هنردرمانی چه کمکی به افراد میکند؟

از طرفی هنر با هیجانات و عواطف انسان به طور خاص ارتباط دارد.
منظور از هوش هیجانی (که اصطلاحی غلط است) سازش یافتگیهای محیطی است پس اغلب اکتسابی هستند در صورتیکه هوش «ذاتی» و اکتسابی است. وقتی میگوییم استعداد، هوش یکی از مولفههای استعداد است، زیرا استعداد بافت و زمینه و امادگی رفتاری هم دارد.
ما در هنردرمانی تکنیکهای یادگیری، هیجانات و استعداد فرد و ابراز وجود از طریق ابزاری به نام «هنر» را مدنظر قرار میدهیم و این مطلب از استعداد فرهنگی امری جداست.
در استعداد فرهنگی بحث بافت و زمینه خیلی مهمه که منظور از فرهنگ: واحد اجتماعی که ریشههای تاریخی کسب شده و هویت بخش در یک واحد اجتماعی است و خروجی اش میشود آثار فرهنگی و هنری.
در هنردرمانی آنچه اهمیت دارد حال روحی و درونیات فرد درگیر شده با هنر است نه تماشای آن و این همان موضوعی است که سالها در قالب کلمه «کاتارسیس» شرح داده میشود.
«هنر» به اندازهی کافی خدمتش را به بشریت کرده و میکند چه بسا از قرنها پیش که افراد از هنر به عنوان درمان استفاده میکردند و به رسمیت نمیشناختندش البته که همچنان هم…
ما پیوسته روحمان را از هنر تغذیه میکنیم و پر واضح است که چنین درمانی به علت عمر کوتاه و گسترهی پهناور هنر چالش برانگیز است چه برای درمانجو چه برای درمانگر ولی حقیقتا به لذتی که در این مسیر نصیب درمانجو میشود میارزد.
هنر در واقع هر آن چیزی است که به تو احساس رضایت از خود، سبکبالی، خلق، زایش ایده و زیبایی بدهد حالا چطور ممکن ایت چیزی با تمام این صفتها نتواند درمان کند. گاهی ما قدرت چیزهایی لطیف و ظریف را از روشهای درمانی زمخت و یکنواخت کمتر میدانیم و این فقط جلوی مسیر پیشرفت مان برای ایجاد شعف درونی در افراد جامعه را میگیرد.
انتهای پیام/