نگاهی به تنوع آرای متفکران عصر روشنگری درباره ایران در یک کتاب

به گزارش گروه فرهنگ و هنر شبکه خبری ایران ۲۴، تعامل فکری اروپا و ایران پیشینهای کهن و غنی دارد، اما این تعامل در عصر روشنگری (قرن هجدهم در اروپا) و همزمان با دوره صفویه در ایران، اوج تازهای یافت. کتاب «ایران و عصر روشنگری» ویراسته سیروس مسروری، ویتنی مَنیز و جان کریستین لاورسن مجموعهمقالاتی است که نویسندگانشان به جای تلاش برای نشان دادن همگرایی یا همگونی فکری برای طرح یک الگو یا روایت بر تنوع و کثرتی تأکید دارند که در استفاده نویسندگان عصر روشنگری از منابع مربوط به ایران دیده میشود.
کتاب حاضر در نوع خود اثری منحصربهفرد است. کمترین اطلاع از تعاملات پیچیده و پرجزئیات ایران و غرب به دورهای بر میگردد که از یک سو شرق هنوز به موضوع کانونی آنچه بعدها ذیل عنوان شرق شناسی میشناسیم بدل نشده است و از سوی دیگر تاریخنگاری رسمی، تاریخنگاری انتقادی معاصر و حتی جریان گسترده ایرانپژوهی دانشگاهی چندان به آن توجهی نداشته است. این دوره که دورهای شگفت انگیز و پرابهام در تاریخ جدید ایران است از سقوط اصفهان تا ظهور و اوجگیری نادرشاه را در بر میگیرد. کتاب حاضر ضمن بررسی این دوره از مجرای اطلاعاتی که عمده منابع آنها سفرنامهها و مداخل دایرة المعارفی فیلسوفان فرانسوی است، میخواهد رابطه و نسبت ایران و غرب پیش از عصر استعمار یعنی از دوران باستان تا عصر روشنگری را نشان دهد. آنچه خواهید خواند پژوهشهای برجسته متخصصان حوزههای مختلف فلسفه الهیات تاریخ و ادبیات است که به دنبال ترسیم دقیق و پیچیده چندوچون رویارویی ایران و اروپای عصر روشنگری از مجرای مطالعه آثار مونتسکیو، ولتر، جورج لیتلتون، بل و دیگرانی است که سهمی انکارناپذیر در فهم اروپایی از انگاره ایران در سدههای بعدی ایفا کردند.
مسروی و منیز در مقدمهای بر این اثر ابتدا چند چارچوب نظری برا بررسی شیوههای متنوع و پیچیده رابطه میان اروپای مدرن و شرق را بررسی میکنند و به «روندهای میانجیگری و گفتوگو» میرسند و مینویسند: «این کتاب تلاشی است برای درک آن روندهای پیچیده گفتوگو هر چند خاطرنشان خواهیم کرد که ماهیت رویارویی ایران و اروپای عصر روشنگری کاملاً یا در وهله اول ارتباطی» نبوده است».
آنها همچنین مختصری صفویان، آیین زرتشتی و عصر روشنگری را در این مقدمه توضیح میدهند: «روایت عصر روشنگری برای اروپا یا حداقل بخش مهمی از آن فرصتی پیش آورد تا درباره هویتی جدید گفتوگو کند و آن را بازتاب دهد. با این حال، همان طور که پیشتر گفته شد نه تلاش میکنیم روایات سرخوشانه حاکی از شهامت و پیشرفت فکری در برابر خرافات و نابرابری را تأیید کنیم، نه افشای هول انگیز انگیزههای ظلمانیتر عقل» را. به نظر ما تنوع روشی حاضر در این کتاب برای نشان دادن طیفی از اندیشههای سده هجدهمی درباره ایران بسیار مناسب است و بهتر میتواند پیوستگیها و گستگیهای رویکردهای نظری سده هجدهم به «شرق» را برجسته کند. نویسندگان مقالات این کتاب به جای تلاش برای نشان دادن همگرایی یا همگونی فکری به منظور طرح یک الگو یا روایت بر تنوع و کثرتی تأکید دارند که در استفاده نویسندگان عصر روشنگری از منابع مربوط به ایران دیده میشود- در واقع حتی منابع یکسان درباره ایران».
