نقش حیدر مصلحی در ردصلاحیت اکبر هاشمی / رد صلاحیتها اجازه کار حزبی نمیدهد / جلب اعتماد مردم برای ارتقای مشارکت سیاسی +فیلم
به گزارش شبکه خبری ایران ۲۴، رئیسجمهور مسعود پزشکیان با اعلام شعار «وفاق» بر تلاش برای تقویت وحدت و همدلی در جامعه تأکید کرده است. او نقش همکاری میان مردم و دولت را برای کاهش تنشها و افزایش انسجام عمومی بسیار حائز اهمیت دانست. با این حال، برخی منتقدان، دولت چهاردهم را «تنها» تلقی کردهاند و تحلیلها حاکی از آن است که دولت برای عبور از این چالشها نیازمند تقویت وفاق در نظام حکمرانی است.
«محسن هاشمی»، چهره شاخص حزب کارگزاران، در گفتوگویی با شبکه خبری ایران ۲۴ نظرات خود را درباره آینده دولت و لزوم کاهش شکاف میان دولت و مردم مطرح کرد. همچنین، با توجه به تجربیات او در ریاست شورای شهر تهران، گفتوگویی در زمینه مدیریت کلانشهر نیز انجام شد. متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید و مشاهده کنید.
ایران ۲۴: مهندس به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار در حزب کارگزاران سازندگی، میخواهم نظر شما را درباره وضعیت کنونی این حزب بپرسم. به نظر شما وضعیت احزاب در کشور چگونه است؟
محسن هاشمی: «متأسفانه، احزاب در حال حاضر با مشکلات زیادی مواجهاند. سیاستهای کلی کشور به طور کلی در جهت حمایت از احزاب نیست. اگر احزاب توانستهاند خود را زنده نگه دارند، این امر بیشتر به دلیل علاقه آنها به حل مشکلات کشور است. در دنیا، سیاستورزی بر اساس مردمسالاری و فعالیت احزاب بهترین روش برای مدیریت کشور محسوب میشود.
اما متأسفانه جمهوری اسلامی نسبت به احزاب کمتر لطف میکند و این موضوع به وضوح قابل مشاهده است. مثلاً در بسیاری از کشورها، احزاب براساس ساختارهای مشخص و سیاستهای مشخصی فعالیت میکنند و با استفاده از این ساختارها و با جذب اعضا، میتوانند برنامههای خود را به مردم ارائه دهند. مردم نیز با رأیگیری بر اساس لیستهای احزاب، نمایندگان خود را انتخاب میکنند.
در ایران، مجلس به عوض این که بر اساس لیست احزاب به رسمیت شناخته شود، بیشتر از تعداد محدودی حمایت میکند و به تبیین لیست احزاب نمیپردازد. در بسیاری از کشورهای دیگر، احزاب به راحتی لیستهای خود را به رأی میگذارند و میتوانند از بسترهای دموکراتیک برخوردار شوند.
حزبها در درون خود ساختارهایی دارند که میتوانند با توجه به سیاستهای شورای نگهبان و سیستمهای امنیتی، از ورود افراد ناکارآمد جلوگیری کنند. در حال حاضر، برگزاری انتخابات بدون حضور احزاب، مسئولیتپذیری را تقلیل میدهد. در این شرایط، نمایندگانی به مجلس راه پیدا میکنند که ممکن است به حزب خاصی وابسته نباشند و این مسأله چالشهای زیادی را به همراه دارد.
اینگونه اشخاص در مجلس، تضادی با روش دموکراسی موجود در جهان دارد. در این زمینه، باید به این نکته توجه کرد که احزاب باید بهطور جدی مورد توجه قرار گیرند. ما نیز به همین روش در حزب خود فعالیت میکنیم و سراسری در کشور دارای شوراهای مرکزی و شورای استانی هستیم.
در واقع، اکثر کسانی که معرفی میکنیم، با رد صلاحیت مواجه میشوند و عملاً اجازه فعالیت مفید حزبی به ما داده نمیشود. اما ما همچنان با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشتهایم تا امیدی هرچند کوچک باقی بماند. کشور ما نیاز به عقلانیت دارد و یکی از مسائلی که باید در آن وفاق ایجاد شود، استفاده از احزاب در فضای سیاسی کشور است.
