جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
فرزانه فخریان، نویسنده و فعال حوزه ی نشر در گفتگو با بهمن:
نمایشگاه کتاب به عنوان محور فعالیت سالانه حوزه کتاب از سمت دولت مطرح می شود و در همه دولت ها اگر نمایشگاه کتاب نباشد این پرسش برای مدیران پیش می آید که پس ما در وزارت ارشاد در حوزه کتاب چه می کنیم؟! آیا حرفی برای گفتن به مردم داریم؟
کد خبر: ۱۱۰۲۹
۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ | ۰۸:۰۰
محمد حسین نظری

رسانه تحلیلی تصویری بهمن، گروه فرهنگ و اندیشه، محمدحسین نظری: نمایشگاه بین المللی کتاب تهران یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی ایران است که به جز دو سال اخیر که به خاطر کرونا برگزار نشد، هر ساله جمع کثیری از اهالی کتاب را دور هم جمع می کند. اما در همه این سالها کمتر از آورده ی این نمایشگاه عریض و طویل پرسش شده و مواجهه بخصوص از سوی مدیران فرهنگی و مخاطبانف مواجهه ای هیجانی یا شببه هیجانی بوده است. گویی نمایشگاه کتاب یک آیین فرهنگی است که باید سالانه برگزار شود تا معلوم باشد که اهل کتاب در چه حالند. در حالی که به نظر می رسد با عوض شدن اوضاع و احوال بنگاه های چاپ و نشر بلحاظ اقتصادی، جدی شدن عامل موثر دیگر بر این رویداد یعنی شبکه های مجازی و میل و رغبت مردم به کتاب و کتابخوانی، قاعدتا وضع این نمایشگاه هم باید تغییر کند. در گفتگو با سرکار خانم فرزانه فخریان، مولف، فعال حوزه چاپ و نشر و کتاب از اوضاع و احوال چاپ و نشر و بخصوص از نمایشگاه کتاب پرسیدیم. او در این گفتگو از اوضاع فعلی نمایشگاه ابراز نارضایتی کرد و خواهان تجدیدنظر در برگزرای این رویداد شد. آنچه می خواند، مشروح گفتگوی بهمن با سرکار خانم فرزانه فخریان است.

بهمن: نمایشگاه کتاب به عنوان یک رویداد فرهنگی چه آورده ای برای بنگاه های انتشاراتی و حوزه چاپ و نشر دارد؟

فخریان: معمولا وقتی در مورد نمایشگاه کتاب و آورده هایش صحبت می کنیم، همه گله دارند. سوال خود من همیشه این است که اگر این حوزه انقدر سخت و پر گلایه است، چرا دوستانی که زیر بار این مصائب سختی می کشند از این حوزه خارج نمی شوند؟ نمایشگاه کتاب اهم این موضوعات را به چشم می آورد و باید از دو منظر به آن نگاه کرد: یکی آورده اش برای حوزه چاپ و نشر و تولید و دیگر برای مردم و دولت که این نمایشگاه را برگزار می کند و سرمایه مردم را خرج می کند. همیشه هم از دو سمت گله وجود دارد. شاید آنچنان که باید نمایشگاه کتاب مسئله مردم نیست و ما اسمش را می گذاریم استقبال مردم از نمایشگاه کتاب. بخصوص که وقتی به مردم فکر می کنیم باید دو قشر را در نظر بگیریم: یک قشر که کتاب خوان هستند و چه نمایشگاه کتاب باشد یا نباشد آن ها کتاب می خوانند و از مجراها و مسیرهایی که می شناسند به کتاب و اطلاعات کتاب دسترسی دارند. قشر دیگر کسانی هستند که اساسا درگیر موضوع کتاب نیستند که غالبا از همین دسته اند. مردمی که وقت خود را برای کتاب می گذارند و مردمی که وقت خود را برای کتاب نمی گذارند!

مساله ای که در مورد دولت و برگزار کننده نمایشگاه کتاب مطرح است، این است که آیا با بر عهده گرفتن چنین وظیفه ای عایدی ای برای حاکمیت وجود دارد یا خیر. من می توانم با بیش از یک دهه تجربه در این حوزه بگویم که نه! نمایشگاه، رویدادی است که ما به نحوی در آن گیر کرده ایم و هر سال برایش هزینه می کنیم، اما برآیند سود و زیانی که چنین اتفاقی به دنبال دارد با آن حجم از انرژی که از بدنه دستگاه فرهنگی ما و از اطرافش می برد آورده قابل ملاحظه ای نیست و چه بسا اگر وارد اعداد و ارقام بشویم، می بینیم زیان ده هم هست، در حالی که این اعداد و ارقام از بیت المال خرج می شود.

نمایشگاه کتاب یک نمایشگاه حاکمیتی است و باید صنفی شود/بازار چاپ و نشر در وضع گلخانه ای قرار دارد/نمایشگاه کتاب نوعی گزارش کار دولت به مردم است/افزایش کیفیت ترجمه ها منوط به پرداخت حق نشر است/حمایت های دولتی باید از حوزه چاپ و نشر برداشته شود

