رسانه بهمن، گروه امنیت ملی و سیاست خارجی - سمیرا کریمشاهی: دموکراتها نزاعهای حزبی درون امریکا را حول دفاع از حقوق بشر صورتبندی میکنند. آنها میگویند رعایت حقوق بشر در سطح داخلی و بینالملل دغدغهشان است و این چیزی است که در رویکرد جمهویخواهان جایگاهی ندارد. دموکراتها رابطهی بهتر حکام سعودی با جمهوریخواهان آمریکایی را شاهدی بر مدعای خود میدانستند. اما تحولات اخیر باردیگر ثابت کرد کاخ سفید در دست هر گرایشی باشد تفاوتی در راهبرد کلان دولتها به منظور ذبح کردن ارزشهای بنیادین به پای منافعشان ندارد.
نقضهای پیدرپی حقوق بشر، اقدامات تنشزا و جنایتهایی همچون جنگ یمن از جانب حکام سعودی باعث شد تا حمایت از آلسعود از جمله نقاط منفی کارنامه دولت ترامپ در تحولات منطقه ثبت شود؛ او در انتخابات 2020 با فشار از جانب فعالین حقوق بشری رو به رو شد.
بنا به همین، روی کار آمدن یک دولت دموکرات خبر خوبی برای سران سعودی نبود. به ویژه اینکه بلافاصله پس از اسکان در کاخ سفید، انصارلله یمن از لیست گروههای تروریستی خارج شد؛ همچنین سناتورهای دموکرات بار دیگر پرونده محدودیت فروش تسلیحات به عربستان را روی میز گذاشتند؛این اقدامات خط و نشان قدرت جدید روی کار آمده در آمریکا برای ریاض تحلیل میشد.
کارنامهی ناکارآمد سیاستخارجی دولت بایدن از خروج مفتضحانه از افغانستان گرفته تا تبعات جنگ اوکراین و بنبست در مذاکرات هستهای با ایران آن هم در فاصله کمی از انتخابات کنگره، باعث شده بار دیگر آمریکا چرخشی به سمت غرب آسیا برای نجات خود داشته باشد. در چنین مواقعی، منطقه به بهشت رهبران مستبد تبدیل میشود. بنسلمان بدون اینکه دیگر حداقل فشاری برای جنایت خاشقچی احساس کند یا در برابر کشتار جنگ یمن پاسخگو باشد، برنامه عادیسازی روابط با ترکیه و به صورت چراغ خاموش با اسرائیل را پیش برد. اکنون در آستانه سفر منطقهای بایدن پیش فرضهای متعددی پیرامون اهداف تور منطقهای او شکل گرفته است. تلاقی امنیت و انرژی با بازیگری اسرائیل و عربستان در راس اهداف بایدن قرار میگیرد.
نفت و گاز همچنان تعیین کننده
در سالیان اخیر کاهش اهمیت نفت و گاز خلیج فارس از طریق تبلیغ رسانههای اروپایی مبنی بر جایگزینی انرژیهای تجدید پذیر و تنوع سبد مصرف و از طرف دیگر افزایش روزافزون استخراج نفت نامتعارف در آمریکای شمالی توسط کشورهای این مناطق دنبال میشد. اما جنگ اوکراین و بحران در انتقال انرژی ورق را برگرداند. پس از رایزنیهای گازی با امیر قطر در کاخ سفید در زمستان سال گذشته، این بار از اهداف مهم سفر بایدن، تقاضا از سعودی به منظور افزایش تولید نفت عنوان میشود. هرچند آمریکا نمیخواهد چنین موضوعی به امتیاز در چانهزنی با سران سعودی تبدیل شود؛ به همین دلیل هنگامی که در حاشیه نشست سران ناتو در مادرید از بایدن سوال شد آیا از رهبران سعودی تقاضای افزایش تولید با هدف کاهش قیمت نفت را خواهد داشت یا خیر، خبرنگاران با پاسخ منفی بایدن مواجه شدند. بایدن مدعی شد که هدف سفر او چنین مسئلهای نیست. او گفت که فکر میکند همهی کشورهای خلیجفارس باید تولید نفت را افزایش دهند اما مورد ویژهای به نام عربستان سعودی وجود ندارد.
