از کوچههای کویینز تا تالار شهر: روایت پدیده زهران ممدانی
پدیده زهران ممدانی و پیروزی وی در انتخابات شهرداری نیویورک نشان میدهد سیاست معاصر دیگر در پشت تریبونها و جلسات حزبی شکل نمیگیرد؛ بلکه در میان مترو، کوچه و تلفنهای همراه شهروندان زاده میشود. او سیاست را نه از اتاقهای قدرت، که از کف خیابان و با زبان شبکههای اجتماعی آغاز کرده است.
ظهور زهران ممدانی در سیاست شهری نیویورک، صرفا رخدادی انتخاباتی نیست؛ بلکه بازتابی از تحولی نسلی در ساختار قدرت، شیوه گفتوگو با رایدهندگان و تعریف عدالت اجتماعی در یکی از بزرگترین شهرهای جهان است.
او در ۳۳سالگی، با پیشینهای مهاجرتی از اوگاندا و پرورشیافته در برانکس، توانسته است ائتلافی از جوانان، مستاجران، مهاجران و طبقه کارگر را گرد آورد و از دل کارزاری مردمی، به جدیترین چهره پیشتاز این رقابت بدل شود.
هوادارانش اغلب داستان مادرش را بازگو میکنند که بهعنوان پرستار خانگی، دو شیفت کار میکرد تا اجاره آپارتمان کوچکشان را بپردازد. ممدانی در سخنرانیهایش این را نه بیوگرافی، که «هسته اصلی مشروعیت سیاسی» خود میخواند.
بازآفرینی کارزار انتخاباتی او برخلاف بسیاری از سیاستمداران آمریکایی، از مسیر نهادهای حزبی و روابط مالی بالا نیامد. کارزارش بر شبکههای محلی، سازماندهی داوطلبانه و روایتهای روزمره از شهر استوار بود؛ مردمی که از کوچه، مترو یا صف خریدشان سخن میگفتند، اکنون بخشی از روایت سیاسی او شدند.
شعارهایش ساده اما هدفمند بود: «اجاره را منجمد (ثابت) کنید»، «اتوبوس را رایگان کنید»، «فروشگاه دولتی در هر بخش شهر». این شعارها به زبانی گفتوگویی میان او و شهروندان بدل شد؛ زبانی که از دل تجربه زیسته آنان میآمد و پاسخی مستقیم به شکستهای بازار آزاد در تامین نیازهای اولیه بود.
«سیاست حضور» در عصر شبکههای اجتماعی ازرا کلاین تحلیلگر نیویورکتایمز، درباره روش ارتباطی او مینویسد:«ممدانی نخستین سیاستمداری است که واقعا بومیِ شبکههای اجتماعی است؛ او با تصویر نفس میکشد، نه با متن.» ممدانی بهجای بیانیههای مطبوعاتی طولانی، از استوریهای کوتاه اینستاگرامی استفاده میکند که او را در حال کلنجار رفتن با گیت خراب مترو، یا نشان دادن قیمت گزاف یک گالن شیر در محلهاش نشان میدهد.
او درباره شکستهای شهر «حرف» نمیزند؛ آنها را «نشان» میدهد. این «سیاست حضور» (Politics of Presence)، بحرانهای انتزاعی را برای مخاطب ملموس میسازد.

در فضای جدید سیاست رسانهای، او نشان داد که چگونه میتوان شبکههای اجتماعی را از ابزار تبلیغ، به میدان گفتوگو بدل کرد. بیش از ۳۰هزار داوطلب در تولید ویدیو، روایت و محتوای کارزارش سهیم بودند؛ و در دو هفته پایانی ثبتنام رایدهندگان، بیش از ۳۷هزار نفر جدید نامنویسی کردند؛ ده برابر بیش از دوره گذشته.
این مشارکت گسترده نشان داد که کارزار او نهفقط در پی کسب رای، بلکه در پی بازآفرینی مفهوم مشارکت مدنی است.
در شب پیروزی او گفت:«ما پیروز شدیم، چون مردم نیویورک برای شهری برخاستند که توان زندگی در آن را دارند؛ شهری که در آن میتوان بیش از زندهماندن، زندگی کرد.» در این جمله، ممدانی تلفیق سیاست و کرامت انسانی را بهروشنی بیان کرد.
محور گفتمان او «هزینه زندگی» است؛ بحرانی که در نیویورک از مرز اقتصادی فراتر رفته و به مسئلهای اخلاقی و اجتماعی بدل شده است. وعدههای او از ثابت کردن نرخ اجاره و حملونقل رایگان تا بازگرداندن تحصیل رایگان در دانشگاه شهری پاسخ مستقیم به همین بحران است.
چالشهای پیش روی او نیز اما کم نیست. تجربه در برابر تغییر اما منتقدان هشدار میدهند که اجرای این سیاستها، نیازمند منابع مالی عظیم و تجربه اجرایی بالاست.
لابی قدرتمند املاک و مستغلات نیویورک (Rebny) که میلیونها دلار صرف تبلیغات منفی علیه او کرده، سیاستهایش را «فانتزیهای ونزوئلایی» میخواند که شهر را به ورشکستگی میکشاند.
اندرو کوومو فرماندار پیشین نیویورک، نیز در مصاحبهای گفت:«او هرگز چیزی را اداره نکرده است. در شهری چون نیویورک، زمان کارآموزی وجود ندارد.»
