عرب صادق: بخشی از کابینه پزشکیان، وصله ناجور هستند/ انرژی خورشیدی در کشور به کاسبی رانتخواران تبدیل شده است
مهدی عرب صادق کارشناس مسائل سیاسی، روز یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، با حضور در استودیو شبکه خبری ایران۲۴ در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاسی این شبکه خبری به طرح دیدگاههای خود پرداخت؛ بخشی از این گفتوگو را در ادامه بخوانید و مشاهده کنید
ایران۲۴: بیشترین انتقادها از دولت آقای پزشکیان متوجه آقای علیآبادی است، به ویژه در حوزه انرژی خورشیدی و حمایتهای شخصی آقای پزشکیان در این بخش. در این حوزه، آقای پزشکیان از آقای علیآبادی حمایت کردهاند. به نظر شما، آیا این حمایتها باعث میشود که در سال ۱۴۰۵، آقای علیآبادی بتواند مشکل ناترازی در حوزه برق و گاز را حل کند؟ حمایتهای آقای پزشکیان عمدتاً مربوط به مسائل ناترازی است و عمده انتقادها به دلیل همین ناترازیها متوجه آقای علیآبادی است.
عرب صادق: بنده صراحتاً و عمیقاً منتقدم و معتقدم که بخشی از کابینه، "وصله ناجور" هستند؛ نه اینکه ایرادی به اشخاص وارد باشد، بلکه این افراد از نظر سیاسی منطبق نیستند. ببینید من یک نکته تاریخی عرض کنم: در زمان فروپاشی شوروی، در بحث گندم، وزیر کشاورزی گورباچف از سه نفر مختلف گزارشهای متفاوتی دریافت کرد؛ یکی عددی اعلام کرد، دیگری عدد دیگری و… تا اینکه خودش به مزارع رفت و دید که گزارشها غلط بوده است. این گزارشهای نادرست باعث شکست شد. من پیشنهاد میکنم این سریال مستند را ببینید که نشان میدهد چگونه یک گزارش کارشناسی اشتباه فاجعه چرنوبیل را رقم زد و پس از آن، مدیریت اطلاعات به دروغ متوسل شد.
اکنون، آقای دکتر پزشکیان قطعاً میدانند که وقتی در معرض حجم زیادی از بمباران اطلاعاتی متفاوت قرار میگیریم، ممکن است تصور کنیم اصل موضوع درست است. مشکل امروز ما نیز به گزارشهای اشتباه بازمیگردد.
خانم کبورانی، انرژی خورشیدی امروز در کشور به یک کاسبی تبدیل شده است و رانتخواران زیادی را به طمع سرمایهگذاری در این حوزه کشانده است، در حالی که در واقع ما با بحران انرژی و ناترازی مواجهیم. اگر بخواهم ساده توضیح دهم، بهرهوری نیروگاههای خورشیدی ضریب بهرهوری آن حدود یک چهارم است، یعنی حداکثر پنج یا شش ساعت در شبانهروز توان تولید دارند. بنابراین، اگر در محاسبات اقتصادی عددی را لحاظ میکنید، این موضوع باید در نظر گرفته شود.
اگر بگوییم هزینه هر مگاوات انرژی خورشیدی ۵۰۰ هزار دلار است، باید این عدد را در چهار ضرب کنیم که میشود دو میلیون دلار برای هر مگاوات. جالب اینجاست که به آقای پزشکیان گفته شده این هزینه ۵۰۰ هزار دلار است، که حتی این رقم هم تحریف شده و به ۲۵۰ هزار دلار کاهش یافته است؛ اما واقعیت چنین نیست.
بحث دوم مربوط به هزینههای جاری و سوخت است. اگر شما دو واحد نیروگاه گازی ۱۶۰ مگاواتی داشته باشید و یک واحد بخار کناری به کار بگیرید، این واحد بخار قادر است ۱۶۰ مگاوات برق تولید کند بدون اینکه گاز مصرف کند. هزینه هر مگاوات در این واحد بخار حدود ۲۰۰ هزار دلار است، در حالی که انرژی خورشیدی با هزینه دو میلیون دلار به ازای هر مگاوات بسیار گرانتر است.
همچنین این واحد بخار روزانه حدود ۷۰۰ هزار متر مکعب گاز ذخیره میکند که سالانه به ۲۳۰ میلیون متر مکعب میرسد. در حال حاضر عمده سوخت کشور به ویژه گاز و پس از آن گازوئیل، هدر میرود و این مقایسه برای ارزیابی درست گزینههای انرژی ضروری است. انرژی خورشیدی برای تنوعبخشی به سبد انرژی مناسب است، اما جایگزین اصلی نیروگاههای گازسوز نیست.