بهمن: منظور شما از «ما» دستگاه های فرهنگی است یا بنگاه های چاپ و نشر؟

فخریان: دستگاه های فرهنگی و مشخصا وزارت ارشاد که چنین وظیفه ای را بر عهده دارد و سرمایه ای را از جامعه برای این کار هزینه می کند. اگر کمی به عقب برگردیم اساسا موضوع چاپ کتاب از سمت دولت-که من دولت و مردم را کنار هم می دانم-موضوعی هزینه بر است. من فکر نمی کنم ما در هیچ کدام از صنعت های دیگر خدمات رایگان داشته باشیم. حتی به فرض اگر یک شرکت ثبت می کنید باید تمبر باطل کنید و یک سری هزینه ها را در طول کاری که می کنید پرداخت خواهید کرد. ولی در حوزه فرهنگ و کتاب چنین چیزی نداریم. چند سال پیش مطرح شده بود که برای گرفتن شابک باید هزینه کمی از ناشرها دریافت شود که با هجمه ای عظیم و با مقاومتی عجیب روبرو شد که چرا ناشری که در زمینه فرهنگ کار می کند باید هزینه پرداخت کند! اینجا لازم است که دیدمان را کمی نسبت به بنگاه انتشاراتی که یک بنگاه اقتصادی است روشن کنیم. کسی که وارد این حوزه شده اگرچه با دغدغه فرهنگ آمده اما کار اقتصادی می کند و بنابراین باید بتواند صفر تا صد کارش را پیش ببرد و به نتیجه برساند. در این زمینه دولت لزوما وظیفه ندارد که بخشی از سرمایه مردم را برای بنگاه های انتشاراتی هزینه کند. در حوزه بررسی و نظارت بر محتوای کتاب، وزارت ارشاد سالانه برای موضوع ممیزی کتاب هزینه می کند. درحالیکه به هر حال وقتی ناشر آمده و ذیل قوانینی قبول کرده است که در این چارچوب کتاب چاپ کند اصلا نباید کتابی را ارائه بدهد که در آن مجموعه کارشناسی و هزینه ای بشود و زمان و وقتی برایش برود تا بخواهد قابل انتشار شود. برای همین موضوع هم اگر وارد این چرخه بشویم و بگوییم ناشر باید هزینه پرداخت کند دوباره با مقاومتی سخت مواجه می شویم. در کنار این موضوع کاغذ را هم داریم. بخصوص در دو سه سال گذشته که همه چیز در کشور ما دستخوش سختی های اقتصادی شده است در موضوع کاغذ باز هم دولت و وزارت ارشاد ورود پیدا کرده تا حمایت کند. روی هر بخش از حوزه کتاب که دست می گذاریم می بینیم با حمایت پیش می رویم و معلوم نیست اگر حمایت نباشد چه خواهد شد؟! ما امروز در وضعیت گلخانه ای و مصنوعی هستیم. در این بین باید ببینیم کدام بنگاه های انتشاراتی و کتاب فروشی ها و کدام تولید کننده محتوا می تواند بدون حمایت خود را به دست مردم برساند و محتوا را به آن ها نشان بدهد و کار خود را درست پیش ببرد، درست مثل هر بنگاه اقتصادی دیگری.

 

بهمن: یعنی وضعیت واقعی بنگاه های چاپ و نشر زمانی مشخص می شود که دولت دست حمایتش را از این ها بردارد.

فخریان: بله. یک رابطه است و باید حقوق و وظایف طبق قانون روشن شود. آیا من وظیفه دارم لزوما برای ناشری که در مقایسه با ناشر دیگر 10 برابر کتاب چاپ می کند، کاغذ فراهم کنم؟ در مورد کالایی که من نمی توانم نسبت به قیمتش تصمیم بگیرم و بازه ای را برایش مشخص کنم؛ یعنی نه در موضوع محتوا و نه در موضوع چاپ و مواد اولیه نمی توانم کاری کنم، با این وصف چطور از آن حمایت می کنم؟! چطور هر سال در گزارش هایی که از نمایشگاه کتاب در می آید با این مواجه هستیم که امسال نمایشگاه n میلیارد تومان نسبت به سال گذشته رشد فروش داشته است! ما این رشد را بر چه اساسی بررسی می کنیم؟ این ناشی از رشد فروش نیست بلکه کتاب گران شده است.

حتی وضعیت ما در این حوزه به نحوی است که نتوانسته ایم با تغییر قیمت پشت جلد کتاب مقابله کنیم. کتابی که چندین سال قبل چاپ گران تر از پشت جلد فروخته می شود، چرا؟ یا ناشر می تواند در این حوزه درست کار کند و یا نمی تواند؟ اگر می تواند بایستد و کتابش را بفروشد و اگر نمی تواند از این حوزه بیرون برود، چرا باید قیمت پشت جلد عوض شود؟ در جاییکه ما حتی نمی توانیم با تغییر قیمت کتاب مقابله کنیم چطور می توانیم در مورد این موضوع آمار بدهیم و رشد فرهنگی را بر اساس این موضوع اعلام کنیم؟

 

بهمن: برای نمایشگاه کتاب مزیت هایی و معایبی را برمی شمارند. از مزیت ها مثلا می گویند بسیاری از بنگاه های انتشاراتی کوچک شهرستانی، در نمایشگاه  کتاب فرصت دیده شدن و فروش پیدا می کنند. از معایب آن هم یکی آن است فروشگاه های کتاب ضربه می خورند. به نظر شما برگزاری نمایشگاه کتاب سرجمع به نفع حوزه کتاب است یا خیر.

فخریان: موضوع بازار کتاب را باید از موضوع مخاطب جدا کنیم. نمایشگاه کتاب آنقدر فروش ندارد که فروش سالانه کتاب فروشی ها را تحت تاثیر قرار بدهد. ناشران کوچک همانطور که از اسمشان پیداست قدرت رقابت با ناشران بزرگ را ندارند و در این صورت در هجمه تبلیغاتی ناشران بزرگ چقدر می توانند بفروشند؟ از این نظر نمایشگاه کتاب برای آن ها فرصت نیست. اگر دو دهه قبل که ما هنوز با کارت تلفن صحبت می کردیم و فضای پیام رسان ها و اینترنت هنوز به این شکل نبود و یا یک دهه قبل که هنوز فضای تماس های تصویری و ارتباطات بصری اینطور برایمان فراهم نبود، شاید این موارد قابل بحث بود. ولی امروز در سال 1401 دیگر این مطالب مطرح نیست. امروز در طول سال بنگاه های انتشاراتی کوچک و بزرگ براساس آن توانایی که در فضای مجازی و در ارتباط و ایجاد باشگاه مشتریان با مشتری خود دارند، با هم رقابت می کنند. امروز از طریق راه هایی که بر اساس توانایی خود ایجاد می کنند با مخاطبشان در ارتباط هستند و عملا مردم از شهرستان ها برای ارتباط گرفتن با ناشرانی که در نمایشگاه کتاب هستند نمی آیند این اتفاقات در نمایشگاه های استانی کتاب رخ می دهد و ناشر که به اینجا می آید لزوما برای فروش نمی آید. این اتفاقات به زمان نوجوانی ما برمی گردد و یکی دو دهه ای از آن گذشته است. زمانی که ما حتی نمی توانستیم از اینترنت نشانی یا تلفن یک انتشاراتی را پیدا کنیم. اما امروز تنها کافی است از طریق اینترنت با انتشاراتی ارتباط بگیریم و به کتاب مورد نظر دسترسی پیدا کنیم و دیگر موضوع ارتباط با مخاطب مطرح نیست.

