنسر» اگرچه در ظاهر نمایشی شیرین از موفقیت زودهنگام و شهرت کودکانه است، اما در حقیقت، کودک را با مسائل پیچیده روانشناختی، حقوقی و اجتماعی درگیر میکند؛ از بهرهکشی پنهان والدین گرفته تا شکلگیری شخصیتهای نمایشی و خودشیفته. این کودکان به ابزاری درآمدزایی تبدیل می شوند.
شبکه خبری ایران۲۴ در گفت وگو با دکتر «علیرضا شریفییزدی» جامعه شناس نظر وی درباره پدیده اینفلوئنسرها جویا شده است.
شریفی یزدی گفت: در هر جامعهای و در هر مقطع زمانی مردم یک گروه مرجع دارند که خود را در زمینه سبکزندگی، در زمینه آرایش و شیوه لباس پوشیدن، در زمینه هدفگذاری برای زندگی و ... با آنها تطبیق میدهند.
وی ادامه داد: گروههای مرجع در دنیا عمدتا بازیگران سینما، هنرمندان و ورزشکاران مشهور و شناختهشده هستند. با آمدن رسانههای نوپدید مانند شبکههای اجتماعی و امثالهم، بلاگرها و اینفلوئنسرها در راستای این گروه مرجع قرار گرفتند و دیگران سعی میکنند از هر جهت خود را با آنها تطبیق بدهند؛ چه به لحاظ ظاهری و چه تکهکلام و امثالهم.
این جامعه شناس درباره «کودک اینفلوئنسر»ها تصریح کرد: در مورد کودکان، چون کلام و رفتارهای کودک جذاب است، متاسفانه برخی والدین کودک خود را به ابزاری برای کسب درآمد بدل میکنند؛ و این شکل ازعملکرد طبق مطالعات فشار سنگینی را بر روی کودک وارد میآورد.
وی افزود: والدین برای تولید محتوا ساعتها با کودک خود کار میکنند تا بتوانند او را در شبکههای اجتماعی نشان دهند. در نتیجه کودک اضطراب و استرس سنگینی را تجربه میکند که طبق پژوهشها این کودکان در سالهای آینده دچار اضطراب، استرس مزمن، و در بسیاری از موارد، آسیبهای روانشناختی جدی خواهند شد. این نوع بازیگری و فضاسازی برای کودک زمینهای را فراهم می سازد تا او بار سنگینی را به لحاظ روانی تحمل کند و به شکلهای مختلف نقش بزرگسالان را ایفا میکند.
شریفییزدی در مورد توجیهات والدین در به کارگیری کودکان خود به عنوان منبع کسب درآمد و شهرت گفت: برخی والدین ادعا میکنند که هدفشان تأمین آینده اقتصادی کودک است؛ اما در واقع، این اقدام بیشتر در خدمت رفاه خانواده است تا آینده کودک.
وی افزود: در بسیاری از موارد نیز، والدینی که خود توان یا فرصت تحقق آرزوهایشان را نداشتند، فرزندانشان را به ابزاری برای جبران ناکامیهای شخصی خود تبدیل میکنند. در چنین شرایطی، کودک نقش «والد» را برای والدین خود ایفا میکند و درآمد و شهرت را برای خانوادهاش کسب میکند.
شریفییزدی درباره پیامدهای منفی پدیده اینفلوئنسری گفت: از منظر روانشناسی اجتماعی، این پدیده خطرات عمیقتری نیز دارد.
وی افزود: بازخوردهای مخاطبان، که عمدتاً حول محور ظاهر، سبک بیان و زندگی هستند، کودکان را به سمت اختلالات شخصیتی نظیر هیستریونیک (نمایشی) و نارسیسیستیک (خودشیفتگی) سوق میدهد. این اختلالات بر پایه تأکید بیش از حد بر ظاهر، شهرت و تأیید اجتماعی شکل میگیرند و ارزشهای اصیل فردی، اخلاقی و فکری را به حاشیه میراند. در نتیجه به طور طبیعی میتوان پیش بینی کرد، کودکانی که مخاطب چنین محتواهایی هستند، در آینده دچار افراط در ظاهرگرایی، گرایش به عملهای زیبایی، و تمایل به موفقیتهای سریع و بدون زحمت خواهند شد.
وی ادامه داد: در واقع کودکان به جای تلاش برای کسب دانش، رشد فکری و فردی، یا کسب استعدادهای ورزشی و هنری به انجام کارهایی به ظاهر میانبر روی میآورند تا به سرعت مشهور و ثروتمند شوند.