سال گذشته، کسانی که وزیر نیرو بودند، مخالف انرژی خورشیدی بودند، اما حالا چگونه اینقدر موافق شدهاند؟ این افراد خود موجب کندی پیشرفت صنعت نیروگاهی کشور شدند و بر انحصارها دامن زدند؛ مانعتراشیهای بسیاری در مسیر نیروگاههای کلاس F و H و با راندمان بالا کردند. وقتی میخواهیم این مسائل را تحلیل کنیم، نمیتوانیم گذشته این افراد را نادیده بگیریم؛ باید براساس آن تحلیل کنیم و نتیجه بگیریم.
امروز کسانی که بدهیهای هزار میلیاردی دارند و صدای رسانهای بلندی هم دارند و مخاطب میداند منظورم کدام جریان و اشخاص است—خودشان و بستگانشان به بانکها بدهکارند، اما حالا حامی انرژی خورشیدی شدهاند، چون از این موضوع ذینفعاند. مشکل ناترازی در کشور ما از زمانی شروع شد که کار را به نااهلان سپردیم؛ خصوصیسازیهایی که خصولتیسازی بود و پر کردن جایگاهها توسط افراد مختلفی که مسئولیت حوزه انرژی داشتند.
اگر به اصفهان نگاه کنیم و برخی واگذاریهای نیروگاه را بررسی کنیم، متوجه میشویم در برخی موارد، نیروگاهها به یکدهم قیمت واقعی واگذار شدهاند، آن هم بدون پرداخت کامل! قراردادهایی بسته شده که باید از طریق فروش برق به دولت مابقی مبلغ پرداخت شود، یعنی یک نیروگاه را با حدود یکصدم قیمت اصطلاحاً گرفتهاند.
این عوامل باعث ناترازی انرژی شدند، البته واژه «ناترازی» از لحاظ علمی به معنای داشتن مازاد یا کمبود تولیدی است که میتواند مقطعی و قابل جبران باشد، اما امروز ما با بحران انرژی مواجهیم. ناترازی واژه غلطی است؛ این بحران را کسانی ایجاد کردند که به مردم وعده دادند اما عمل نکردند.
من به عنوان کارشناس معتقدم که نمیتوان از انرژی خورشیدی صحبت کرد در حالی که کسانی که سابقه فعالیت در حوزه انرژی ندارند، اکنون مدعی تولید ده هزار مگاوات انرژی خورشیدی هستند. وزیر سابق دولت سیزدهم وعده ۱۰ هزار مگاوات انرژی خورشیدی داد، اما تنها حدود یک درصد آن یعنی حدود ۱۰۰ مگاوات محقق شد.
بحران انرژی از زمانی شروع شد که مسئولان وعده دادند و پاسخگو نبودند. آقای وزیر پیشین چرا پاسخگو نیست؟ گفته شده نیروگاههای زیادی وارد شدند، اما چرا فقط روی کاغذ بودند؟ آدرس این نیروگاهها کجاست؟ وقتی هزینه شده اما نیروگاهها عملیاتی نشدهاند، مسئله جدی است.
تا زمانی که بحران ناترازی (به تعبیر دقیقتر بحران انرژی) و مدیریت آن در حوزه انرژی به شکل عقلانی و با رفع تعارض منافع حل نشود، نمیتوان این مشکل را برطرف کرد. بحران انرژی ما ناشی از بحران عقلانیت و تعارض منافع است؛ اگر این دو مسئله حل شود، مشکلات انرژی نیز برطرف خواهد شد.
مثلاً وزارت نیرو به زودی وارد فصل سرما و خاموشی میشود و مسئولیت را به وزارت نفت نسبت میدهد، اما آمارهای جهانی نشان میدهد نسبت گاز مصرفی به برق تولیدی در دنیا نسبتاً متعادل است، در حالی که در کشور ما این نسبت غیرمتعارف است. مثلاً در دنیا از هزار میلیارد مترمکعب گاز، حدود ۷۰۰۰ گیگاواتساعت برق تولید میشود، اما در ایران از ۸۰ میلیارد مترمکعب گاز، تنها ۲۴۰۰ گیگاواتساعت برق تولید میکنیم؛ یعنی نسبت بهرهوری ما پایینتر است.
