قتل الهه حسیننژاد؛ خودمراقبتی، رسانهها و واقعیتهای ناگفته

۱ - خودمراقبتی: درسهای جهانی برای محلات پرخطر
اسلامشهر، مانند بسیاری از مناطق حاشیهای کلانشهرهای جهان (مانند برخی محلات لس آنجلس، برزیل یا آفریقای جنوبی)، نیازمند هوشیاری بیشتر شهروندان است.
پلیس در کشورهای مختلف برای مناطق پرخطر توصیههای مشخصی دارد که میتوان از آنها الگوبرداری کرد:
نمونههای بینالمللی:
- برزیل (فاولاهای ریو):
- پلیس به شهروندان هشدار میدهد: از تردد شبانه در معابر خلوت خودداری کنید.
- تاکید بر استفاده از تاکسیهای رسمی و عدم اعتماد به خودروهای شخصی.
- همراه داشتن اسپری فلفل(در صورت قانونی بودن) برای مواقع ضروری.
- آمریکا (شیکاگو و دیترویت):
- توصیه به انتخاب مسیرهای روشن و شلوغ حتی اگر مسافت طولانیتر شود.
- اشتراک موقعیت زنده با دوستان یا خانواده هنگام تردد در مناطق ناامن.
- پرهیز از نمایش وسایل ارزشمند مانند گوشیهای گرانقیمت در معابر عمومی.
- آفریقای جنوبی (ژوهانسبورگ):
- قفل کردن درهای خودرو حتی در ترافیک یا توقفهای کوتاه.
- پاسخگو نبودن به غریبهها در ایستگاههای حملونقل عمومی.
نکته کلیدی: در بسیاری از کشورها، حتی با وجود سیستمهای پلیسی پیشرفته، مسئولیت شخصی همچنان بخشی از فرهنگ ایمنی است. چرا در ایران باید این واقعیت را نادیده گرفت؟
۲ - تاکسیهای اینترنتی؛ کاهش جرائم یا نیاز به نظارت بیشتر؟
برخلاف ادعاهای برخی رسانهها، آمار نشان میدهد که حملونقل اینترنتی امنیت را بهبود بخشیده است:
- کاهش ۴۷ درصدی جرائم مسافربری پس از راهاندازی اسنپ و تپسی (براساس گزارش پلیس راهور).
- امکان ردیابی سفرها از طریق سیستمهای دیجیتال، که در مسافرکشی سنتی وجود نداشت.
ساماندهی رانندگان شخصی از طریق احراز هویت الکترونیکی.
نکته کلیدی: پیش از رواج پلتفرمهایی مثل اسنپ و تپسی، مواردی مانند «خفاش شب» و رانندگان متخلف بسیار بیشتر بود همچنین با نظارت بیشتر بر رانندگان غیررسمی، دست مجرمان برای سوءاستفاده بستهتر شده است.
اما هنوز جای بهبود وجود دارد:
- نظارت دقیقتر بر سوابق رانندگان(بهویژه در مورد افرادی که محکومیتهای غیرمربوط به خشونت دارند).
افزایش گشتهای پلیس در نقاط کور شهری مانند میدان آزادی.
سؤال اساسی: اگر تاکسیهای اینترنتی ناامن هستند، چرا آمار قتل و تجاوز در مسافرکشیهای سنتی (پیش از این سامانهها) بسیار بالاتر بود؟
۳ - رسانهها و مهندسی افکار عمومی
این پرونده بهسرعت به سوژهای رسانهای تبدیل شد، اما چند نکته قابل تأمل است:
- رشد غیرعادی هشتگها: در کمتر از ۲۴ ساعت، بیش از ۵۰۰ هزار توئیت با موضوع این قتل منتشر شد، درحالی که حوادث مشابه قبلی چنین بازتابی نداشتند.
- تغییر روایت رسانهها: ابتدا برخی خبرگزاریها از «تجاوز» سخن گفتند، اما پس از تکذیب پزشکی قانونی، روایت به «سرقت گوشی» تغییر کرد.
استفاده از ادبیات جنسیتزده: برخی رسانههای خارجی (مانند BBC فارسی و ایران اینترنشنال) این پرونده را به «نظام مردسالار» مرتبط دانستند و با تحریف واقعیت، این قتل را به «جنگ علیه زنان» تبدیل کردهاند درحالی که آمار نشان میدهد ۳۸ درصد قربانیان خشونت در ایران مردان هستند.
آیا این یک برنامهریزی رسانهای است؟
- الگوی مشابه در گذشته: پروندههایی مانند قتل «امیرمحمد خالقی» (دانشجوی ۱۹ ساله) با وجود مشابهت، هیچگاه این حجم از توجه را جلب نکردند.
- تمرکز بر احساسات به جای واقعیات: کمتر از۱۰ درصد کاربرانی که درباره این پرونده اظهارنظر کردهاند، متن کامل گزارش پلیس را مطالعه کردهاند.
۴ - راهکارهای عملی: ترکیب هوشیاری فردی و اصلاح سیستم
۱ - آموزش خودمراقبتی در مدارس
- گنجاندن درسهای عملی درباره شناخت موقعیتهای خطر و واکنش به تهدیدات.
۲ - بهبود سیستم نظارتی
- الگوریتمهای پیشبینانه برای شناسایی رانندگان پرخطر در پلتفرمهای مسافربری.
- افزایش دوربینهای پلیس در نقاط پرتردد مانند میدان آزادی.
۳ - خبررسانی مسئولانه
- پرهیز رسانهها از بزرگنمایی احساسی و تکیه بر اسناد رسمی.
جمعبندی: امنیت، مسئولیت مشترک است
- هیچ کشوری به تنهایی با سیستم پلیسی نمیتواند امنیت کامل ایجاد کند.
- رسانهها باید به جای دامن زدن به تنش، به آموزش و آگاهیبخشی بپردازند.
- جامعه نیازمند منطق است، نه هیجان.
سخن نهایی:
الهه حسیننژاد قربانی یک جنایت شد، اما قربانی شدن او نباید بهانهای برای سوءاستفادههای سیاسی باشد. یاد بگیریم از واقعیتها درس بگیریم، نه اینکه بازیچه جریانهای رسانهای شویم.