اگر اکنون به مسئولیتهای فراکسیونها در مجلس نگاه کنیم، متوجه میشویم که این وظایف به همین شیوه شکل میگیرند و احزابی که وقت و سرمایه خود را صرف کردهاند، در سیستم جمهوری اسلامی با بحرانهایی روبهرو هستند که باید در بررسی مشکلات نیز این مسائل به دقت بررسی شوند.
در این راستا، احزاب باید حق معرفی لیستها و شناساندن اعضای خود در مجلس را داشته باشند. در حال حاضر، هیچگونه اطلاع دقیقی از احزاب در مجلس وجود ندارد و این موجب میشود که احزاب به سمت شکلگیری جبهههایی رفته و تنها در زمان انتخابات بتوانند فعالیت کنند، هرچند که این جبههها پس از انتخابات نیز باید تحت نظر وزارت کشور قرار بگیرند.
این وضعیت نیاز به اصلاحات جدی در رویکردهای حزبی و سیاسی کشور دارد تا دموکراسی به نحو احسن به اجرا درآید.
ایران ۲۴: شما در گذشته رئیس شورای شهر تهران بودهاید. با توجه به نزدیک شدن به انتخابات شورای شهر، به عنوان فردی که تجربه در این عرصه دارد، چه پیشنهادی برای افزایش مشارکت در این انتخابات دارید؟ همچنین، اهمیت انتخابات شورای شهر را برای ما توضیح دهید.
محسن هاشمی: انتخابات شورای شهر هنوز در پیش نیست؛ موعد آن به ۱۰ ماه دیگر موکول شده است. در حال حاضر، زود است که در این مورد صحبت کنیم.
ایران ۲۴: اما بالاخره این انتخابات رخ خواهد داد.
محسن هاشمی: درست است، اما احتمال دارد که مجلس زمان برگزاری آن را دوباره به تأخیر بیندازد. به نظر میرسد در حال حاضر موضوع انتخابات شورای شهر بهواسطه تأخیر ده ماههای که در برگزاری آن ایجاد شده، بحثبرانگیز است. سوالهایی در مورد دلایل این تأخیر و پیامدهای آن برای مردم و نظام سیاسی وجود دارد. آیا این تأخیر، نقشی در کاهش هزینهها یا بهبود شرایط مشارکت مردم دارد؟ آیا واقعاً نگرانیهایی در مورد مشارکت مردم وجود دارد؟ این سوالات، حاکی از عدم شفافیت در تصمیمگیریها و عدم توضیحات کافی به جامعه هستند.
بهعنوان کسی که تجربیات قبلی در شورای شهر دارد، میتوانم بگویم که این تغییر زمان، احساس عدم اعتماد به نفس و شک و تردید در مورد نیتهای واقعی پشت پرده را در میان مردم ایجاد کرده است. آنچه از سوی برخی نمایندگان و مقامات اعلام میشود به صورت مشخص و شفاف بیان نمیشود و باعث میشود مردم از خود بپرسند که چه کسانی و با چه انگیزههایی در حال تصمیمگیری برای آینده سیاسی کشور هستند.
در حال حاضر، مهم این است که این مسائل روشنتر شوند و مردم از دلایل واقعی تأخیر، یا نتیجهگیریها و تصمیمات مربوط به انتخابات شوراها مطلع گردند. آنچه که مشخص است، این تأخیر به نوعی به کاهش مشارکت مردم در انتخابات و عدم ایجاد حس مسؤولیتپذیری در میان نمایندگان مجلس اشاره دارد. این عدم شفافیت و ناهماهنگی میتواند به تخریب اعتبار نظام سیاسی و نمایندگان آن منجر شود.
در نهایت، لازمه این تغییرات و تصمیمات، شفافسازی و ارتباط مؤثر با جامعه است تا مردم بتوانند با اطمینان بیشتری به آینده سیاسی کشور نگاه کنند. با توجه به تجربیات گذشته، پیشنهاد میکنم که مقامات مربوطه به جای پشت پرده عمل کردن، به صورت علنی و شفاف دلایل و اهداف خود را برای مردم توضیح دهند. این تنها راه جلب اعتماد دوباره مردم و ارتقای مشارکت سیاسی خواهد بود.