شریفییزدی افزود: ارزشهای فکری، فردی واخلاقی همه در سایه قرار میگیرند و به جای آن هر چیزی که ظاهری است اهمیت بسیاری پیدا میکند. اگر یک نسل چنین دیدگاهی پیدا بکند، تعمیق و تحلیل دقیق در جامعه رخت بر میبندد و کار و تلاش دیگر وجود خارجی ندارد و همه سعی میکنند از راههای میانبر به نتایج مثبت برسند.
وی در مورد نتایج این نوع دیدگاه گفت: نتیجه نهایی این قضیه این است که بعد از مدتی بخش بزرگی از جامعه میخواهند همین مسیر را طی کند ولی اکثریت آنها نمیتوانند آن موفقیت را که یک اینفلوئنسر خاص پیدا کرده، بدست بیاورند و ناامیدی، سرخوردگی، انفعال و امثالهم به خروجی و سوغات نهایی این نوع دیدگاه تبدیل میشود؛ و بدون شک در بلند مدت جامعه به لحاظ فرهنگی با مشکلات زیادی روبهرو خواهد بود.
شریفییزدی در مورد اینکه آیا فعالیت به عنوان اینفلوئنسر میتواند به یک منبع ثابت و پایدار درآمد تبدیل شود، افزود: اساسا ویژگیهای بارز آنچه که در فضای دیجیتال و سایبری وجود دارد، ایجاد یک موج انفجار و فروخفتن خیلی سریع است؛ بنابراین میتوان گفت معمولا کودک اینفلوئنسرها در دوره کوتاهی انفجاری را ایجاد میکنند و شهرت کاذبی بدست میآورند و درآمد نسبتا خوبی بدست میآورند که خیلی سریع فروکش میکند و نفر بعدی جای او را میگیرد و به هیچ وجه نمیتواند یک منبع ثابت و پایدارِ درآمد یا یک منبع ثابت و بلند مدت برای کسب شهرت باشد.
این جامعه شناس همچنین در مورد حقوق و قوانین موجود در ایران که بتواند از اینفلوئنسرهای کودک در مقابل بهره کشی محافظت کند، تصریح کرد: از منظر حقوقی نیز، علیرغم عضویت ایران در کنوانسیون حقوق کودک و وجود قوانین لازم برای حمایت از کودکان، در عمل نظارت مؤثری صورت نمیگیرد.
وی افزود: در واقع، به لحاظ قانونی خلائی برای این قضیه نداریم و مدعی العموم و دادستان میتواند والدین را تحت مواخذه قرار داده و از ادامه چنین رفتارهایی جلوگیری کند اما مانند بسیاری از قوانین دیگر ما که از نظر حقوقی به آنها قانون راکد گفته میشود؛ یعنی قانونی است که لغو نشده ولی کسی هم به آن عمل نمیکند، این قانون نیز راکد است و متاسفانه دستگاههای مربوطه در این زمینه ساکتاند.
شریفییزدی در مورد تداوم پدیده «کودک اینفلوئنسر» گفت: امروزه تاثیرگذارترین رسانهها، شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، تیکتاک و امثالهم هستند و این فضاها بشدت در خدمت اقتصاد و شرایط اقصادی قرار گرفتهاند و بسیاری از مردم توسط آنها کسب درآمد میکنند. اگر دولت برنامهریزی و همت کافی نداشته باشد این پدیده نه تنها ادامه پیدا خواهد کرد بلکه گسترش نیز مییابد.
وی در مورد نقش سیاستگذاران فرهنگی در مدیریت این پدیده تصریح کرد: سیاستگذاران فرهنگی ضمن ارائه برنامهای بلند مدت باید در دو جنبه عرضه و تقاضا نیز سیاستگذار باشند.
وی افزود: در حوزه تقاضا باید آگاهی بخشیهای لازم در مورد تاثیر این گونه رفتارها بر روی کودکان صورت بگیرد. همچنین آگاهی بخشی به خانوادهها در جهت شناخت بیشتر پیامدهای این پدیده لازم است. در حوزه عرضه نیز ضروری است تا با کسانی که از کودکان استفاده ابزاری میکنند مقابله شود. این دو مسیر میتواند برای کاهش آثار منفی ناشی از این پدیده کارساز باشد.
شریفییزدی تاکید کرد: ضروری است تا با آگاهی بخشی به مخاطبان و شرح و توضیح فشار روانی که به این کودکان وارد میشود، میزان دایره عرضه را کوتاه کنیم.