به گزارش رسانه تحلیلی تصویری بهمن، به نقل از مشرق، فیلم «بیرو» به کارگردانی مرتضیعلی عباس میرزایی بر اساس روایتی از زندگی «علیرضا بیرانوند» دروازهبان تیمملی فوتبال کشورمان ساخته شده است. در بررسی ابعاد فرمی و ساختاری این فیلم به نخستین مسئلهای که باید توجه داشت این است که آیا عباسمیرزایی فیلمی زندگی نامهای (بیوگرافیک) ساخته است؟
«بیرو» اثر زندگینامهای نیست، چون اگر ذرهای به قواعد فیلم زندگینامهای پایبند و وفادار بود به چهارچوب زیستی شخصیت محوری فیلم توجهی اغنا کننده داشت. در واقع مهمترین انتقاد به فیلم بیرو این است که مختصات زیستی شخصیت اصلی را قاعدهمند طراحی نشده است. اگر نام بازیگر اصلی را از علیرضا بیرانوند به نام دیگری تغییر دهیم و سکانس بازی ایران و پرتغال را از ابتدا و انتهای فیلم حذف کنیم، این فیلم تبدیل به روایتی میشود درباره نوجوانی که علاقهمند به فوتبال است و بالاخره موفق میشود در رده نوجوانان با یک باشگاه رسمی قرارداد ببندد.
فیلم از بیش از آنکه به یک اثر زندگینامهای شباهت داشته باشد، چند کلیپ غیرمرتبط از زندگی یک دروازهبان نوجوان را تصویر میکند و البته این تصویرسازی با نقایص فراوانی همراه است.
مشکل عمده چند کلیپی که در کنار هم قرارگرفتهاند و نام اثری سینمایی تحت عنوان بیرو را به آن نسبت دادهاند این است که سکانسهای مختلف فیلم در اغلب موارد هیچ پیوستگی زمانی و داستانی با هم ندارند.یکی از دلایل عدم پیوستگی سکانسهاوجود شخصیتهای فرعی در این روایت است که مشخص نیست به چه دلیلی در صحنههای مختلف حضور دارند و تاثیرشان بر روند روایت مشخص نیست.
وقتی کاراکتر محوری برای تست دادن به یک باشگاه فوتبال میرود کارگردان برای اینکه وجه تمایز خود را در کارگردانی و رویکرد تکنیکالش را به رخ بکشد با استفاده از تکنیک شنیده شدن صدای بازیگر زمانی که او صحبت نمیکند، حس بازی بازیگران را از میان میبرد و این ویژگی بیشتر از آنکه تکنیکی سینمایی باشد، بیشتر در کلیپسازی و موزیکویدئوها استفاده میشود.
از دیگر موارد به رخ کشیدن قدرت کارگردانی اشاره به سکانسی است که بیرو برای نخستین مسابقه برای تست دادن وارد زمین بازی میشود و مثل «واکشیزوما» دروازهبان معروف انیمیشن فوتبالیستها شوت محکمی را از جلوی دروازه خودش روانه دروازه حریف میکند که تبدیل به گل میشود.این سکانس در چند نوبت دیگر تکرار میشود. کارگردان تصور میکند مشغول ساختن فیلم «فوتبال شائولین» است.
با نمایش چنین صحنههایی کاملا مشخص است که فیلمساز هیچ قید و تعهدی به سوژهاش،به ژانر،کارگردانی و واقعیت متنی ورزشکار محوری فیلم و حتی فوتبال ندارد.
عموما روایتی که درباره یک شخصیت واقعی تبدیل به فیلم میشود باید قید و تعهدی جدی به اصول اولیه رئالیسم داشته باشد و کارگردان با خلق سکانسهایی شبیه فوتبالیستها و سورئالیزه کردن فیلم به سوژه اصلی فیلم و حتی تماشاگر لبخندی معنادار و پر از معنی میزند.
در سراسر فیلم بیرو شخصیت اصلی از باشگاهی به باشگاه دیگر میرود و دائما در حال تمرین و تست دادن است. صحنههای تمرینی که بیرو درون دروازه ایستاده و دائما مشغول تمرین است، دائما در باشگاههای مختلف و در اشکال مشابه تکرار میشود. کارگردان هیچ تاکیدی روی اجرای بازیگرانش ندارد و تمام بازیگر فیلم ارائهای آماتوری را به اجرا میگذارند. با سه فیلمی که مرتضیعلی عباس میرزایی ساخته و تحلیل جزء به جز هر سه فیلم تنها میتوان یک نتیجه گرفت که او فیلمسازی آماتور و غیرسینمایی است.