پایگاه المانیتور به قلم «بن کاسپیت» گزارشی در مورد مواضع سران رژیم صهیونیستی در مورد احیای توافق هستهای با ایران نمایه کرده است. این گزارش از اختلافنظر جامعه نظامی و امنیتی این رژیم حول توافق هسته ای خبر میدهد.
این اختلاف نظر مسبوق به سابقه است. چنانکه نتانیاهو نیز قبلتر از کسب رضایت جامعه امنیتی اسرائیل برای حمله به زیرساختهای اتمی ایران ناکام مانده بود. البته شاید نتانیاهو تا کنون هم پی نبرده باشد که این ناکامی در کل برای او و حکومتش اتفاق مبارکی بوده است. کامیابی او در تصویب حمله به ایران، این رژیم را در بقا با ناکامی مواجه میساخت.
در گزارش المانیتور دو جبهه حول موضوع توافق هسته ای در اسرائیل شکل گرفته است. در یک طرف که همان طرف موافق توافق هستهای و مخالف با حمله نظامی است، از کسانی چون سرتیپ ژنرال درور شالوم، تامیر هیمن و گانتز قرار دارد. درور شالوم ، رئیس سابق بخش تحقیق و تجزیه و تحلیل اطلاعات نظامی اسرائیل و رئیس کنونی دفتر سیاسی-نظامی وزارت دفاع این رژیم است. او خروج ترامپ از توافق را اشتباه استراتژیک خوانده است. برآورد او بی اثر بودن تحریم ها و پایداری ایران است. وی دسترسی ایران به سلاح اتمی را نزدیکتر از دوران توافق میبیند آنهم در شرایطی که هیچ قدرتی در دنیا حاضر به ایستادگی در مقابل ایران و پرداخت هزینه های آن نیست. تامیر هیمن، رئیس سابق اطلاعات نظامی نیز همراستا با عقیده شالوم، توافق هستهای را «بهترین گزینه بد» خوانده بود.
در جبهه روبرو، دیوید بارنیا، رئیس موساد قرار دارد. او سال گذشته این سازمان جاسوسی را از یوسی کوهن تحویل گرفت. عقیده او ولی با کوهن تفاوتی ندارد. او پیشنهاد میکند که رژیم صهیونیستی با تمام توان جلوی توافق رابگیرد و پس از آن، حین اینکه ایران زیر فشار تحریم بین المللی قرار دارد، علیه ایران و فعالیتهای اتمی آن فعالیت کند. نفتالی بنت هم به همین نوع نگرش علاقه مند است. یائیر لاپید به عنوان وزیر امور خارجه هنوز به تصریح در موضع خود نرسیده و بین این دو نگاه ایستاده است.
از دور به نظر نگاه دوم توانسته سیاست غالب رژیم صهیونیستی را شکل دهد. اساسا اسرائیلیها تلاش میکنند در این موضوع، چهره واحدی از خود نشان دهند؛ اگر چه هر بار که بحث به حمله نظامی میرسد، سطح مناقشات این امکان را از این رژیم میگیرد.
تحلیل اظهارات سران این رژیم به خوبی از یک نکته پرده بر میدارد و آنهم شفاف نبودن معادله هزینه فایده در اسرائیل است. موافقان تداوم خرابکاری در ایران و یا حتی حمله به تاسیسات اتمی در گفتار هراس جدیای از تبعات این اقدام بروز نمیدهند. آنها مدام از تواناییهای خود و ابزارهایشان در ایران صحبت میکنند و حتی این ابزارها را در مرور زمان پیشرونده ارزیابی میکنند.
ایران از عملیات سیفالقدس تاکنون ضربات چشمگیری به اسرائیل زده است اما واضح است که برای تفهیم قواعد میدان به این حریف کوچک و آزاردهنده، سطح تخریب اقدامات و حیرت صهیونیستها باید افزایش زیادی پیدا کند.
در همین گزارش یک منبع امنیتی ارشد اسرائیل که نخواسته نامش فاش شود، با اشاره به توانایی ایران در دفع حمله خارجی به المانیتور گفته بود که: «ایران به وضوح در منطقه مصونیت قرار دارد. اما به همین دلیل است که ما باید خارج از چارچوب فکر کنیم، قابلیتهای جدید ابداع کنیم، پارادایمهای مختلف ایجاد کنیم و بتوانیم از اسرائیل دفاع کنیم. ما در مسیر درستی پیش می رویم و شک ندارم به هدف خود خواهیم رسید!
رژیم متکی به کامیابیهای اطلاعاتی و امنیتی اخیر خود در ایران دچار بلندپروازی خطرناکی شده و ممکن است دست به اقداماتی بزند که از نگاه تصمیمگیران ایران، غیرعقلانی و نامحتمل به نظر برسد. اسرائیل نیازمند چند سیلی محکم برای بازیابی هشیاری و در نتیجه پیشبینی پذیری است. این سیلی از دل یک استراتژی دفاعی بیرون نمیآید. باید ایدهای تهاجمی و آیندهای پرتنش برای اسرائیل تجسم کرد؛ نزدیکترین ایده نیز میتواند بازپسگیری جولان باشد.