ماجرا این است که دستگاه فرهنگی کشور از خود می پرسد که من اگر نمایشگاه کتاب را برگزار نکنم در حوزه کتاب چه کرده ام؟ در واقع نمایشگاه کتاب به عنوان محور فعالیت سالانه حوزه کتاب از سمت دولت مطرح می شود و در همه دولت ها اگر نمایشگاه کتاب نباشد این پرسش پیش می آید که پس ما در وزارت ارشاد در حوزه کتاب چه می کنیم؟! آیا حرفی برای گفتن به مردم داریم؟ به عنوان رویداد هایی که ما رقم زده ایم و به عنوان فعالیت هایی که ما پی گرفته ایم و عامه مردم را حداقل به صورت اسمی درگیر کرده ایم؟ ما در حوزه کتاب جوایز متعددی داریم که به صورت دولتی برگزار می شود. آیا مردم مخاطب آن هستند و از آن خبر دارند؟ اگر امروز در خیابان از چند نفر بپرسیم که دو سه جایزه دولتی کتاب مهم ایران را نام ببرید حال نه در بالا شهر و نه در پایین شهر تهران بلکه در وسط شهر که حوزه فرهنگی شهر است نیز بعید است که پاسخ روشن و دقیق و قابل تاملی بگیریم.

نمایشگاه کتاب یک نمایشگاه حاکمیتی است و باید صنفی شود/بازار چاپ و نشر در وضع گلخانه ای قرار دارد/نمایشگاه کتاب نوعی گزارش کار دولت به مردم است/افزایش کیفیت ترجمه ها منوط به پرداخت حق نشر است/حمایت های دولتی باید از حوزه چاپ و نشر برداشته شود

بهمن: پس عملا آنچه که برجسته می شود و به اصطلاح رو می آید، عیب و اشکال ها است. یعنی نمایشگاه کتاب بیش از هر چیز باعث کم رونق شدن فروشگاه های کتاب و تعطیلی آنها می شود؟

فخریان: واقعیت این است که تعطیلی یک کتاب فروشی ربطی به نمایشگاه کتاب ندارد. مثل این می ماند که بگوییم یک ساندویچی در محله ما بخاطر نمایشگاه سالانه صنایع غذایی تعطیل شده است! این که یک کتاب فروشی با توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی ما بتواند دوام بیاورد کاملا به برنامه اقتصادی او بستگی دارد.

 

بهمن: برخی می پرسند که نمایشگاه کتاب اگر نمایشگاه است، پس چرا کتاب می فروشد؟ برخی از مخاطبان کتاب از فرصت نمایشگاه های کتاب استفاده می کنند و نیاز چند ماه و حتی یک سال خود را تامین می کنند و این در میزان فروش کتابفروشی ها تاثیر می گذارد.

فخریان: این موارد استثنا هستند. ما در همین دوره ای که به این سطح از اطلاع رسانی مستقیم از طریق فضای مجازی رسیده ایم، در دوره ای هستیم که وضعیت اقتصادی عموم مردم اجازه نمی دهد که کتاب یک سال خود را در نمایشگاه کتاب تهیه کنند. من فکر می کنم باید به سراغ عدد و ارقام برویم و اگر اعداد را کنار هم بچینیم می توانیم ببینیم که نمایشگاه کتاب چه می کند. مهمترین چیزی که در مقابل فروش نمایشگاه کتاب وجود دارد اگر به تعداد و عدد بگذاریم این است که ما در طول سال چقدر کتاب تولید می کنیم؟ این میزان بیش از 50 تا 60 بیشتر از فروشی که در نمایشگاه کتاب انجام می شود تولید داریم. مگر این حجم از تولید تماما در نمایشگاه کتاب فروش می رود؟ چرخه توزیع ما مشکل دارد و یک کتاب فروشی براساس احساس باز می شود و باید بر اساس عقل پیش برود و ما این مسائل را در بسیاری از کتاب فروشی ها دیده ایم. من هم به شخصه ناراحت می شوم وقتی کتاب فروشی تعطیل می شود، ولی این کتاب فروشی هم یک دکان است است و باید مناسبات اقتصادی را در نظر بگیرد. این موارد اصلا قابل قیاس با هم نیستند و ذهن ما را از موضوعات اصلی در حوزه کتاب منحرف می کنند. چه به لحاظ تعداد صفحه ها و چه به لحاظ قیمت و چه به لحاظ تعداد عناوین و فارغ از اینکه این کتاب ها خوب هستند یا غیرخوب هستند، حجم تولید و فروش کل سال در کشور با حجم فروش در نمایشگاه کتاب اصلا قابل مقایسه نیست و من فکر می کنم حداقل یک صدم فروش در نمایشگاه کتاب است. نمایشگاه ما با نمایشگاه های مختلف کتاب در جاهای مختلف جهان مقایسه می شود. در جاهای دیگر هم نمایشگاه هایشان فروشگاه هم هست. چرا ما اعتراض می کنیم؟ نکته ای که وجود دارد این است که آن نمایشگاه ها را دولت برگزار نمی کند. آن ها را اتحادیه ناشران و صنف چاپ ایجاد می کنند و تصمیم می گیرند به عنوان یکی از عرصه های عرضه محصول خود نمایشگاه را برگزار کنند. ولی ما در ایران این مساله را داریم که نمایشگاه ما از سمت دولت هزینه دارد. من با اندک تجربه ای که دارم فکر می کنم حمایت از هر بخشی در این حوزه باید برداشته شود. بحث ناشران دولتی و مشکلات و محدودیت ها پیش می آید و باید یک سری امکان برابر گذاشته شود تا از کسی که محتوای خود را بهتر می فروشد استفاده شود. به نظر من باید یارانه این بخش را برداشت و به خود مردم داد. در چند سال گذشته بحث فروش های فصلی کمی به این موضوع کمک کرده است تا مردم کتابی را که می خواهند از کتاب فروشی ها بگیرند. اما باز به این نکته برمی گردم؛ محصولی داریم که هیچ نظارتی بر قیمت آن وجود ندارد. همین الان در نمایشگاه کتاب می توانید به ناشری مراجعه کنید و کتابی را به قیمت 8 هزار تومان بخرید و در نمایشگاه مجازی تهران آن کتاب 15 هزار تومان قیمت خورده و 10% هم تخفیف دارد و 13500 تومان فروخته می شود. این وضعیت ماست. تفاوت شرایط مجازی و حضوری همان عدم نظارت است. عدم فعالیتی که وزارت ارشاد در حوزه نشر دارد ولی به این بخش خدمات می دهد و برایش نمایشگاه برگزار می کند و در حوزه کاغذ کار را دنبال می کند و زحمت می کشد و حمایت می کند و در فضا های اقتصادی وارد می شود و کتاب را ممیزی و بررسی می کند تا طبق آن چیزی باشد که انتظار می رود. وزارت در هر بخشی از این صنف دارد حمایت می کند.