ایران ۲۴: تجربه شما از مدیریت شهر چه چالشهایی را نشان داده و آیا به بازنگری در سیاستهای شهری نیاز داریم؟
محسن هاشمی: در ایران، مدیریت شهری با چالشهای گوناگونی مواجه است؛ چراکه کشور ما نزدیک به ۱۳۰۰ شهر دارد که تعدادشان به بیش از ۲۰۰ کلانشهر و شهرهای کوچک میرسد. برخی از این شهرها تنها ۷-۸ هزار نفر جمعیت دارند، در حالی که تهران به عنوان یک ابرشهر قابل مقایسه نیست. از این رو، تعمیم یک نسخه واحد مدیریتی به همه شهرها ممکن نیست. اگرچه برای کلانشهرها قوانین خوبی نوشته شده، اما اجرای جدی این قوانین همچنان یک چالش عمده است.
قوانین مدیریت شهری که ریشه در دوران پهلوی دارند و همچنان بسیاری از آنها بهروزرسانی نشدهاند. پس از انقلاب و تصویب قانون اساسی در سالهای ۵۷ یا ۵۸، بندهایی به شوراهای شهر و روستا اختصاص یافت و تأکید شد که قوانین جدید برای مدیریت شهری بر اساس شوراها نوشته شود. با این حال، تدوین این قوانین پس از انقلاب تا حدود ۲۰ سال به طول انجامید و نخستین انتخابات شورای شهر در سال ۱۳۷۷ برگزار شد و اولین شورای شهر تشکیل شد.
اگر به قانون موجود نگاهی بیندازیم، شوراها در حدود ۲۵ مورد مختلف بهویژه نظارت و تصویب مصوبات شهر باید دخالت داشته باشند، اما در عمل، تنها در حدود ۷ مورد به آنها اختیار داده شده است. اکنون بیش از ۲۴ سال از عمر اولین شورای شهر گذشته، اما بسیاری از قوانین مربوطه همچنان اجرایی نشدهاند یا اختیارات لازم به این شوراها داده نشده است.
برای مثال، مسئله راهنمایی و رانندگی و معضل ترافیک شهرها، به جای نظارت شوراهای شهر، در اختیار پلیس راهنمایی و رانندگی قرار دارد. این در حالی است که در گذشته، این حوزهها مستقیماً تحت نظر شهرداری بودند. مسائل دیگری نظیر نظارت بر آموزش و پرورش مدارس، بهداشت و درمان، و آسیبهای اجتماعی نیز همچنان پراکنده میان نهادها و وزارتخانههای مختلف قرار دارند.
در حال حاضر، شوراهای شهر عملاً فقط در حوزههایی، چون ساختوساز ساختمانها و تراکمفروشی دخالت میکنند و حتی در بخشهای درآمدی شهرداریها نیز مشکلات جدی وجود دارد. این وضعیت، ضرورت بازنگری و اجرای دقیق قوانین موجود را بیش از پیش آشکار میکند تا مدیریت شهری بتواند با هماهنگی بینبخشی و انتقال اختیارات واقعی به شوراها، بسیاری از مشکلات شهری را حل و فصل کند.
برق تا دم شهر تولید شده و منتقل میشود و برای توزیع در داخل شهر نیازمند سیاستگذاری مشخصی هستیم که شهرداران و شوراهای شهر باید عمیقاً به آن پایبند باشند. متأسفانه این سیاستها در قانون به طور جدی دیده شده ولی در عمل مشکلات و ناهماهنگیهای زیادی وجود دارد. به عنوان نمونه، وزارت نفت تصمیمگیری درباره توزیع گاز را در دست دارد و شهرداریها در این زمینه دخالتی ندارند. همین مسئله در مورد برق نیز وجود دارد؛ مکانهایی که شهرداریها نمیخواهند به آنها تراکم بدهند، به واسطه شرکت برق به آنها برق اختصاص داده میشود که این نشان از عدم هماهنگی دارد.
مشکلات شهری بسیاری وجود دارد که نیازمند بازنگری و اصلاح است. اجرای قوانینی که در قانون اساسی برای شوراهای شهر و روستا اختصاص داده شده بسیار ضروری است. اما وزرا معمولاً اختیارت خود را به شوراهای شهر نمیدهند، زیرا در برابر مجلس پاسخگو هستند. برای مثال اگر گاز در شهری دچار مشکل شود، مجلس شورای شهر را مورد بازخواست قرار نمیدهد بلکه وزیر مربوطه را پاسخگو میداند؛ بنابراین تمامی این مسائل و بحرانها باید در چارچوب قوانین شهری به وضوح مشخص شود و وظایف شوراهای شهر تعیین شود تا بتوانند به درستی عمل کنند.
