روسیه به عنوان دومین قدرت بزرگ آسیایی بیانیه مشترکی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس صادر کرد و اتفاقا در مورد جزایر سهگانه نیز همچون مورد چین، اما با ادبیات متفاوت اقدام به موضعگیری کرد. با نزدیک شدن هر چه بیشتر و بیسابقه اعراب خلیج فارس به قدرتهای شرقی این پرسش به میان میآید که منطقه در حال حرکت به سومی چه نظمی است و جایگاه ایران در این نظم جدید چه خواهد بود؟ با توجه به شواهد موجود میتوان نظم جدید را در قالب همکاری برای دادوستد امتیازات تفسیر کرد.
درست هفت ماه پیش بود که ایران با شوکی از طرف چین مواجه شد؛ دولت چین پس از سفر شی جین پینگ رئیس جمهور این کشور به عربستان و شرکت در نشست سران چین و عربستان و نشست سران چین و شورای همکاری خلیج فارس طی بیانیهای مشترک با کشورهای حاشیه خلیج فارس، با تردید ضمنی در مورد مالکیت جمهوری اسلامی بر جزایر سه گانه، خواستار حل مسالمت آمیز این مناقشه ساختگی از سوی دولتهای خلیج فارس شد.
در آن زمان این موضع گیری پکن واکنش تند و صریح تهران را به دنبال داشت، اما با توافق اسفند ماه ۱۴۰۱ بین ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین، مقامات تهران این حرکت چین را فراموش کردند و بر آشتی کنان با ریاض تمرکز کردند، اما امروز خبری منتشر شد که نشان میدهد قدرتهای شرق بنا ندارند از بازیگری و حتی دخالت در امور منطقه کوتاه بیایند؛ بار دیگر نشست شورای همکاری خلیج فارس برگزار شد و این بار با حضور روسیه. مفاد بیانیه پایانی این نشست شبیه به مفاد همان بیانیهای بود که آذر ماه سال گذشته چین هم پای آن را امضا کرده بود. در بیانیه شورای همکاری و روسیه، به ابتکار امارات و تلاشهای آن جهت دستیابی به یک راهحل مسالمتآمیز برای مساله جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی پرداخته شده است.
در متن بیانیه پایانی ششمین نشست مشترک وزرای امور خارجه کشورهای عضو شورا (عربستان، امارات، قطر، عمان، کویت و بحرین) و روسیه برای گفتوگوی راهبردی میان دو طرف که در شهر مسکو، پایتخت این کشور برگزار شد از توافق میان عربستان سعودی و ایران با تلاش و میانجیگری عمان، عراق و چین که شامل ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور میشود، استقبال شد. همچنین طرفین ابراز امیدواری کردند که این توافق گامی مثبت برای حل و فصل اختلافات و پایان دادن به همه کشمکشهای منطقهای از طریق گفتگو و ابزارهای دیپلماتیک باشد.
به نقل از وبسایت خبری «صدی البلد» مصر، بخشی از این بیانیه به تاکید وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس و روسیه بر پشتیبانی خود از همه تلاشهای صلحآمیز از جمله «ابتکار امارات و تلاشهای آن جهت دستیابی به یک راهحل مسالمتآمیز برای مساله جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق مذاکرات دوجانبه یا دیوان بینالمللی دادگستری بر اساس مقررات حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل متحد برای حل و فصل این مساله مطابق با مشروعیت بینالمللی» مربوط میشود. در همین رابطه، ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه در واکنش به بیانیه اخیر شورای همکاری و روسیه و مطالب مندرج در این بیانیه در خصوص جزایر سهگانه ایرانی گفت: «این جزایر تعلق ابدی به ایران داشته و صدور اینگونه بیانیهها با روابط دوستانه ایران و همسایگان مغایرت دارد.» به گزارش ایسنا، سخنگوی وزارت امور خارجه افزود: «جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر استمرار سیاست حسن همسایگی و احترام متقابل، توسعه و ثبات منطقه را مسوولیت جمعی کشورهای منطقه میداند.»
عدول از نظم یکجانبه
نقش آفرینی و بازیگریهای متعدد روسیه و چین در منطقه آن هم بدون آنکه آمریکا نسبت به این تلاشها ناخشنودی ملموسی بروز دهد، حاکی از آن است که نظم جدیدی در منطقه در حال شکلگیری است؛ نظمی که در آن شاهد کمرنگتر شدن بازیگری ایالات متحده آمریکا هستیم، اما همزمان کشورهایی، چون روسیه و چین نقش آفرینی شان بیشتر از پیش شده است. بیانیه شورای همکاری با روسیه دومین بیانیه اعراب با یک قدرت شرقی است و آذرماه سال گذشته نیز به دنبال سفر رئیس جمهور چین به عربستان و شرکت در نشست شورای همکاری، بیانیهای انتشار یافت که بخشهایی از آن به انتقاد از تهران پرداخته بود؛ در بیانیه آذر ۱۴۰۱ نیز مساله جزایر سهگانه مدنظر اعراب خلیج فارس و پکن بود. این در حالی است که انتشار چنین بیانیههای مشترکی قبلا بی سابقه بود.
فضا برای چندجانبهگرایی
برای تحلیل این فضا باید به عدمتمایل واشنگتن برای نقش آفرینی سابق خود در منطقه رجوع کرد. از دوره دولت دوم باراک اوباما یعنی از سال ۲۰۱۴ به بعد، آمریکا با اولویت قرار دادن چین در سیاست خارجی خود تلاش کرد که تا حدودی از تمرکز خود بر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بکاهد و تمایل کمتری به پرداخت هزینه در منطقه داشته باشد. این فضایی که اکنون در منطقه شکل گرفته و روسیه و چین نیز به درستی آن را درک کردهاند، خودآگاه یا ناخودآگاه به دلیل همین تصمیم آمریکا برای تغییر اولویت هایش است. البته نیروهای آمریکایی همچنان در منطقه حضور دارند، اما واشنگتن نمیخواهد دیگر هزینه برقراری صلح و ثبات در منطقه را به تنهایی بپردازد. درواقع نزدیک به ۱۰ سال است که واشنگتن پی برده است که نظم آمریکایی نمیتواند منافع این کشور را تامین کند و هزینههای زیادی نیز برایش در پی دارد، اما به نظر میرسد امروز با فضا دادن به دیگر کشورها برای نقش آفرینی در منطقه بیش از گذشته میخواهد بازیگران دیگر را در پرداخت هزینههای مدیریت سیاسی و امنیتی منطقه مشارکت دهد.
نظم آمریکایی در ابتدا منبعث از طرح جورج بوش پدر در سال ۱۹۹۱ تحت عنوان دکترین نظم نوین جهانی مطرح شد که یکی از مصداقهای این نظم نوین به بهانه تجاوز عراق به کویت، مداخله و حضور گسترده آمریکا در منطقه بود. در سالهای پس از آن نیز نومحافظه کاران به جد این نگاه را دنبال میکردند. اما آمریکا در زمان باراک اوباما به دو دلیل از این نظم یکجانبه فاصله گرفت؛ نخست هزینههای آن برای ایالات متحده و دوم شیفت آمریکا به شرق؛ بنابراین اکنون مشاهده میکنیم که در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه، فضا برای چندجانبهگرایی با حضور چین و روسیه فراهم شده است.
دنیای اقتصاد