 

بهمن: و بنگاهدار می کند...

فخریان: در برخی جاها شاید، ولی ارشاد در این حوزه ها چندان به صورت عملی وارد نشده است و آنقدر کار نظارتی و حمایتی دارد که نمی تواند بصورت عملی وارد این حوزه ها شود. به ندرت بودند جاهایی مثل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان که با دو موسسه دیگر ادغام شد و طبیعتا یک سری وظایف برای آن در نظر گرفته شده بود آن ها هم در دوره کوتاهی کار هایی انجام دادند و حالا زیر پرچم خانه کتاب و ادبیات ایران این کار را انجام می دهند. باز به نکته ای بر می گردیم که گفتم؛ ماجرا این است که اگر نمایشگاه کتاب برگزار نشود ما جوابی برای اینکه در حوزه عمومی کتاب چه کاری برای مردم انجام می دهیم، نداریم. ما یعنی دستگاه فرهنگی و وزارت ارشاد.

 

بهمن: یعنی یک جور گزارش کار؟

فخریان: گزارش کار یا حتی محور کار که به مردم بگوییم ما این کار را برای شما انجام می دهیم. اگر انجام ندهیم مطالبات عمومی در حوزه کتاب را چطور می خواهیم تعریف کنیم؟ آیا می خواهیم این کار را با برگزاری جوایز انجام بدهیم؟ آیا با حمایت های محتوایی که از طریق بنگاه داری خودمان انجام می شود می خواهیم این را به مردم نشان دهیم؟ به نظر من الان جوابی برای این وجود ندارد و چون وجود ندارد ما به برگزاری نمایشگاه با هر سختی که هست، اصرار داریم. بخش جنبی نمایشگاه همیشه بخش مهمی بود که به عنوان رویداد فرهنگی به آن اشاره می شد، اما اینکه عایدی آن برای ما چه بود؟ مشخص نیست!

نمایشگاه کتاب یک نمایشگاه حاکمیتی است و باید صنفی شود/بازار چاپ و نشر در وضع گلخانه ای قرار دارد/نمایشگاه کتاب نوعی گزارش کار دولت به مردم است/افزایش کیفیت ترجمه ها منوط به پرداخت حق نشر است/حمایت های دولتی باید از حوزه چاپ و نشر برداشته شود

بهمن: به برگزاری نمایشگاه های کتاب در خارج از ایران اشاره کردید. ظاهرا یک نگاه رمانتیک به نمایشگاه در ایران وجود دارد و نمایشگاه کتاب را به مثابه یک آیین می بینند که باید برگزار شود و مردم بیایند و قدم بزنند و راه بروند و ساندویچ بخورند و تفریح کنند و اگر کتاب هم نخریدند عیبی ندارد.ما می خواهیم نشان بدهیم که چقدر کتاب می خوانیم و چقدر نسبت به کتاب اقبال می شود و در واقع یک نوع شو به معنای منفی آن است. ظاهرا هم میان مدیران و مسئولان امر و هم در میان عموم مردم به این نحوه مواجهه اقبال می شود. چنین تلقی ای از برگزاری یک نمایشگاه به این بزرگی، چه عواقب و عوارضی دارد؟