از زمان تذکر رهبری درباره نیروگاههای سیکل ترکیبی تاکنون، حتی یک نیروگاه سیکل ترکیبی احداث نشده است. چطور کشوری که قادر به ساخت موشک است، نمیتواند توربینهای کلاس F و H بسازد؟ چرا باید توسعه نیروگاهها محدود باشد؟
درباره انرژی خورشیدی نیز دو نکته مطرح است: یکی بحث هزینه سرمایهگذاری که قبلاً به آقای رئیسجمهور منتقل شده و دیگر هزینه سوخت. راه رفع بحران انرژی ما از طریق نیروگاههای بزرگ حاکمیتی سیکل ترکیبی فراهم میشود.
ترکیبی اتفاقاً عبور میکند؛ البته باید به بخش خصوصی نیز در نیروگاههای مقیاس کوچک توجه کنیم. بحث بعدی مربوط به شبکه است. شبکه برق کشور ما در همین تابستان در مناطقی مانند خراسان مازاد تولید داشت. خب، این مازاد تولید را چه کردیم؟ آیا آن را به تهران منتقل کردیم؟ خیر، این کار را نکردیم. دلیلش این است که توسعه شبکه برق کشور ما توسعه متوازن نبوده و بیشتر توسعهای رانتی بوده است. پس این مازاد تولید را چه کردیم؟ به نیروگاه دستور دادیم؛
چرا؟ به این دلیل که در این دو ساعتی که مثلاً در تهران تعطیل است، خراسان هم باید خاموش باشد. خراسان هم باید خاموش باشد. خب، نه بلدیم و نه بستر اجازه میدهد که این مازاد تولید را به تهران بیاوریم و مصرف کنیم، و در واقع نمیدانیم چگونه این مازاد تولید را مدیریت کنیم تا خاموشی ندهیم. ما مازاد تولید داریم اما خاموشی میدهیم؛ این چه نامی دارد؟ «خاموشی عادلانه»؟ خیر، این مدیریت جاهلانه است، نه خاموشی عادلانه.
اگر امروز به یک لامپ در یک کارخانه یک کیلووات ساعت برق برسد، حتی در بدترین شرایط و با تلفات بسیار زیاد شبکه و با راندمان بسیار پایین نیروگاه، حداقل ۱۰ سنت هزینه برای رساندن برق به آن لامپ یا کارخانه پرداخت میکنیم. اما اگر برق را نرسانیم، ۵ دلار از جیب مردم برداشت میشود؛ نه صاحب کارخانه، بلکه مردم متحمل این هزینهاند. این ۵ دلار چگونه از جیب مردم برداشته میشود؟ با کاهش شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) که به کاهش تولید منجر میشود.
ما در شرایط تحریم هستیم و اینها خودتحریمی است. این مسائل باعث تحمیل تورم بر مردم میشود. به طور ساده، حدود ۲۰ درصد از تورم کشور ناشی از بیبرقی، کمبرقی و خاموشیهاست که متأسفانه به آن توجه نمیشود. تا زمانی که این بحرانها مدیریت نشوند و رانتها حذف نشوند، وضعیت همین است.
برای نمونه، یک کارخانه فولاد که نام نبریم، چند هزار میلیارد تومان به صنعت برق بدهکار است. این بدهی را قطع نمیکنیم چون ممکن است رانتهای سیاسی که پشت این مسئله است، موجب شود پست وزارت هم به خطر بیفتد. بدهی این کارخانه ممکن است بهجای چند هزار میلیارد تومان واقعی، با رانت به ۳۰۰۰ میلیارد تومان تقلیل یافته باشد، آن هم حتی به این مقدار هم پول را نمیگیریم.
کارخانه فولاد مذکور خط تولیدی وارد کرده و پول بابت آن خط تولید نپرداخته است. پولی که بابت اسقاط و آهن قراضه خط تولید پرداخت شده و وارد کشور شده، اما با راندمان ۱۰ درصد تولید میکند. یعنی سود این کارخانه نه از پروسه تولید، بلکه از انرژی رایگان یا مفت است. فولاد را به قیمت ارز آزاد صادر میکند و در واقع پول وارد کشور نمیشود، یا این ارز را وارد کشور نمیکنند. یعنی برق ۱۰ سنتی را به قیمت یکدهم آن میفروشند، همان قیمت را هم پرداخت نمیکنند، و محصول تولیدی را به قیمت ارزی در داخل یا خارج میفروشند. به عبارتی، مردم یک دلار پول دارند و کارخانه به آنها ۱۰ دلار محصول میفروشد.
این مسئله نشاندهنده ضعف بدنه انرژی کشور است. ضعف قوانین نیز عامل این مشکل است. تا این مسائل حل نشود، مشکل باقی میماند. این کارخانهها هم زبان دراز دارند و میگویند چرا برق و انرژی ما قطع میشود؟ در واقع وقتی شریان بیتالمال به جیب آنها کند میشود، صدای اعتراضشان به آسمان میرسد.