مدیریت شهر تنها محدود به ساختوساز یا ایجاد خیابانها و کوچهها نیست. مسائل دیگری مانند آلودگی محیطزیست، ترافیک، آسیبهای اجتماعی و برنامهریزی جامع برای شهرسازی نیز بسیار حائز اهمیت است. نظرسنجیهای اخیر در کلانشهر تهران نشان میدهد بیشترین مشکلاتی که مردم به آن اشاره داشتهاند، آلودگی هوا و ترافیک بوده که ۹۳ درصد از نظرات را به خود اختصاص داده است. پس از آن، آسیبهای اجتماعی شامل اعتیاد، کودکان کار، متکدیان و خانوادههای زنان بیسرپرست مورد توجه مردم قرار گرفته که ۸۵ درصد از نظرسنجیها به این مباحث تعلق دارد.
راهحل اصلی معضلاتی، چون آلودگی هوا و ترافیک، گسترش حملونقل عمومی است. تهران با جمعیتی تقریباً ۹ میلیونی و حومههای اطراف آن که مجموعاً به ۱۶ میلیون نفر میرسد، به شدت نیازمند یک سیستم حملونقل عمومی کارآمد، امن، ارزان و غیرآلاینده است. مشکل اصلی دیگر، استفاده از خودروهایی با تکنولوژی قدیمی، مصرف سوخت بالا و فرسودگی است. همچنین تعداد موتورسیکلتها در تهران به حدود سه میلیون رسیده که دلیل اصلی آن گران شدن خودروها و سختی تردد در شهر است.
علاوه بر این، تاسیساتی مانند گرمایش و سرمایش با سوختهای فسیلی نیز به آلودگی هوای شهر افزوده است. در فصول سرد سال و پدیده وارونگی دما، انتقال هوا کاهش یافته و این موضوع باعث روزهای ناسالم میشود که متأسفانه هر سال افزایش مییابد. تجربه جهانی نشان داده که ایجاد یک سیستم حملونقل عمومی یکپارچه و کارآمد میتواند به کاهش این مشکلات کمک کند. این سیستم باید به گونهای باشد که مردم بتوانند از طریق اپلیکیشنها یا اینترنت مسیر مبدا تا مقصد خود را با اطلاعات دقیق مربوط به وسایل حملونقل عمومی برنامهریزی کنند.
در نهایت، این مجموعه از سیاستگذاریها و اصلاحات نیازمند همکاری جدی بین دولت، شورای شهر و شهرداریهاست تا شهری سالمتر و منسجمتر برای شهروندان فراهم شود.
از جمعیت ۲۰ میلیونی کنونی، ۱۵ میلیون سفر شهری باید از طریق حملونقل عمومی انجام شود؛ به این معنا که ۱۰ میلیون سفر باید توسط مترو و حدود ۵ میلیون سفر نیز بهعنوان مکمل توسط اتوبوس انجام شود. اتوبوسها باید بهصورت عمود بر مترو عمل کنند؛ به این صورت که مسافر از مترو بگیرند و به مترو تحویل دهند. در نتیجه، از ۲۲ میلیون سفر شهری، باید ۱۵ میلیون سفر بهصورت حملونقل عمومی و پاک انجام شود. مفهوم "پاک" یعنی اینکه مترو کاملاً برقی و پاک است و اتوبوسها نیز نباید گازوئیلی باشند؛ بخشی میتواند گازی باشد و بخشی نیز باید برقی باشد. این سیستم سالها پیش طراحی و تصویب شده، اما به دلیل مشکلات بودجهای – که ناشی از تحریمها است – اجرا نشده است. تحریمهایی که همان افرادی که در مجلس نفوذ دارند، مانع رفع مشکلات و کسب درآمد برای کشور شدهاند.
تهران حداقل به ۱۲ خط مترو نیاز دارد. این خطوط باید به شهرهای اقماری نیز امتداد یابند. ترافیک تهران عمدتاً از بیرون به داخل آغاز میشود؛ بهطوریکه از ساعت ۴ صبح، مردم از شهرهای اطراف به سمت تهران حرکت میکنند و تمامی ورودیهای شهر دچار ترافیک سنگین میشوند. این ترافیک بهتدریج به کل شهر گسترش پیدا میکند. بنابراین، خطوط مترو باید تمامی شهرهای اقماری را نیز پوشش دهند. بر اساس برآوردها، باید ۴۵۰ کیلومتر خطوط برقی مترو داشته باشیم به همراه ۲۵۰ ایستگاه و حداقل ۷۰۰۰ واگن.