فخریان: فکر می کنم نگاه غالب این است که حضور مردم در نمایشگاه یک رفتار فرهنگی تلقی بشود و بگوییم مردم دارند در چارچوب رفتار فرهنگی مصرف فرهنگی می کنند و به فرهنگ دقت می کنند و در حال و هوای فرهنگ نفس می کشند و جملاتی مثل این که بسیار زیبا هستند. ولی این نگاه واقعا راه به جایی نمی برد و اگر با نمونه های خارجی مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که در نمایشگاه خارجی این دو موضوع را از هم جدا کرده اند. جایی که قرار است کار حرفه ای نشر انجام بشود و ناشر ها در کنار هم قرار بگیرند و با هم ارتباط داشته باشند و با بدنه تصمیم گیر که می تواند بدنه حاکمیتی و بدنه دولتی باشد و در کنار اتحادیه خود قرار بگیرد، جایی مجزا است، و جایی که قرار است مردم رفتار فرهنگی را از طریق کتاب بیاموزند فضایی دیگر است که در جشنواره ها و فستیوال های کتاب اتفاق می افتد. همین الان که نمایشگاه کتاب تهران در جریان است، جشنواره کتاب خوانی شارجه در حال برگزاری است و این ربطی به نمایشگاه کتاب ندارد. یک نمایشگاه معروف دیگر که مکرر به آن اشاره می شود نمایشگاه کتاب فرانکفورت است که در مورد آن بسیار صحبت می شود و فقط در مورد همین نمایشگاه موضوع حرفه ای بودن وجود دارد و در بین ناشران ما هم شناخته شده است. آنجا دیگر فستیوال کتابخوانی نیست. فستیوال های کتاب خوانی از سمت دولت است و اما دولت فضایی برای انتشاراتی ها فراهم نمی کند. چون انتشاراتی در نمایشگاه کار فرهنگی نمی کند، بلکه کالایی دارد و قیمتی وجود دارد و می خواهد آن را بفروشد و اگر هر سال اجباری بین 10 تا 20 درصد تخفیف وجود دارد می بینیم ناشر به راحتی می تواند هر قیمتی را روی کتاب بزند. کتابی که من یک ماه پیش از طریق یکی از وب سایت ها به قیمت 20 هزار تومان خریده ام امروز در نمایشگاه کتاب 45 هزار تومان است که 10% تخفیف می خورد. ما خوشحالیم که با پست رایگان کتاب را می گیریم ولی همین هم از جیب مردم می رود چون دولت از بیت المال هزینه می کند. ما در حوزه های مختلف این بحث را داریم که این یارانه از کجا و به چه کسی پرداخت می شود و آیا به صورت عادلانه تقسیم می شود یا نه؟ بحث دیگر در این حوزه عملکرد و هزینه کرد ما در حوزه نمایشگاه کتاب مجازی است که اظهر من الشمس است. ما کلی هزینه کرده ایم و یک وبسایت راه انداخته ایم که ناشران کتاب های خود را بفروشند. چرا باید چنین کاری کنیم؟ بسیاری از ناشران خود می توانند وب سایت داشته باشند یا اگر نمی توانند این ضعف خود ناشر است. ما نمایشگاه کتاب مجازی راه اندازی می کنیم و یارانه پست می دهیم و زیر ساخت فراهم می کنیم تا ناشر کتاب خود را بفروشد. آیا به قدر کافی وب سایت های متعدد اینترنتی نبودند که بتوانند کتاب را به دست مردم برسانند؟ یا ما می خواستیم حتما در این حوزه کاری انجام داده باشیم که گزارش کار بدهیم؟

 

بهمن: انگار با چند بچه ی لوس طرفیم...

فخریان: حقیقت این است که باید در فضای نشر بسیار واقع نگرتر باشیم. ما محصولی را تولید می کنیم که باید مثل هر محصول دیگری برایش مشتری پیدا کنیم و باید برایش بازار بسازیم و در یک رقابت وارد بشویم. امروز در فضای نشر کشور با بی عدالتی های بسیار مواجه هستیم. چون فضا مصنوعی و گلخانه ای است. در حوزه های مختلف وقتی رقابت ایجاد شده شکوفایی دیده ایم. ما در مقابل حقی که برای طرف مقابل قائل شده ایم یک سری وظایف برای او قائل هستیم.

بیاییم برخی امکانات را برای همه ناشران قائل باشیم ولی از همه آنها بخواهیم که کتاب خود را براساس یک چارچوب و محتوای قابل اطمینان معرفی کنند و از کتاب خودشان یک معرفی ارائه بدهند که این کتاب چیست و به درد چه مخاطبی می خورد و چه محتوایی ارائه می دهد و در منظومه موضوعی خود در کجا قرار می گیرد. آنها بیایند و اینها را در اختیار وزارت ارشاد قرار بدهند. من فکر می کنم ما ظرف یک سال در حوزه اطلاع رسانی یک تحول خواهیم داشت. چون مساله ما در حوزه کتاب مساله اطلاع رسانی و مساله رساندن کتاب هایی که می خواهیم به دست مخاطب است. ما در مقابل امکاناتی که به ناشر می دهیم هیچ چیزی از ناشر نمی گیریم و این یعنی ما در مسیر غلطی پیش می رویم که هر چقدر بیشتر هزینه کنیم باز بی عدالتی ها بیشتر می شود.

 

بهمن: و آورده کمتر.

فخریان: اصلا آورده ای برای دولت ندارد. چه آورده ای دارد؟ انتشاراتی ها کار بکنند یا نکنند چه آورده ای برای دولت دارد؟

 

بهمن: برای جامعه کتاب خوان ما هم آورده ای ندارد.

فخریان: ما در قبال حمایت هایی که در حوزه نشر ایجاد شده است ، بنگاه ها را در مسیر حرفه ای شدن به سمت مخاطب نبرده ایم. در فضای فنی و هنری نشر پیشرفت زیادی داشته ایم. آن جاهایی که تک و توک کارهایی برای ارتباط با مخاطب انجام شده است بسیار هم سنگین بود و حتی فراتر از اینکه باشگاه مشتریان داشته باشند برخی از انتشاراتی ها حتی برای ارتباط با مخاطب رادیوی اینترنتی راه انداخته اند. ما در این موارد پیشرفتی به سمت مخاطب نداشتیم و برای ما در این حوزه به طور کلی مخاطب سال 1400 و 1401 تفاوتی با مخاطب سال های 1390 و 1391 ندارد و ما فکر می کنیم او همان نیازها را دارد و همان امکانات را به ناشرها می دهیم و ناشرهای ما همان انتظارات را دارند و هر کسی هر کاری را که می توانست برای جلب مخاطب انجام دهد ، انجام می دهد و هر چقدر بزرگتر بود و مجموعه نیروی انسانی او حرفه ای تر است بیشتر ببرد! من فکر نمی کنم در شرایط برابر این وضعیت دوام پیدا کند. بخصوص با اوضاع اقتصادی که داریم و هیچ عایدی مشخصی از این حوزه نداریم جز اینکه کاری فرهنگی انجام داده ایم و این کار فرهنگی به مخاطب نمی رسد. ما کار فرهنگی را برای بدنه نشر انجام می دهیم. وقتی در نمایشگاه کتاب قدم می زنیم دوستان خودمان را می بینیم. کسانی را که در طول سال با آن ها حرف می زنیم. کسانی را می بینیم که تلفنی با آن ها در ارتباط هستیم. ارتباط بین مخاطب و بدنه نشر چقدر در نمایشگاه کتاب شکل می گیرد؟ به نظر من این میزان کمتر از 10 تا 20 درصد است. اتفاقات و رویدادهای هیجانی که مثلا امروز فلان نویسنده در این غرفه است را کنار بگذاریم.

