ویرانه‌ها، مرز جدید مقاومت‌اند

ویرانه‌ها، مرز جدید مقاومت‌اند
مقاومت می‌گوید «هیچ بازسازی‌ای بدون آزادی معنا ندارد»، در حالی‌که غرب از دولت موقت و نظارت بین‌المللی سخن می‌گوید. ۲ سال پس از ویرانی، نبرد واقعی نه بر سر آوارها، که بر سر حاکمیت و معنا آغاز شده است.
نویسنده : فاطمه شیخلر
کد خبر : ۳۳۶۶۳

جنگ 2 ساله غزه فقط شهرها و انسان‌ها را نابود نکرد، بلکه بنیان‌های سیاست و حاکمیت را هم فرو ریخت. در پایان این جنگ، پرسش اصلی دیگر نه آتش‌بس است و نه بازسازی، بلکه این است که چه کسی حق دارد درباره آینده غزه تصمیم بگیرد. آیا این سرزمین دوباره زیر نظارت قدرت‌های خارجی اداره می‌شود، یا مردم و نیروهای درونش آینده را در دست می‌گیرند؟

قدرت‌های غربی و برخی متحدان منطقه‌ای بازسازی را در قالب دولت موقت تکنوکرات و نظارت بین‌المللی طرح می‌کنند.

هدف رسمی، ایجاد «ثبات» و جلوگیری از خلأء قدرت است؛ اما در نگاه بسیاری از فلسطینیان، این مدل چیزی جز بازتولید همان قیمومیت قدیمی نیست.

«ایهم شَناناعه» از مسئولان سیاسی حماس، این وضعیت را چنین توصیف می‌کند: «بازسازی بدون آزادی یعنی بازتولید اشغال. هیچ اداره‌ای نمی‌تواند مشروع باشد اگر به اراده مردم و مقاومت تکیه نکند.»

از نظر او، مقاومت دیگر صرفا یک نیروی نظامی نیست، بلکه به پروژه‌ای ملی تبدیل شده است که می‌خواهد بازسازی را با حاکمیت پیوند بزند، نه با وابستگی.

«هیثم ابو الغزلان» از چهره‌های جهاد اسلامی فلسطین هم بر همین نکته تاکید می‌کند. او بازسازی را «حق انسانی، نه امتیاز سیاسی» می‌داند و هشدار می‌دهد که نباید آن را به خلع سلاح یا امتیازدهی مشروط کرد.

در نگاه او، هر سازوکار اداره‌ای که بدون گفت‌وگوی ملی و اجماع فلسطینی شکل گیرد، ادامه همان نظم تحمیلی است که دهه‌ها به‌نام «صلح» تجربه شده است.

وی می‌گوید: «هیچ صلحی پایدار نمی‌شود مگر آن‌که مردم ببینند تصمیم‌های سیاسی، سپرِ مقاومت‌اند نه زنجیر آن.»

در برابر این نگاه، طرح‌های بین‌المللی بیشتر بر تکنوکراسی تاکید دارند؛ بر ایده‌ اداره‌ای بی‌طرف و غیرسیاسی که بتواند امور روزمره را مدیریت کند. اما تجربه‌های گذشته نشان داده‌اند که چنین مدل‌هایی به‌ندرت توانسته‌اند به استقلال سیاسی منجر شوند. در عمل، این ساختارها اغلب به نوعی حاکمیت بدون قدرت می‌انجامند؛ اداره‌ای که مسئولیت دارد اما اختیار ندارد.

 نتیجه، بازسازی‌ای است که بیشتر به مدیریت کنترل‌شده‌ بحران شباهت دارد تا احیای اراده‌ ملی.

در درون صحنه فلسطینی، شکاف میان مشروعیت‌های متعارض آشکارتر از همیشه است. تشکیلات خودگردان، که زمانی نماد نمایندگی سیاسی مردم بود، امروز با بحران اعتماد عمومی روبه‌روست.

در مقابل، مقاومت مشروعیت خود را از بقا در میدان می‌گیرد؛ از اینکه در برابر ویرانی دوام آورده و نظم اشغالگر را عقب رانده است. در میان آوار، بقا به نشانه مشروعیت بدل شده است.

همان‌طور که شناناعه می‌گوید: «مشروعیت را نه نهادهای خارجی می‌بخشند و نه توافق‌نامه‌ها، بلکه از دل پایداری و فداکاری مردم به‌دست می‌آید.»

از دل این توازن شکننده سه مسیر ممکن برای آینده غزه بیرون می‌آید.

نخست، سناریوی «حاکمیت مقاومت» که بر واقعیت میدانی استوار است: نیروهای محلی دوباره در خیابان‌ها حضور یافته‌اند، ساختارهای امنیتی بازسازی شده و بخش بزرگی از نوار عملا تحت کنترل آنان است. این وضعیت، اگرچه موقت، نشانه شکل‌گیری نوعی دولت درون‌زا و مقاومت‌محور است.
دوم، الگوی نظارت خارجی و بازگشت تشکیلات خودگردان با حمایت قدرت‌های غربی، که هدفش ایجاد نظم بوروکراتیک تحت کنترل بین‌المللی است، اما با مقاومت گروه‌های محلی و بی‌اعتمادی مردم روبه‌روست.
و سوم، سناریوی خطرناک‌تر، یعنی فروپاشی توافق‌ها و بازگشت درگیری‌های داخلی یا آشوب کنترل‌شده؛ وضعیتی که برخی در تل‌آویو آن را مطلوب می‌دانند، چون غزه را در وضعیت فرسایشی و بی‌ثبات نگه می‌دارد.

هم‌زمان در سطح منطقه‌ای، اسرائیل با بحران سیاسی بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. جنگی که قرار بود حماس را نابود کند، به شکست راهبردی انجامید. شکاف در ائتلاف راست‌گرای نتانیاهو، اعتراضات داخلی و سقوط اعتبار روایت «امنیت مطلق» نشانه‌هایی از بحران درونی اسرائیل‌اند.

مقاومت از این بحران به‌عنوان فرصتی برای بازتعریف موازنه قدرت یاد می‌کند: جنگی که قرار بود پایان مقاومت باشد، به بقای آن مشروعیت داد.

در چنین فضایی، بازسازی به میدانی تازه از نبرد سیاسی بدل شده است. از یک‌سو قدرت‌های جهانی می‌کوشند آن را ابزاری برای مهار مقاومت کنند، و از سوی دیگر، فلسطینیان آن را راهی برای بازسازی حاکمیت از دل ویرانی می‌دانند. نتیجه، نزاعی است میان دو منطق: منطق مدیریت و منطق رهایی.

غزه امروز در میانه این دو منطق نفس می‌کشد. قدرت‌های خارجی می‌خواهند ویرانه‌ها را بازسازی کنند، اما مردم غزه می‌خواهند سرنوشت‌شان را از نو بسازند.

در نهایت، اگر بازسازی از دل اراده‌ جمعی و مقاومت بیرون نیاید، چیزی جز چهره‌ای تازه از اشغال نخواهد بود. آینده غزه نه با طرح‌های اقتصادی، بلکه با پاسخ به یک پرسش بنیادین تعیین می‌شود: بازسازی برای چه کسی؟ برای زندگی، یا برای تداوم نظم قدیمی سلطه؟

برچسب ها: حماس اسرائیل غزه
| ارسال نظر