رسانه بهمن، گروه سیاست - علی مزروعی: محمد باقر قالیباف در سفری که دوشنبه هفته گذشته به کرمان داشت علاوه بر حضور بر سر مزار حاج قاسم به دیدار خانواده قربانیان حادثه کرمان در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی نیز رفت. حال اگر خبر حضور قالیباف در کرمان را در اینترنت سرچ کنید متوجه میشوید که خبرگزاریهای انگشت شماری به دیدار قالیباف با خانواه شهدا کرمانی پرداخته و صرفا به اطلاع رسانی درباره سفر رئیس مجلس به کرمان اکتفا کردهاند.
فرار از پذیرش اشتباه گزارهای است که دلیل اتخاذ چنین رویکردی توسط رسانهها را میشود در آن یافت. ترور شهیدسلیمانی در فرودگاه بغداد، کشته شدن 60 نفر در مراسم تشییع پیکر ایشان در کرمان و نهایتا شلیک موشک به سمت هواپیما اکراینی سه اتفاق پیاپی در زمستان 98 بود که ریشه در اشتباهات فاحش انسانی داشت. اینکه قبل از ورد یک مقام نظامی بلند پایه به فرودگاه بغداد آیا تیم امنیتی فضا را رصد کرده بود یا نه، اینکه چرا با وجود مسیرهای جایگزین در شهر کرمان جمعیت میلیونی از داخل خیابانهای با عرض کم به سمت آرامستان هدایت شد و اینکه چگونه هواپیمای بوئینگ کروز تشخیص داده میشود همگی سوالاتی است که هنوز پاسخ صریحی به آن داده نشده است.
فارغ از اینکه این اشتباهات بزرگ محسوب شوند یا کوچک و بشود آنهارا نادیده گرفت یا نه، چیزی که نمیشود آن را نادیده گرفت کمبود شجاعت در اذعان به اشتباه بودن اتفاقات رخ داده است. شاید واکنش سردار حاجی زاده به سانحه هواپیمای اکراینی آنهم 3 روز بعد از حادثه تنها موردی باشد که مسئولی با شجاعت به یک اشتباه اذعان کرده باشد.
تیتر معروف "کرمان به قربانت" که یکی از روزنامههای کثیر الانتشار بعد از حادثه کرمان آن را به کار برد شاید بدترین واکنشی باشد که میشد نسبت به بحران مدیریتی رخ داده نشان داد. مشابه این واکنش را آیتالله احمد جنتی در یک گفتوگو تلوزیونی نشان داد و گفت: « شما ببینید آن وضعیتی که در کرمان پیش آمد، جمعیت به آن صورت رفته به تشییع ایشان و دفن ایشان ، گفتند 60- 70 زیر دست و پا رفتند. کجای تاریخ اسلام همچین چیزی داشتیم؟ در تاریخ انقلاب اسلامی کجا همچین چیزی داشتیم؟ اینقدر جمعیت بیاد که 60- 70 نفر زیر دست و پا له بشوند و از دنیا بروند.» هر چند ایشان به دنبال تاکید بر اهمیت و بزرگی مقام سردار سلیمانی در میان مردم بود اما اتخاذ چنین واکنشهایی درحالی که سایر شهرهای میزبان پیکر حاج قاسم یعنی اهواز، قم، مشهد و تهران نیز شاهد حضور جمعیتی میلیونی بود و حادثهای هم رخ نداد، چندان درست به نظر نمیرسید.
در سکوت 3 روزهای که بعد از حادثه هواپیمای اکراینی حاکم بود، رسانههای داخلی در واکنشهایی که نشان از بیاطلاعی آنها داشت مشی انکار را در پیش گرفته بودند. مشیای که با ضریب دادن به صحبتهای غیرکارشناسی، شاهکارهایی خلق کرد که تا مدت ها دستمایه طنازی کاربران فضای مجازی را فراهم کرده بود.
در نمونهای از این اظهارات غیر متقن مصاحبهای از فردی با نام هوشنگ شهبازی در خبرگزاری تسنیم منتشر شد که در آن زمان بارها با صدا و سیما نیز مصاحبه کرده بود. در این گفتگو به نقل از هوشنگ شهبازی آمده است:«بنده 35 سال سابقه پرواز دارم، چنانچه به این هواپیما موشک میزدند همان بالا در آسمان پخش میشد و قطعات آن در زمین کیلومترها از همدیگر فاصله داشتند. عقل سلیم میگوید باید منطقی فکر کنیم. به هیچ عنوان امکان برخورد موشک به این هواپیما وجود نداشته است. ضمن این که هنوز جعبه سیاه هواپیما بازگشایی و تحلیل نشده است.»
گزاره مشترک در تمام تلاشهای رسانهای مذکور یک چیز بیشتر نیست؛ تلاش برای نادیده گرفتن اشتباه. در عصری که هر فردی خود به رسانهای مستقل تبدیل شده خالی کردن میدان روایت باعث نادیده گرفته شدن اخبار نمیشود بلکه میدان را در اختیار سایر بازیگران قرار میدهد.
نمونهای از شکست سیاست عدم روایت را در ماجرای عملیات کربلای 4 نیز شاهدیم. در شرایطی که 3 دهه از پایان جنگ 8 ساله ایران و عراق میگذرد و سوالات زیادی نیز از عملیات شکست خورده کربلای 4 در اذهان مردم وجود دارد، دستهبندی همه اطلاعات این عملیات در رده محرمانه صرفا باعث میشود تا روایتهای غلط و غیر مستند از این عملیات در رسانهها باز نشر شود. روایت هایی که غالب آن نیز از منشا غیر داخلی و با رویکرد غیرخیرخواهانه منتشر شده است. اگرچه مستند «به کلی سری» که پنجسنبه هفته جاری از صدا و سیما پخش شد با هدف مقابله با روایتهای نادرست تولید شده است اما بهتر بود چنین نگاهی به لزوم روایت گری این عملیات خیلی زودتر ضریب میگرفت. ارائه اطلاعات و دسترسیهای مناسب این امکان را فراهم میکرد تا رسانههای داخلی فعالانهتر عمل کنند و خیلی زودتر از 35 سال ، روایت درست یک عملیات به دست مخاطب برسد.