 

بهمن: همین دیدن نویسنده و شاعر در غرفه ها خوب است یا بد؟

فخریان: خوب است اما در هر جای دیگری هم می توان شاعر و نویسنده را دید. چرا باید این همه هزینه کنیم برای جشن امضا و ملاقات با نویسندگان و ...؟ این می تواند با برگزاری تورهای امضای کتاب و جشن امضای کتاب و ... در شهرستان های مختلف اتفاق بیفتد. همانطور که الان در کتابفروشی ها و فضای های فرهنگی دیگر اتفاق می افتد و هم به کتاب فروشی ها و به مراکز فرهنگی قدرت می دهد و مردم در شهر خودشان عدالت فرهنگی را می بینند. ما می توانیم هزینه ای را که در نمایشگاه کتاب داریم در طول سال هزینه کنیم تا شخصیت های فرهنگی به شهرستان ها بروند و با مردم دیدار داشته باشند و اتفاقا مردم آنجا ارتباطی نزدیکتر برقرار می کنند. برخی مراکز مثل کانون پرورش فکری این کارها را انجام می دهند، اما باز هم در مراکز خودشان اتفاق می افتد و در مراکز عمومی تر کاری نکرده ایم. اگر ما به دنبال عدالت فرهنگی هستیم که در نمایشگاه کتاب از آن دم می زنیم، باید کار را به شهرهای دیگر ببریم و متمرکز در تهران نباشیم. حتی همین فروش مجازی و دسترسی آسان که در تهران هست این اتفاق در شهرستان ها رقم نخورده و باید واقع نگرانه تر به این قضیه نگاه کنیم.

 

بهمن: کمی در مورد مخاطبین هم صحبت کنیم. نمایشگاه کتاب برگزار می شود و تمام می شود و گزارش هایی بیرون می آید. اما سرجمع معلوم نمی شود که این نمایشگاه سرانه مطالعه کتاب را بیشتر کرده است؟ به نفع مخاطب بوده یا نبوده و مردم کتاب خوان تر شده اند یا نه؟ آیا جایی آماری در این باره وجود دارد؟ مگر نمی گوییم نمایشگاه کتاب یک رویداد فرهنگی است؟ این رویداد فرهنگی چه نتیجه ملموس و مشخصی دارد؟

فخریان: با این سوال چند موضوع به ذهن من رسید. وقتی نمایشگاه کتاب مجازی برگزار شد آمار دادند که 200هزار خرید انجام شده است. در همان آمارها عنوان شد طی آن ده روز نمایشگاه سیستم پاسخگویی نمایشگاه به 50 هزار تلفن پاسخ داده است. همان زمان سوال من این بود که فقط برای 200 هزار خرید انقدر مشکل داشتیم که 50 هزار تماس گرفته شده است؟ معلوم شد از چقدر خرید بیشتر ممانعت شده و کسانی نتوانسته اند کارشان را انجام بدهند و در نهایت فقط 200 هزار خرید داشتیم. داده های اعلام کردند که به آن فراداده می گفتند که البته به نظر من ضد داده است. در دسته بندی سن مخاطبین و مشتریان از صفر سال شروع کرده بودند و می گفتند که فلان درصد از صفر تا یازده سال مشتری داشتیم و سوال من این بود که این داده به چه دردی می خورد؟! مگر ما مشتری صفر سال داریم؟ چطور به چنین نتیجه ای رسیده اید؟ بسیاری از داده هایی که وجود دارند یا به دردی نمی خورند یا به روشنی به آن ها نگاه نمی شود تا ببینید آیا نمایشگاه کتاب برای ما مفید است یا نه. مساله دیگر در این حوزه این است که اساسا اگر یک چنین آمارهایی را با آمار های سالانه کتاب مقایسه کنیم، باز به این نکته می رسیم که نمایشگاه کتاب اصلا به صرفه نیست؛ چه به صورت مجازی و چه به صورت حقیقی و حضوری. با همه دردسری هایی که در سطح شهر بوجود می آورد و با همه هزینه هایی که حتی برای ناشران بوجود می آورد. هزینه نیروهای انسانی و هزینه حمل و نقل و هزینه غرفه و هزینه های جانبی که وجود دارد و حتی ناشرانی که می آیند تنها می خواهند حضور داشته باشند و لزوما عایدی مالی زیادی برایشان ندارد. چون در صورت فروش هم وقتی هزینه را از سود فروش آن ها کم می کنیم اتفاق خاصی نیفتاده است. تنها هیجانی بوده و خاطره بازی شده و دور همی بوده است.

 

بهمن: به عنوان یک مولف و فعال حوزه کتاب و نشر چه توصیه ای برای بهبود این فضا دارید؟ برای نمایشگاه چکار می توان کرد؟ آیا باید نمایشگاه را تعطیل کرد؟ یا می توانیم یک نمایشگاه کارآمد داشته باشیم؟

فخریان: نمایشگاه کتاب باید از یک نمایشگاه حاکمیتی به یک نمایشگاه صنفی تبدیل شود. باید اتحادیه های صنفی چه در حوزه صنعتی نشر و چه انجمن هایی که در حوزه محتوایی کتاب هستند مثل انجمن تصویرگران و انجمن نویسندگان در حوزه های مختلف، پای کار بیایند و کار را به دوش خود بگیرند و دولت این موضوع را کنار بگذارد. مثل بسیاری از کشورها و من تاکید می کنم که دوستانی که نمایشگاه کتاب ما را با کشور های دیگر مقایسه می کنند دقت کنند که دولت در آن نمایشگاه ها دخیل نیست و برای آن هزینه ای نمی کند و اگر دخیل باشد تنها به صورت اجرایی است و برای این است که جایگاه حاکمیتی خود را حفظ کند. در کشورهای دیگر مثل هر صنف دیگری برای برگزاری نمایشگاه ناشران باید پای کار بیایند و دور همی داشته باشند. کسی آن ها را دعوت نمی کند و برایشان شرایطی مشخص نمی کند. در کشور ما اتحادیه ها و انجمن ها فقط کمک کار هستند و صرفا نظر می دهند، ولی اصل کار در دست آنها نیست. روزی که این اتفاق توسط خود صنف اتفاق بیفتد، ما نمایشگاه کتابی بسیار شکوفاتر و حرفه ای تر و بدون این مشکلات را شاهد خواهیم بود.

