به گزارش رسانه بهمن، موضوع تجدد و مدرنیسم از موضوعات چالشی جامعه و حکومتهای ایران در سدههای سیزدهم و چهاردهم شمسی بوده است. در این راستا همیشه قشری موسوم به «منورالفکران» و یا کسانی که ترقی را در تشبّه به غرب میدیدند، تقابل با ارزشهای دینی را که درآمیختگی شدیدی با فرهنگ اصیل ایرانی دارد یکی از بایستههای جامعه ایرانی برای ورود به قطار توسعه میدانستند.
یکی از اقداماتی و پروژههای اجتماعی ـ فرهنگی که به بهانه ترقی و مدرن کردن جامعه ایرانی در سال ۱۳۱۴ و به فرمان پهلوی اول صورت گرفت «قانون منع حجاب» برای بانوان بود.
در مورد تبعات و آثار این قانون بر جامعه و در پی آن، کنش و واکنشهای سیاسی با محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و نویسنده کتاب «کار من بود» به گفتوگو پرداختیم.
رحمانی در ابتدا با اشاره به دید رضاخان نسبت به مقوله حجاب و تنگ نظری او به ظرایف فرهنگی جامعه ایرانی گفت: رضاخان حجاب را مانند «بندی» برای زنان میدانست که مانع حضور آنان در جامعه میشود. او چنین میاندیشید که اگر حجاب را از بانوان بگیرد، میتواند کشور را شبیه به جوامع مترقی اروپایی کند تا کشور به سمت توسعه و ترقی پیش برود، اما نتیجهای که به دست آمد، دقیقا عکس آن چیزی بود که شاهِ ایران بدان فکر میکرد. فارغ از بدل شدن رضاخان به چهرهای منفور در بین قاطبه مردم ایران، اساسا این تصمیم اشتباه که ناشی از بیدقتی به ظرافتهای فرهنگی و دینی ایرانی است، موجب خانهنشینی بیش از پیش زنان به علت توجهشان به دین و شریعت شد و خیل کثیری از بانوان که تا قبل از اِعمال این قانون در جامعه حضور داشتند و به فعالیتهایی از قبیل تحصیل مشغول بودند به علت منع حجاب از حضور فعال در اجتماع محروم شدند.
وی در ادامه افزود: برای این نکته مثالی میزنم تا موضوع بهتر جا بیفتد. آمارها نشان میدهد بعد از انقلاب اسلامی و اِعمال قوانینی از قبیل تفکیک جنسیتی در مدارس، موجب شد زنان بالاخص در روستاها و شهرهای کوچک با احساس امنیت بیشتر در اجتماع حاضر شوند و فعالیتهای فردی و اجتماعی بیشتری نسبت به دوران پهلوی داشته باشند.
مؤلف کتاب «کار من بود» در مورد بازخورد قانون منع حجاب زنان در بین رجال سیاسی و دولتمردان دستگاه سلطنت پهلوی گفت: طبیعتا بخشی از کسانی که در دولت و بدنه حکومت حاضر بودند مجبور به منع زنان و دخترانشان از حجاب شدند. در این راستا علی اصغر حکمت، وزیر معارف دوره رضا پهلوی در خاطراتش چنین بیان میکند که رضاشاه، بیحجاب دیدن زن و دخترانش را تلخترین روز زندگیاش میدانسته اما با این توجیه که این کار با هدف ترقی ایران صورت میگیرد، تصمیم بر اعمال جدی این قانون گرفته بود. این از همان نگاه و تحلیل غلط رضاخان نسبت به فرهنگ ایران و مقوله مدرنیته نشأت میگیرد.
وی افزود: وقتی زمزمههای قانون متحدالشکل کردن لباس، اجباری شدن کلاه پهلوی و کشف حجاب اجباری در بین دولتمردان رضاشاه مطرح شد، محمدولی اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی از سر دلسوزی به رضاشاه تلگرافی مخفیانه با این محتوا ارسال کرد که این اقدام بر خلاف مصالح شماست و موجب شورش و بلوا خصوصا در مشهد خواهد شد. تلگرافی کوتاه مودبانه و بلکه سراسر چاکرانه و از نگاه یک کارشناس دلسوز نظام پهلوی و مقام سلطنت نگارش شده بود! شاه نیز از افراد مورد اعتماد دیگرش در استان خراسان نظر خواست و روشن بود که چاپلوسان درگاه بزرگان جز تائید نظرات شخص اول کشور یا رئیس خود هیچ تحلیل فراتری ندارند.
رحمانی ادامه داد: پس از تصویب قانون و اجرا شدن آن و غائله مسجدگوهرشاد در مشهد به عنوان قطب مذهبی کشور، مطابق پیشبینی تولیت آن، این خطه تبدیل به مرکز اعتراضات شد. محمدولی اسدی که میدانست ممکن است قربانی این اعتراضات شود، مشهد را ترک کرد و به فریمان رفت. همان روز بود که با برخورد تند نظامی ـ امنیتی، مسجد گوهرشاد به خاک و خون کشیده شد.
این پژوهشگر تاریخ خاطرنشان کرد: موقعیت پیش آمده فرصت مناسبی در اختیار مخالفان اسدی قرار داد تا بتوانند به بهانه همان توصیه دلسوزانه برای کنار زدن او اقدام کنند و پیشبینی او را عامل اعتراضات بدانند! فتحالله پاکروان با ارسال گزارشهایی به تهران مبنی بر مخالفت قبلی اسدی با تغییر کلاه، ذهن شاه را نسبت به اسدی مشوش ساخت. شاه به منظور یافتن عاملان اصلی ماجرای گوهرشاد، محمدرفیع نوایی را به عنوان رئیس شهربانی به مشهد اعزام کرد و او نیز اسدی را عامل اصلی تحریک مردم در ماجرای گوهرشاد دانست. بالاخره شاه به این جمعبندی رسید که چشم فتنه، یار دیروزش است. پس اسدی، برکنار، زندانی و در دادگاه به خیانت به میهن متهم و در پی آن اعدام شد.
رحمانی در ادامه پیرامون سیاست شاهِ جوان، محمدرضا پهلوی در قبال مسئله حجاب بیان کرد: پس از سقوط پهلوی اول، محمدرضا شاه در ابتدا توان پیگیری سیاست منع حجاب اجباری را به عللی نداشت؛ مثل نداشتن اقتدار لازم و فهم بیثمر بودن برخورد پلیسی و امنیتی نسبت به موضوع حجاب. اما در حوزه فرهنگی، پهلوی دوم توان خود را برای تقابل با حجاب به کار بست و به بهانه «آزادی» حجابزدایی را در جامعه از طریق تولید محتوا در کتب و مجلات، سینما، برگزاری نمایشگاهها و ... شدت بخشید.