رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه اقتصاد - عباس صابری : تجربه زیست بین الملل به ما نشان داده است که دنیای فعلی نه دنیای مذاکره است و نه دنیای موشک؛ دنیای امروز دنیای «منافع» است، این منافع اما، گاهی با مذاکره به دست میآید گاهی با تحریم و گاهی با موشک و حتی گاهی با همه اینها. امروز اما، در گیر و دار مذاکرات هستهای وین، شاهد موج رسانهای جدیدی هستیم. مذاکره کنندگان ارشد اروپایی در پیامهایی توئیتری تلویحا پایان مذاکرات وین را اعلام کردهاند. امری که نشان از تلاش غربیها برای تحت فشار قرار دادن طرف ایرانی برای عقب نشستن از خواستههای بر حق خود دارد. همین اظهار نظرها بود که خطیب زاده، سخنگوی وزارت خارجه ایران، را به واکنش واداشت. وی ضمن اشاره به تداوم مذاکرات بیان داشت: «تا زمانی که مسائل باقیمانده حل نشوند، هیچ کس نمیتواند ادعا کند که مذاکرات به پایان رسیده است». از سوی دیگر با وقوع بحران اوکراین شاهد افزایش قیمت نفت هستیم، اما آیا ایران، هر چند تا کنون که برخی از خطوط قرمز و منافع اقتصادی اش برآورده نشده است، باید با رضایت به توافقی زودهنگام به عرضه نفت خویش در قیمتهای بالای فعلی بپردازد؟ یا اینکه با صبری هوشمندانه تا زمانی مناسب، به توافقی دست یابد که خطوط قرمز و منافع اقتصادیاش تامین شود؟
در شرایطی که با حمله روسیه به اوکراین، آمریکا و اروپا تمام هم و غم خود را بر تحریم روسیه قرار دادهاند. برخی گزارشات حاکی از آن است که نفت روسیه خریداران خود را از دست داده است؛ امری که بعید به نظر میرسد. روسیه سهم بسیار بالایی در بازار انرژی نفت و گاز دنیا دارد، به همین دلیل تحریم کامل نفت یا گاز این کشور کمی دور از ذهن است. البته هم اکنون قیمت نفت ارقام سر سام آوری رسیده است، بطوریکه بهای نفت برنت به بیش از ۱۱۸ دلار رسیده است. این امر شرایط را برای عرضه نفت ایران بیش از پیش مهیا کرده است. طبق اطلاعات موثق، هم اکنون ذخایر نفت ایران بیش از صد میلیون بشکه بوده که در انتظار عرضه به خریداران است. نفتی که در صورت عرضه، علاوه بر تاثیر گذاری بر قیمت جهانی نفت، همچنین میتواند به کسب درآمدهای ارزی بسیار بالایی برای ایران بینجامد. اظهار نظر برخی تحلیلگران همچون فرید ذکریا بیانگر خواست آمریکا برای جایگزینی نفت روسیه با نفت ایران است. همچنین پت بوتیجیگ، وزیر حمل و نقل آمریکا، نیز در پاسخ به سوال خبرنگار MSNBC از روی میز بودن گزینه خرید نفت ایران می گوید. اما ایران در این شرایط چه نقشی میتواند ایفا کند؟ نگاهی مقایسهای به شرایط فعلی ایران و آمریکا ما را در راه رسیدن به قضاوتی عالمانه کمک خواهد کرد.
طبق گزارش روزنامه ایران، دولت سیزدهم در حالی تا پایان بهمن ماه بیش از ۹۵ هزار میلیارد تومان نفت فروخته است، که سال پیش تنها ۱۰ هزار میلیارد تومان درآمد نفتی داشته است. قضیه اما، صرف فروش نفت نیست؛ طبق اعلام صالح آبادی، رئیس کل بانک مرکزی، وصول درآمدهای ارزی هفت ماهه امسال، بیش از ۳ برابر سال گذشته بوده است. امری که بیانگر وجود شرایطی مساعد در اقتصاد ایران است.
در مقابل اما شرایط آمریکا بسیار وخیم است. از سویی مواجهه با بحران اوکراین، منجر به افزایش سرسام آور قیمت نفت شده که اقتصاد این کشور را با شوکی سهمگین در طرف عرضه مواجه ساخته است. این شوک قیمتی می تواند بیش از پیش بر آتش تورم بدمد. از سوی دیگر افزایش قیمت بنزین و سایر فرآوردههای نفتی، منجر به شکلگیری نارضایتی اجتماعی در بین مردمی شده است که روزانه با قیمت های سرسام آور بنزین در پمپ بنزین مواجه می شوند. شکل گیری این نارضایتی ضمن کاهش محبوبیت دولتمردان آمریکا، احتمال روی کار آمدن امثال ترامپ را قوت بخشیده که خوشایند چهره فوکولی لیبرال دموکراسی آمریکا نیست.
در چنین شرایطی اما، آمریکا در صدد است با بستن پرونده هستهای ایران، توجه خویش را به بحران روسیه متمرکز سازد. از سوی دیگر آمریکا ترجیح میدهد با حصول زودهنگام توافق هستهای از مرگ تدریجی ابزار تحریمی خود جلوگیری نماید.
آیا ایران، هر چند تا کنون که برخی از خطوط قرمز و منافع اقتصادی اش برآورده نشده است، باید با رضایت به توافقی زودهنگام به عرضه نفت خویش در قیمتهای بالای فعلی بپردازد؟ یا اینکه با صبری هوشمندانه تا زمانی مناسب، به توافقی دست یابد که خطوط قرمز و منافع اقتصادیاش تامین شود؟
پاسخ به سوال فوق ساده است، آنچه برای ما محوریت دارد دستیابی به منافع اقتصادی از توافق است، اساسا خطوط قرمز ما نیز برای دستیابی به همین منافع مطرح شده است. بنابراین توافقی که خطوط قرمز ما در آن رعایت نشده باشد، فایده ای برای ما ندارد. بنابراین برای ایران باید همچنان توافق خوب در اولویت باشد و نباید با اشتباهی استراتژیک مجددا گرفتار منطق «هر توافقی بهتر از عدم توافق» شد. چرا که کماکان فقط از رهگذر یک توافق خوب است که میتوان به منافع اقتصادی رسید.