 

بهمن: برداشت من از صحبت های شما این است که نمایشگاه به این صورت حتی به نفع مخاطب هم نیست.

فخریان: اساسا فکر می کنم موضوع خرید کتاب با موضوع مطالعه و کتاب خوانی ارتباطی ندارد. ما اگر به دنبال کتاب خوان کردن مردم هستیم نمی توانیم رفتارشان را بر اساس اینکه چقدر کتاب می خرند دنبال کنیم. مراجعه آن ها به کتابخانه ها و استفاده آن ها از کتاب خانه های دیجیتال و اینکه چقدر حتی در دور همی های رسمی کتاب خوانی به سراغ کتاب می روند و چقدر فضاهای امانت دادن کتاب برای آن ها وجود دارد، از این طرق می توانیم به دنبال افزایش سرانه کتاب خوانی باشیم. علاوه بر اینکه به نظر من مردم ما اهل کتاب خوانی هستند. مردم ما کتاب می خوانند ولی نمی گویند. اگر مردم ما آخر هفته کتابی بخوانند و شما از آن ها سوال کنید که آخر هفته چه کرده اند شاید از کارهای دیگری نام ببرند؛ مثلا مهمان داشته اند یا به جایی رفته اند و معمولا در مورد کتاب صحبت نمی کنند. در فضای مجازی هم می بینم که مردم به هم توصیه نمی کنند که به نمایشگاه کتاب بروید. فضای مجازی تا حد زیادی آینه جامعه ما است. اینکه موضوعی در فضای مجازی صحبت شود متفاوت از این است که در اخبار سراسری در مورد آن صحبت می شود یا نه.

 

بهمن: یعنی به نظر شما نمایشگاه کتاب محفلی است؟

فخریان: بله. نمایشگاه کتاب به اتفاقی دسته جمعی که نمود آن در فضای عمومی تر ملموس باشد تبدیل نشده است. بنابراین نمایشگاه کتاب اتفاقی نیست که اگر نباشد خلایی در نبود آن ببینیم و بگوییم ای کاش نمایشگاه کتاب بود. نه در بین مردم به خاطره ای تبدیل می شود و نه به اتفاقی جمعی بدل می شود و به قول شما محفلی است و با تصمیم های فردی مردم اتفاق می افتد. چه بسا اگر این رویداد توسط اتحادیه ها و انجمن های مرتبط برگزار شود و به رویدادی بسیار متفاوت تبدیل شود که مردم در فضای مجازی برایش هشتگ بزنند و تولید محتوا کنند و ما این هیجان رسمی را ببینیم. امروز شما در اینستاگرام و تویتر فارسی هیجانی را برای نمایشگاه کتاب ایران نمی بینید. در مقابل برای نمایشگاه هایی که در حوزه فن آوری های جدید هستند کاملا این فضا هست. چون کسی از آنها حمایت نمی کند.

 

بهمن: یک قدری هم در باب ترجمه صحبت کنیم. حتما شما هم از گوشه و کنار شنیده اید که کسانی از کیفیت ترجمه ها گله می کنند. چرا ترجمه چنین است؟ چرا بنگاه های انتشاراتی هر چه دستشان می رسد ترجمه می کنند؟ مخاطب عمومی کتاب که به توصیه کتاب می خرد در مورد کتاب های ترجمه هیچ امنیتی وجود ندارد. بنگاه های چاپ و نشر با ذهن و فکر مردم چه می کنند؟

 

فخریان: ما روزی که در حوزه کاغذ هزینه نکنیم در محتوا هزینه خواهیم کرد. آن روز محتوای من می تواند خودش را نشان بدهد. امروز چند ناشر برای ویرایش تطبیقی ترجمه ها هزینه می کنند؟ من مرتبا مراجعانی دارم که می گویند من می خواهم مترجم باشم و کلاس زبان رفته ام و می خواهم از حوزه کودک شروع کنم چون کم حجم است! ولی ناشران کار می کنند. نمی شود جلوی این ها را گرفت. باید از این طرف اطلاع رسانی به مخاطب و همچنین مساله حق نشر را درست کرد. اگر ناشری انحصاری کار کرده باشد و برای کتابی حق نشر بدهد وظیفه دارد کار درست چاپ کند.

تا وقتی که ما به این عادت نرسیم که وقتی کتاب را باز می کنیم به دنبال اسم ویراستار باشیم وضعیت ترجمه و چه بسا تالیف ما همین است. هر چقدر که شرایط مواد اولیه نشر سخت تر شده است تا حد زیادی به این دامن زده که ناشر تمایل پیدا کند هزینه های تولید کتاب را در بخش محتوا کمتر کند. ما در یک دهه اخیر شاهد تغییر قراردادهای نشر از قراردادهایی که می توانسته کتاب خوبی را در میان باشد و عایدی آن در زندگی نویسنده مهم باشد، به سمت قراردادهایی برده که مرتبا حق التالیف کمتر و حق ویرایش کمتر و حق ترجمه کمتری دارند. ما مرتبا در این بخش ضعیف شده ایم. بنابراین امروز کتاب های بسیاری داریم که حتی شاید ویرایش نشوند. چه ویرایش زبانی و چه ویرایش فنی و چه ویرایش محتوایی. در حوزه ترجمه ما به یک ویرایش تطبیقی نیاز داریم. حتی در حوزه زبان انگلیسی که فکر می کنیم در این حوزه پیشرفت کرده ایم این موضوع خیلی حادتر است. مساله ای که به این فضا دامن می زند نبود فضای انحصار حق نشر و حق ترجمه در حوزه کتاب است. هر ناشری می تواند هر کتابی را بردارد و ترجمه کند و با هر شرایطی که می خواهد چاپ کند. در این حوزه هم نظارت خاصی نداریم.