مشخص نیست این صرفا یک سیاست اعلامی است و یا واقعا دولت آمریکا نمیخواهد جایگاه متمایزی برای عربستان قائل شود؛ اما در میانهی انکار و تائید مقامات آمریکایی امری که عیان است چرخش به سمت خلیج فارس است که میتواند بر سایهی تحریمی نفت ایران هم تاثیرگذار باشد؛ رئیسجمهور فرانسه هم اخیرا در سخنانی اعلام کرده بود که نفت ایران باید به بازار جهانی بازگردد.
ابتکار موازنهآفرین
برخی از کارشناسان تحرکات منطقهای آمریکا بدون دستیابی توافق با ایران را تشویق به ایجاد یک تهدید تازه در نظر گرفتهاند. به بیان بهتر آنها معتقدند اگر رایزنیهای منطقهای بایدن صرفا منجر به گسترش دامنهی تحرکات عربستان و اسرائیل شود، باید منتظر یک آشوب و در بدترین حالت جنگ تمامعیار در منطقه باشیم. راهکاری که برای جلوگیری از این خطر احتمالی ارائه شده این است که در برابر هر گونه توافق و پیمان با کشورهای منطقه، آمریکا باید مذاکرات احیای برجام را به سرانجام برساند؛ به عبارتی هرگونه معادلهسازی جدید در غرب آسیا باید بر اساس موازنه میان ایران و محور عبری_عربی باشد. در این صورت رفتار کنترلشده برای طرفین اجتنابناپذیر خواهد شد و حداقل اثر آن میتواند جلوگیری از آغاز یک بحران جدید به وسیله تنشزایی صهیونیستها باشد.
ائتلاف منطقهای
نکتهی دیگری که در مورد سفر بایدن و میزبانی ریاض از نشست منطقهای مطرح میشود، احتمال پایهریزی برای یک ائتلاف نظامی در منطقه با مشارکت کشورهای عربی و نفوذ آشکار و نهان صهیونیستها است؛ تا بلکه بواسطه این نفوذ و گفتگوها، ماهیت این ائتلاف از هدف اعلامی تامین امنیت منطقه به هدف پنهان تقابل با ایران تغییر شکل دهد.
تجربهی شکستهای پی در پی ائتلافهای عربی نشان میدهد حتی در صورت انعقاد چنین پیمانی نتیجهای جز ناکارآمدی و سوخت شدن در راستای اهداف صهیونیستها نخواهد داشت. یک پیمان امنیت جمعی زمانی میتواند در مسیر درست خود حرکت کند که اقدام در آن علیه یک یا چند کشور همان منطقه تنظیم نشود؛ چرا که خروجی چنین پیمانی جز تهدید امنیت و نقضغرض نخواهد بود.
اما نکتهی مهمتر اینکه کشورهای عربی با بیشترین نزدیکی به اسرائیل همچون امارات، مصر و عربستان در اجرا کردن طرحهای ضد ایرانی اگرچه حضور دارند اما به دلیل محاسبه هزینه_فایده محدودیتهایی را به منظور اقدام علیه ایران برای خود در نظر میگیرند. امارات مهمترین شریک تجاری ایران در منطقه است و همزمان اراده بهبود روابط با ایران را دارد؛ عربستان در حال مذاکره عادیسازی روابط با ایران است و اخباری در خصوص نظر مثبت ایران و مصر به منظور آغاز مذاکرات از سرگیری روابط منتشر شده است.
در واقع استقبال ایران از سیاست همسایگی و تمرکز بر بهبود و تعمیق روابط با کشورهای منطقه به خودی خود بهترین ابزار تقابل با حربهی ائلافهای ضد ایرانی است که اسرائیل دنبال میکند. پیگیری مستمر ایران به منظور بهرهمندی از این فرصت می تواند هر نقشه ضد ایرانی در جریان سفر بایدن را بیثمر سازد همانگونه که طرحریزیهای ضد ایرانی ترامپ و سعودی در سال 2017، در ریاض به گل نشست.