اما در حال حاضر، ما به هیچیک از این اهداف نرسیدهایم. تعداد واگنهای مترو حدوداً ۱۵۰۰ عدد است که از این تعداد، ۳۰۰ واگن خراب هستند. تهران تنها ۷ خط مترو دارد که حتی با هدویر مناسب نیز کار نمیکنند. همین ۷ خط مترو باید حداقل ۳ تا ۴ میلیون سفر در روز انجام دهند، اما اکنون تنها حدود ۲ میلیون سفر در روز پوشش داده میشود. تعداد اتوبوسها نیز باید به ۹۰۰۰ دستگاه برقی و گازی برسد. متأسفانه تعداد کنونی اتوبوسها در وضعیت فعال حدود ۲ تا ۳ هزار دستگاه است. جدیداً شهرداری اقدام به تأمین اتوبوسهای برقی کرده که جای تشکر دارد، اما این تعداد بسیار کم و حداقلی است.
حملونقل عمومی در تهران باید مانند کالای اساسی در نظر گرفته شود. یعنی همانطور که برای تأمین کالاهای ضروری اولویت و ارز دولتی تخصیص داده میشود، باید برای حملونقل عمومی نیز همین سرمایهگذاری و حمایت انجام شود. هماکنون کشور سالانه حدود ۱.۳ تا ۱.۵ میلیون خودروی جدید تولید میکند که سوخت زیادی مصرف میکنند، اما در مقایسه، حتی تولید ۱۰۰ واگن مترو نیز انجام نمیشود. این در حالی است که تبلیغات زیادی پیرامون "واگن ملی" صورت گرفته، اما تاکنون هیچ نتیجهای برای مردم ملموس نبوده است. این گزارشها حتی به رهبری هم ارائه میشود، اما هیچکس نمیگوید چرا این واگنهای ملی تولید و عرضه نمیشوند یا چرا مشکل کمبود بودجه برای توسعه آنها وجود دارد.
برای مثال، شخصی با مترو به ایستگاه میرداماد آمده و با مشکلاتی مانند معیوب بودن سیستم اعلام ایستگاهها و تاریکی واگنها مواجه شده است. این واگنها بسیار قدیمی و فرسوده هستند و بیش از ۳۰ سال از عمر آنها گذشته است. عدم توجه به این مسائل، نتیجه کمبود سرمایه و سیاستهای خارجی اشتباه است که موجب آسیبهای ساختاری در کشور شده است. این مشکلات نیاز به تصمیمات جدی و اساسی دارند، همانطور که افرادی مانند آقای پزشکیان نیز به این موضوع اشاره کردهاند.
در موارد دیگر، مثلاً بحث آسیبشناسی مدیریت شهری و انتقال تجربیات به جوانان در این حوزه نیز دچار مشکل شدهایم. قوانین اجازه جمعآوری متکدیان را نمیدهند و حتی تعطیلی مکرر مدارس به علت آلودگی هوا و سایر مشکلات به معضلات بیشتری منجر شده است. اینگونه موضوعات در حقیقت به ساختارهای معیوب و تصمیمگیریهای ناکارآمد بازمیگردد. عبارتهایی مثل "ناترازی" جایگزین واژههایی، چون "ورشکستگی" شدهاند تا حساسیت ایجاد نکنند، اما واقعیت آن است که کشور بهلحاظ ساختاری دچار مشکلات جدی شده است و نیاز به اصلاحات بنیادینی دارد.
ایران ۲۴: چگونه محسن هاشمی به لحاظ خانوادگی در مسیر سیاسی خود پشتیبانی شده و این حمایتها چگونه به او کمک کرده است؟
محسن هاشمی: ما از ابتدای جزو خانوادهای سیاسی بودیم. قبل از انقلاب وارد این فضا شدیم و حتی به زندان اوین رفتیم. حالا بعد از انقلاب هم برای دیدن مهدی و فائزه به همان زندان میرویم. ما هم قبل از انقلاب و هم بعد از آن، در سیاست بزرگ شدیم.