این کتاب شامل ۹ مقاله میشود: «پس زمینه شناخت اروپاییان از ایران پیش از عصر روشنگری» از سیروس مسروری و جان کریستین لاورسن، «مدارای دینی، عدم مدارا و قدرت مطلقه در ایران دوران صفوی و بازنمودهای آن در سفرنامههای اروپایی اوایل عصر روشنگری» نوشته جان مارشال، «الهیات ایرانی و شکست الهیات مسیحی: بِل و مساله شر» اثر مارتا گارسیا آلونسو، «میهن دوستی شرقی بازنماییهای فرانسوی از نادرشاه در قرن هجدهم» به قلم رولاندو مینوتی، «ایران مداراجو در نامههای ایرانی مونتسکیو» نوشته آنتونیو کارلوس دوس سانتوس، «نامههای یک ایرانی اثر جورج لیتلتون: ایران و سیاست در ادبیات داستانی انگلیس در سده هجدهم» به قلم سیروس مسروری، «ولتر و ایران یا نحوه به کارگیری شرق در برابر غرب» نوشته میرتیل مریکام بوردو، «ایران در دایرة المعارف دیدرو» اثر ویتنی منیز، «طایفه در خور احترام منتقدان رادیکال دین در اواخر سده هجدهم و گبرها» نوشته اریکا جوی مانوچی.
در مقاله دوم این کتاب در صفحه ۸۹ و در باب مدارای دینی در ایران میخوانیم:
«به ارامنه اجازه داده شده بود در محله خود که جلفای نو نامیده میشد یک کلیسای جامع و چند کلیسای دیگر بسازند - تعداد آنها در دهه ۱۶۶۰ به بیست و چهار میرسید و تا پایان این قرن، هفتاد و یک کلیسای ارمنی در حومه اصفهان ساخته شد. آنها اجازه داشتند ناقوس کلیساها را به صدا در آورند و توسط مقامی که مورد تأیید شاه بود اجازه اداره جامعه خود را داشتند در زمان شاه عباس اول تعدادی از مسیحیان ارمنی برجسته عضو خانواده سلطنتی بودند. تاورنیه در سفرنامه سال ۱۶۷۸ خود گزارش کرده است که شاه عباس اول معمولاً در مراسم غسل تعمید نوزادان مسیحی در زاینده رود حضور پیدا میکرد و پس از آن برای صرف ناهار به خانه پیشوای جامعه ارمنی میرفت. بعدها شاه صفی و شاه عباس دوم هم در این ضیافتهای ناهار که سرآشپزهای سلطنتی تدارک میدیدند و در ظروف زرین سلطنتی سر سفره آورده میشد حضور مییافتند. شاه صفی به حاکمان محلی اعلام کرد که جمعیت ارامنه مسیحی جلفا متعلق و منسوب به خاندان سلطنتیاند و شفقت و محبت والاحضرت نسبت به جمعیت ارامنه فوق الذکر استثنایی است.
تاورنیه میگوید: ارامنه جلفا این مزیت را بر دیگر مسیحیان شرق دارند که میتوانند مالک زمین و از امتیازات بیشتری برخوردار باشند و پادشاه اجازه نمیدهد کمترین ستمی به آنها روا داشته شود و اجازه نمیدهد هیچ مسلمانی در جلفا زندگی کند...».
هر یک از مقالههای کتاب «ایران و عصر روشنگری» تنوع علایق محتمل اروپاییانی را نشان میدهد که با ایران مواجهه داشتند و به ارزیابیها و بازنمودهای متفاوت از ایران منتهی میشود. بعضی از اروپاییهایی که با ایران مواجه بودند به یقین صادقانه علاقهمند بودند با ایران و ایرانیان به واسطه گفتوگو آشنا شوند، اما بقیه که به دنبال اهداف دیگری بودند قصد استفاده ابزاری داشتند. بسیاری هم هر دو رویکرد را داشتند مقالات این کتاب تنوع و پیچیدگی رابطه متقابل عصر روشنگری و ایران را روشن میکند و به خوانندگان خود فرصت درک تعدد و گستردگی حضور ایران در گفتمانهای بی شمار عصر روشنگری را میدهد.
هدف اصلی این کتاب آنطور که ویراستاران مجموعه در مقدمه آن نوشتند، بررسی این موضوع است که چگونه اروپاییها متون جدید درباره ایران را با انگیزههایی پیچیده به کار گرفتهاند، آن هم به شیوههایی که مفاهیم عصر روشنگری مانند استبداد، مدارا و عقل را تغییر داد.
کتاب «ایران و عصر روشنگری» را انتشارات ققنوس با ترجمه شهربانو صارمی در ۳۵۸ صفحه منتشر و وارد بازار کتاب کرده است.
انتهای پیام/