 

بهمن: نهاد نظارتی خاصی مسئول ترجمه است؟

فخریان: این اتفاق نمی تواند حاکمیتی باشد بلکه کاملا حرفه ای است. وقتی حق نشر رعایت شود ناشر به این دلیل که کتاب را از ناشر و مولفی خارجی گرفته و باید برای آن پول پرداخت کند، کار را با دقت انجام می دهد. از طرفی ناشر اصلی از بنگاه ترجمه می خواهد ترجمه درستی ارائه بدهد و معیار هایی برای این کار تعیین می کند. از این جهت چون پول پرداخت می کند و فقط او حق ارائه این ترجمه را دارد، کار خوبی تحویل می دهد. در وضع فعلی من به ناشران حق می دهم. چرا باید برای ترجمه ای هزینه کنند که همین فردا می تواند توسط بنگاه دیگری کپی شود؟

نمایشگاه کتاب یک نمایشگاه حاکمیتی است و باید صنفی شود/بازار چاپ و نشر در وضع گلخانه ای قرار دارد/نمایشگاه کتاب نوعی گزارش کار دولت به مردم است/افزایش کیفیت ترجمه ها منوط به پرداخت حق نشر است/حمایت های دولتی باید از حوزه چاپ و نشر برداشته شود

بهمن: برخی می گویند به دلیل ارزش پول، ما توان پرداخت حق نشر دلاری نداریم را نداریم.

فخریان: اتفاقا هر چه شرایط اقتصادی ما بدتر می شود راحت تر می توانیم حق نشر پرداخت کنیم. وقتی تفاوت ما با دلار و یورو بیشتر و بیشتر می شود، هزینه ای که به ناشر می دهیم کمتر می شود. چون بر اساس قیمت پشت جلد ما در این کشور درصدی از حق نشر مشخص می شود و گاهی انقدر کمتر و کمتر شده که حتی ناشر می گوید نمی خواهم و به لحاظ اخلاقی اجازه نشر را به ناشر ایرانی می دهد ولی انحصار ایجاد می کند. روزی که بتوانیم در کشورمان این موضوع را به لحاظ اخلاقی و حرفه ای و قانونی رعایت کنیم آن روز می توانیم فکر کنیم که مردم قادر به خواندن ترجمه ای قابل اتکا هستند که حداقل در فضای حرفه ای نشر نظارتی بر آن وجود داشته است. من فکر نمی کنم با توجه به ساز و کاری که امروز داریم بخصوص در حوزه زبان بتوانیم از طریق مناسبات حاکمیتی حداقل تا سال های آینده کاری صورت بدهیم. این اتفاقی است که باید در حوزه نشر رخ بدهد. از لحاظ قانونی ما باید به سمتی برویم که حق نشر را رعایت کنیم و در فضای بین المللی به ما کمک بیشتری می کند تا کتابمان را به کشور های دیگر ارائه بدهیم. ما امروز در این حوزه بدنام هستیم. ما کتاب ناشران دیگر از کشور های دیگر را بدون حق نشر می گیریم ولی انتظار داریم کتاب ما را بخرند و برای متن ما و برای تصویرگری ما پول پرداخت کنند و ما بتوانیم از این حوزه عایدی داشته باشیم. این اتفاق نمی افتد مگر ما خود نیز قواعد را رعایت کنیم و حقوق متقابلی برای در آن در نظر بگیریم.

 

بهمن: آنچه متوجه شدم چه در در ارتباط با نمایشگاه بین المللی کتاب و چه در ارتباط با حوزه چاپ و نشر اگر بخواهیم حرکت رو به جلو داشته بشیم و اشکالات فعلی اصلاح شود و بازار کتاب برای بنگاه ها و مخاطبین رونق پیدا کند، چاره ای نداریم جز اینکه در همه حوزه ها به سمت حرفه ای شدن حرکت کنیم. ملزومات این حرفه ای شدن چیست؟

فخریان: یکی از مهمترین مسائل در این حوزه این است که ساز و کار تشکیلاتی نشر را شکل بدهیم. ما هنوز در فضای نشر با اصطلاحات سنتی سی و چهل سال قبل مثل زمانی که حروف چینی بود کار می کنیم. وقتی ساختار تشکیلاتی نشر و جایگاه ها و حرفه ها مشخص بشوند مردم به طور مشخص تر در این فضا ها وارد می شوند و به عنوان یک شغل به آن نگاه می کنند. وقتی من به عنوان کسی که در یک انتشاراتی کار می کنم شغلم را به دانشگاه و به فامیل و به خانواده ام معرفی کنم و مشخص باشد که من چه کار می کنم، آنوقت فضای ما حرفه ای تر می شود. چون جایگاه ما و تخصص های ما مشخص تر می شود. ما هنوز در دوره ای هستیم که وقتی به مردم می گوییم انتشاراتی می گویند کجا؟ همان جایی که کتاب چاپ می کنند؟ یعنی چاپ خانه است؟ چون دید آن ها به سی تا چهل سال پیش مربوط است و هنوز نمی توانیم در بین کسانی که در قشر بالا و برخوردار جامعه و یا در بین تحصیلکردگان هستند انتظار داشته باشیم که به ما بگویند یک کتاب چطور تولید می شود. من به دوستانم در نمایشگاه کتاب گفته ام که به جای همه فعالیت های جنبی یک سالن بسازیم تا از صفر تا صد کار آنجا معلوم شود و بدانیم چه اتفاقی می افتد که یک متن به کتاب تبدیل می شود. اگر این چرخه عوض شود و وارد چرخه ای ساختاری شود می توانیم امیدوار باشیم که این فضای حرفه ای رقم بخورد و رفتار حرفه ای خود را ارتقا دهد. اگر قرار است چرخه اقتصادی داشته باشد خودش این را بخواهد و برای این کار منتی بر دوش مردم و دولت نباشد. وقتی ما کار فرهنگی می کنیم این انتخاب ما است و اگر معیشت جمعی از کار فرهنگی می گذرد این انتخاب خود آن ها است و باید بتوانند اقتضائات آن را درک کنند و به صورت حرفه ای در این فضا کار کنند.

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل:
آفرین
۱۴:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
مخالفم حتما دولت باید در قبال کتاب و فرهنگ مسئولانه رفتار کنه
فتاحی
۱۶:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۳/۰۲
مصاحبه خوبی بود . درباره بازار نشر باید بیشتر با هم حرف بزنیم