پدرم همیشه این حرف را میزدند که اگر ما با استعمار و استکبار مبارزه کنیم، میتوانیم کشور و مردممان را به سمت رفاه ببریم و اسلام شیعی را زنده نگه داریم یا حتی در سطح دنیا نشر دهیم. هدف این بود که بتوانیم مکتبی که مدنظر ما است را به همراه رفاهی که برای مردممان ایجاد میکنیم، انشاءالله به همگان نشان دهیم. حالا هر کسی میپذیرد، بپذیرد و هر کسی هم نمیپذیرد، نپذیرد.
اگر نگاه کنید، ایشان قبل از انقلاب، در سال ۱۳۴۳ کتاب "فلسطین یا کارنامه یا استعمار" را نوشتند. همچنین در سال ۱۳۴۶ کتاب "امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار" را نوشتهاند. در آن زمان من فقط شش سال داشتم. مدارسی که ما در آنها درس میخواندیم، بیشتر مدارس اسلامی بود، مانند علوی، جهانآرا و ولیعصر.
در آن زمان، پدرم در زندان بودند و آن سه سال آخر قبل از انقلاب، کاملاً درگیر سیاست کشور بودند. در همان دوره، من هم هجده ساله شدم و انقلاب پیروز شد. به همین دلیل، ما عملاً در بطن انقلاب بودیم.
بعد از انقلاب، پدرم فعالیتهای بسیار جدی در پیش گرفتند و ما همیشه کنار ایشان حرکت میکردیم. در همین حین، تحصیلاتمان را هم به پایان رساندیم. ایشان به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد کشور باید سیاستی اعتدالی را بر اساس آموزههای قرآنی دنبال کرد تا کشور در مسیر اعتدال حرکت کند و مشکلات مردم حل شود.
پدرم بر مبارزه با افراط تأکید داشتند. ایشان میگفتند که بعد از انقلاب فهمیدند مبارزه با استکبار و استعمار سادهتر از مبارزه با افراط است، زیرا برای مردم، مفهوم استعمار و استکبار کاملاً روشن بود و توضیح آن برای آنان آسانتر. اما افراطیون، چهرهای را با شعارهای فریبندهای مطرح میکنند و پشت این شعارهای افراطی خود را پنهان میکنند؛ در حالی که به ضرر مردم عمل میکنند. شاید مردم نتوانند به راحتی این موضوع را تشخیص دهند، و این مشکلات جدیتری را به همراه دارد.
یکی از چالشهای جدی آیتالله هاشمی رفسنجانی، مبارزه با افراطگرایی بود. در حزب کارگزاران سازندگی نیز این موضوع بهعنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته شده است و همچنان بر آن تأکید داریم تا کشور را به مسیر اعتدال بازگردانیم. این اعتدال باید در تمام زمینهها، اعم از فرهنگی، اجتماعی و حتی در مواجهه با افراطیونی که شعارهای مقام معظم رهبری را به گونهای تحریفشده به کار میبرند، نمود پیدا کند؛ چراکه این رفتارها نهتنها به جامعه بلکه به جایگاه رهبری نیز آسیب میرساند.
بنابراین، باید بهگونهای عمل کنیم که از مسیر پیامبر اسلام (ص)، که همواره همراه اعتدال بود، خارج نشویم. مشکلات کنونی کشور و عدم تراز در مدیریت آن دقیقاً به دلیل دور شدن از مسیر اعتدالی است که آیتالله هاشمی رفسنجانی بهعنوان الگوی آن شناخته میشد. امید دارم بتوانم در حوزه سیاست به گونهای عمل کنم که کشور مجدداً به راه و روش اعتدالی آن مرحوم بازگردد.
سال ۱۳۹۲، سالی بود که رهبر انقلاب اسلامی با عنوان «سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» نامگذاری کردند. این سال از لحاظ سیاسی و اقتصادی مهم بود؛ چرا که دوران ریاستجمهوری آقای محمود احمدینژاد به پایان رسید و کشور به سوی انتخابات ریاستجمهوری جدید پیش رفت. با توجه به وقایعی که در سال ۱۳۸۸ رخ داده بود، اهمیت انتخابات پیش رو دوچندان شده بود.
در این سال، یکی از رویدادهای مورد توجه، رد صلاحیت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان بود. این تصمیم، واکنشها و حساسیتهای بسیاری را برانگیخت. آیتالله هاشمی، فردی با سوابق طولانی در سطوح بالای مدیریتی کشور بود. وی سالها رئیس مجلس، فرمانده جنگ، رئیسجمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. شورای نگهبان با استناد به برخی مستندات، از جمله گزارشهایی از سوی وزارت اطلاعات به ریاست آقای «حیدر مصلحی»، اعلام کرد که وی در میان مردم از محبوبیت و آرای بالایی برخوردار است و این تصمیم به نفع فرایند انتخابات گرفته شده است.