در برابر، ممدانی با آرامش پاسخ داده است که مسئله اصلی «اداره» نیست، بلکه «بازآفرینی شیوه اداره» است؛ شهر باید از پایین به بالا فهمیده شود، نه برعکس.
او استدلال میکند که «تجربه»ای که منتقدان از آن دم میزنند، دقیقا همان تجربهای است که شهر را به بحران کنونی کشانده است. الکساندریا اوکاسیو-کورتز در تایید او میگوید: «او توانسته است ائتلافی واقعی از طبقه کارگر نیویورک بسازد؛ چیزی که سالها فقط شعارش داده میشد.»
سیاست هویت و ائتلافهای شکننده با وجود حمایتهای گسترده، چالشهای هویتی نیز پررنگ است. ممدانی نخستین مسلمان بالقوه برای شهرداری نیویورک است. مواضعش درباره غزه و حمایت از جنبش BDS (بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل) برای بسیاری جسورانه و برای برخی جنجالی است. حتی برخی رهبران میانهروی دموکرات نگرانند که مواضع او در سیاست خارجی، رایدهندگان سنتی یهودی را که برای پیروزی در سطح شهر حیاتی هستند، بیگانه کند.
ممدانی نماینده نسلی است که قدرتش را از کف خیابان، از تلفن همراه و از تجربه زیسته روزمره میگیرد. این پدیده را میتوان با مفهوم «سیاست پسانمایندگی» (Post-Representational Politics) توضیح داد: ارتباط مستقیم میان مردم و سیاستمدار، بدون واسطه نهادهای سنتی. در این نگاه، رایدهنده نه مشتریِ سیاست، بلکه شریک آن است.
شاید راز تأثیر او در همین جمله نهفته باشد؛ سیاست برای او دیگر نه بازیِ قدرت، که گفتوگویی انسانی است. تلاشی برای بازگرداندن حس تعلق و امید به شهری که مدتهاست میان ترس و هزینه، گرفتار مانده است.
پدیده ممدانی نشان میدهد که سیاست دیگر فقط مربوط به «خط مشی» (آنچه وعده میدهید) نیست، بلکه مربوط به «اصالت» (آنچه هستید) است.
با همه شور و تحسینی که پیرامون زهران ممدانی شکل گرفته، بخش مهمی از ناظران نگران آناند که کاریزما و ایدئالیسم او جایگزین تجربه و مهارت اجرایی شود. ممدانی از دل کنشگری اجتماعی برآمده است، نه مدیریت شهری، و بسیاری از طرحهایش در مقیاس اقتصادی شهری چون نیویورک آزموننشدهاند.
منتقدانش میگویند او همانقدر که در میدان سخنرانی و شبکههای اجتماعی موفق است، در عرصه تصمیمسازی و تعامل با نیروهای قدرت، ناپخته و بیتجربه مینماید.
حتی حامیانش نیز اذعان دارند که وعدههای او بدون پشتوانه مالی ایالتی و سازوکار دقیق اجرایی، ممکن است به شعارهایی پرشور اما دستنیافتنی بدل شوند.
در شهری که توازن منافع اقتصادی و سیاسی شکننده است، رادیکالیسم اقتصادی ممدانی میتواند به تنش میان شورای شهر، فرمانداری و بخش خصوصی دامن بزند.
از سوی دیگر، مواضع صریح ممدانی در سیاست خارجی مرز میان شجاعت سیاسی و بیاحتیاطی دیپلماتیک را باریک کرده است. او با صراحت از عدالت برای فلسطینیان سخن میگوید، اما گاه لحن و واژگانش دستاویز مخالفان برای اتهامزنی و قطبیسازی شده است. در جامعهای چون نیویورک که تنوع قومی و مذهبیاش پیچیده و حساس است، این مواضع میتواند پیوندهای اجتماعی شکننده را آسیبپذیر کند.
می توان گفت ممدانی هنوز نتوانسته میان آرمانگرایی سوسیالیستی و ضرورتهای واقعگرایانه حکمرانی تعادل برقرار کند؛ او بیش از آنکه درگیر واقعیت سیاست شود، درگیر تصویر آرمانی آن است. از اینرو، خطر آن وجود دارد که در صورت دستیابی به قدرت، فاصله میان شعارهای مردمیاش و واقعیت اداره شهری، اعتماد بخشی از حامیان پرشورش را از میان ببرد.
تحلیلگران سه مسیر را برای آینده او پیشبینی میکنند. اگر بتواند وعدههایش را عملی کند، الگوی نوینی از سیاست شهری عدالتمحور ارائه خواهد کرد.
اگر ناگزیر به مصالحه با ساختارهای قدرت شود، شاید به سیاستمداری عملگرا بدل شود که چپ را به جریان اصلی پیوند میزند و اگر شکست بخورد، به نمادی از محدودیتهای سیاست پوپولیستی رادیکال در برابر واقعیتهای بوروکراتیک بدل خواهد شد.
بااینحال، صرفنظر از نتیجه، نام ممدانی اکنون در تاریخ سیاسی نیویورک حک شده است. همانطور که ازرا کلاین گفته است: «همانطور که روزولت رادیو را فهمید و کندی تلویزیون را، ممدانی رسانه نسل خودش را فهمیده است.»
| ارسال نظر