رسیدگی به این پرونده از دی سال ۱۴۰۰ با کشف جسدی سوخته در یکی از باغهای شهریار آغاز شد. در ادامه مأموران به محل اعزام شدند و صاحب باغ که پلیس را مطلع کرده بود به مأموران گفت: من هر روز به باغم سر میزنم امروز صبح که وارد باغ شدم متوجه جسد سوختهای شدم که در گوشهای افتاده بود. از ظاهر جسد نتوانستم چهرهاش را تشخیص دهم و نمیدانم که چه کسی او را به داخل باغ من انداخته است.
پس از آن جسد سوخته با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان این سازمان پس از بررسی جسد پی بردند که جسد متعلق به پسر جوانی به نام بابک ۲۸ ساله است. با روشن شدن هویت مقتول مأموران تحقیقات خود را با بررسی تلفن همراه او، آخرین مکالمات و پیامکهایش پی گرفتند و مشخص شد که وی از ماهها قبل با مردی بنگاهی به نام سیروس اختلاف مالی داشته است.
به این ترتیب سیروس بازداشت شد و در همان بازجوییهای اولیه به قتل بابک اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: چند سال قبل در یک میهمانی با بابک آشنا شدم و وقتی متوجه شدم که وضعیت مالی خوبی دارد ارتباطم را با او نزدیکتر کردم. از آنجایی که به لحاظ مالی به مشکل خورده بودم و فکر میکردم که او میتواند مشکلاتم را حل کند، موضوع را به بابک گفتم و از او خواستم تا برای شروع کاری سودآور به من سرمایه بدهد، اما بابک بلافاصله یک میلیارد تومان پول و ۱۵۰ سکه بهار آزادی به من داد تا کار را شروع کنم و پس از مدتی هم اصل پول و سود آن را برگردانم. اما من نتوانستم کاری که مدنظرم بود را شروع کنم. چند ماه بعد بابک متوجه شد و به همین خاطر با عصبانیت از من خواست تا فوراً پول و سکههایش را برگردانم که چند باری به او وعده پرداخت بدهیام را دادم، اما وقتی دیدم نمیتوانم پول و سکههایش را برگردانم تصمیم به قتل او گرفتم.
وی افزود: روز حادثه بابک را به باغی در شهریار که پانسیون سگهای تزئینی بود بردم و در یک لحظه از غفلت او استفاده کردم و با کلتی که از قبل تهیه کرده بودم چند گلوله به سرش زدم و پس از آن هم با کمک یکی از دوستانم جسدش را به باغ متروکهای بردیم و همانجا آتش زدیم.
پس از اعترافات صریح متهم، همدست او نیز بازداشت شد سپس برای سیروس به اتهام قتل عمد و برای همدست وی به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد که در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهامش مدعی شد: من چرا باید بابک که دوست صمیمیام بود را به قتل رسانده باشم. اگر هم در اداره آگاهی اعترافی کردم فقط به خاطر این بود که در آنجا تحت فشار بودم وگرنه من کسی را نکشتم.
همدست سیروس هم وقتی به جایگاه رفت، عنوان کرد: من در قتل نقشی نداشتم و تنها پس از قتل در آتش زدن جسد همکاری کردم؛ بنابراین اتهامم را قبول ندارم.
پس از اظهارات متهمان و وکلای آنها قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، متهم ردیف اول را به قصاص و پرداخت دیه به خاطر جنایت بر میت و همدست او را به ۱۵ سال زندان به خاطر معاونت در جنایت محکوم کردند. این حکم پس از بررسی در دیوان عالی کشور تأیید و قطعی شد.
ایران