با این حال، آیتالله هاشمی پس از رد صلاحیت، قهر نکرد و ایفای نقش خود در میدان سیاست را متوقف نساخت. او تلاش کرد تا با ایجاد فضای مشارکتی، مانع کاهش اعتماد عمومی به انتخابات و کاهش مشارکت شود. تلاشهای او باعث افزایش شور و شوق مردم و شکلگیری انتخاباتی با مشارکت بالای ۷۰ درصدی شد. نتیجه این انتخابات، پیروزی حسن روحانی و اتحاد میان جریانهای سیاسی میانهرو و اصلاحطلب بود.
این روحیه مشارکتی که او پایهگذاری کرد، حتی پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ نیز ادامه یافت. در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴، هرچند تعداد زیادی از کاندیداهای اصلاحطلب رد صلاحیت شدند، اما با هدایت نیروها و حضور لیست امید، شاهد برگزاری انتخاباتی پرشور و بازگشت جریان امید به مجلس بودیم. حتی پس از فوت آیتالله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۹۵، آثار حرکتهای او در انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای سال ۱۳۹۶ نیز مشهود بود. این انتخابات نیز با مشارکتی بالای ۷۰ درصد برگزار شد و به انتخاب دوباره حسن روحانی انجامید.
امروز، در مقایسه با آن دوران، مشارکت مردم در انتخابات کاهش یافته و در برخی موارد به زیر ۴۰ درصد رسیده است. این مسئله ضرورت بازنگری در راهکارها و اولویتبندیهای مسئولین را بیشازپیش نمایان میسازد. تجربه آیتالله هاشمی نشان میدهد راهحل این چالشها، بازگرداندن اعتماد عمومی، ایجاد فضای مشارکتی و تلاش برای کاهش محدودیتها در فرایندهای انتخاباتی است.
ایران ۲۴: مهندس مقابل دوربین شبکه خبری ایران ۲۴ اگر صحبتی با مخاطبان ما دارید؛ بفرمایید.
محسن هاشمی: سلام عرض میکنم خدمت مخاطبین عزیز ایران ۲۴ و تشکر میکنم از فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید تا چند کلامی با شما صحبت کنم. ما امروز در شرایطی قرار داریم که راهی جز حل مشکلات به صورت ساختاری و زیربنایی نداریم. هر اقدام روبنایی که منجر به تضعیف نظام جمهوری اسلامی شود، تنها باعث افزایش مشکلات مردم و کاهش اعتماد عمومی به این نظام خواهد شد.
صحبت آقای دکتر پزشکیان هم در این زمینه قابل توجه است؛ ایشان بر وفاق ملی تأکید کردهاند و پیشنهاد استفاده از نیروهای مختلف در مدیریت کشور را دادهاند. ما نیز امروز نیازمند چنین وفاقی هستیم. درگیریها و تندرویها باید کنار گذاشته شود و به جای پرداختن به مسائل سطحی، مشکلات به صورت ریشهای و زیربنایی مورد بررسی و حل قرار گیرند. امیدوارم این رویکرد بتواند به رشد و توسعه کشور و بهبود وضعیت معیشتی مردم کمک کند.
چشمانداز ۱۴۰۴ که در سال ۱۳۸۴ برای افق ۲۰ ساله کشور تصویب شده بود، هدفگذاری کرده بود که ایران به مقام اول اقتصادی منطقه دست پیدا کند. در آن زمان، کشور ما در مقام سوم یا چهارم منطقه قرار داشت. اما امروز با گذشت بیست سال، نهتنها به مقام اول نرسیدهایم، بلکه متأسفانه به رتبه هشتم تنزل کردهایم. علت اصلی این پسرفت، تفرقههای سیاسی و بلبشویی است که بهخصوص توسط برخی تندروها در کشور ایجاد شده است.
امیدوارم مسئولان نظام متوجه عمق این مشکلات شوند و با جدیت جلوی تندروی و اختلافات داخلی را بگیرند. این تنها راهی است که میتواند مردم را از آسیبهای بیشتر مصون نگه دارد و کشور ما را به سمت توسعه، رشد و تعالی سوق دهد.
با آرزوی موفقیت برای همه شما عزیزان.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.